[ حدیث دل ]
گاهى عصر هاى پاييزى؛ صدايم كن! در آغوشم بگير؛ پتويى را روى شانه هايمان بندار؛ فنجانى چاى داغ به دستم
عصر ها را باید
به دور از قیل و قال کوچه و خیابان
گوشه ی دنجی
بایک فنجان چای
که پهلویش
#تو باشی
سپری کرد ...
#فریبرز_مقدسی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
ای که همه نگاهِ من،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...!
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
#شب_جمعه
#حدیث_عاشقی🍂
بار دیگر صبح شد
بیدار شد این زندگی
ای تمام حس بودن های من
صبحت بخیر...
#نزار_قبانی
#صباحالخیر
#حدیث_دل 🍂
اتفاقی ست شيرین ؛تکلّم هر سلام
در صبح نگاهت، تا تعطيلی #جمعه را
به وقت آغوشت، پر از حس بودن کنم
در نوازش مداوم بوسه هايی، که
به خرمالوهای گس، رسيده اند ...
#عرفان_یزدانی
#حدیث_دل 🍂
باید یکی را داشته باشی
تا با بوسه هایِ بی هوایش
به تو بفهماند
که #جمعه ها،
عشق تعطیل نیست،
لعنتی تازه
سر آغازِ عاشق شدن است...
#علیرضا_اسفندیاری
#جان_جانانم
#حدیث_دل 🍂
#جمعه ، دخترِ دل نازکی ست
با موهای بلند.
عصرها می آید و
می نشیند لبِ حوض
و دل می دهد به دلِ
ماهی تنهای عاشقی که
هیچ کس چشم های
خیسش را
نمی فهمد...
#سوسن_درفش
#حدیث_دل 🍂