پشت پلکت حبس کردی شور اقیانوس را
لا به لای گیسوانت جاده ی چالوس را
شهرت قد بلند و چشم های روشنت
می کشد تا قلب تهران دختران روس را
چادر گلدار سرکردی و راه افتاده ای
دربیاور با خرامیدن، لج طاووس را
تا که می آیم به طعم دلخوشی عادت کنم
می نشانی بر لبانم مزه ی افسوس را
یا که دست از قهر خود بردار و دستم را بگیر
یا بگیر از دست من این حس نامأنوس را
#حسین_زحمتکش
مهرش بلند باد که بر ما جفا نکرد
خورشید من نماز کسی را قضا نکرد
ما را اسیر تنگ، به دریا سپرد و رفت
آزاد اگرچه کرد، ولیکن رها نکرد
با هرکسی شبیه خودش روبرو شدم
آیینه روسیاه شد امّا ریا نکرد
#حسین_زحمتکش
دلخوش بهخندههایِ منِ خیرهسر نباش
دیوانهها به لطفِ خدا غالبا خوشند...
#حسین_زحمتکش
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمی ماند؟
#حسین_زحمتکش
دلخوش به خندههای منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند!
#حسین_زحمتکش 🔅
تا لبِ سرخ تو دارد تب حوایی را
آدمی نیست که نشناخته رسوایی را
یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد
تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را
باید از هرچه دوات است سیامشق کند
میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را
با چه حالی به تماشا بنشینم امشب
این به هم ریخته گیسوی تماشایی را
تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی
مفتخر میکنی امشب من و تنهایی را...
#حسین_زحمتکش
#حدیث_دل 🎈