🔶 بوسه بر پیشانی علامه
🔹استاد حسن رمضانی:
چند سال پیش که همراه با اعضای هیأت مدیره مجمع عالی حکمت با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله تعالی دیداری داشتیم، حضرات، امر گزارش فعالیت های عرفانی مجمع را به حقیر واگذار کردند. بنده ابتدا خدمت ایشان عرض کردم: «من به عنوان یک وظیفه از سعی، تلاش و همت شما در تایید علوم عقلی عموما، و تأیید عرفان خصوصا و تعامل بسیار زیبایتان با حضرت استاد علامه حسن زاده آملی به نحو اخص، بسیار تشکر میکنم».
به ایشان (رهبر معظم انقلاب) عرض کردم: «بوسهای که شما بر پیشانی حضرت استاد حسنزاده زدید و در این جو غبارآلود که عدهای شخصیت والای ایشان را زیر سوال میبرند و به صورت محسوس و نامحسوس ایشان را محکوم کرده و رد میکنند و معتقدند فردی که معتقد به وحدت وجود باشد، احوط، اجتناب از آن است؛ شما بر پیشانی ایشان بوسه زدید، عملا ایشان را تایید کردید، کار معمولی و سادهای نبود و بحمدالله شما این کار را انجام دادید و از آفات و آسیب های این مسأله هیچ خوفی نداشتید و ندارید و این جای تشکر دارد».
(حدیث سهر، ص۴۵۷)
#آیت_الله_خامنه_ای
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
قسمت دوم
... دیدم عکس سیدی کهنسال در سمت راست است و عکس سیدی جوان و یا میانسال در سمت چپ نقش بسته است و این کارت، با این کیفیت، بر این امر دلالت می کرد که این دو سید با هم پیوند کرده اند.
فضای اتاق خیلی روشن نبود تا ببینم این سید پیر و آن جوان چه کسانی هستند. همین طور که به این تصاویر نگاه می کردم و متوجه نمی شدم که آن ها که هستند، دیدم دور تا دور این تصاویر، آیاتی از قرآن و همچنین روایاتی را به صورت ریز نوشته اند و این آیه ای هم که جناب استاد آن را تلاوت کردند، مدام در ذهن و گوشم خطور می کرد و خودش را این گونه نشان می داد.
از خواب که بیدار شدم، فهمیدم این خواب، یک خواب معمولی و متعارف نیست و می خواهد چیزی را به من بگوید، ولی من آن را نمی فهمم. هرچه هم که فکر کردم چیزی را متوجه نشدم. فصل تابستان تمام شد و برگشتیم قم. فروردین و اردیبهشهت ۶۸ گذشت و خرداد ماه فرارسید و سپس ارتحال امام خمینی پیش آمد. روز ۱۴ خرداد بود که من پشت به دیوار، غمزده و با چشمانی اشک آلود نشسته بودم و منتظر بودم ببینم که مجلس خبرگان چه شخصی را به عنوان رهبری انقلاب انتخاب می کند. تا نام آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبری اعلام کردند، بدون مقدمه و فکر کردن، کأنّه من را برداشتند و پرتاب کردند به تابستان ۱۳۶۷، و گویا که من آن خواب را هم اکنون دارم مشاهده می کنم. و آن گاه بود که فهمیدم آن پیرمرد سید، حاج آقا روح الله است، آن سید میانسال هم جناب سید علی آقای خامنه ای است! و این دو با هم این گونه پیوند کرده اند و «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ». خداوند با ولایت سید علی آقا، نور خودش را بر ما تمام کرده است. لذا بلند شده و اشک هایم را پاک کردم و دلم شاد شد. و با خود گفتم: الحمدلله رب العالمین! ما از این بحران به راحتی عبور می کنیم.
(حدیث سهر، ص۴۶۱)
#آیت_الله_خامنه_ای
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 دفاع از عرفان نظری
قسمت دوم
از حضرت امام (قدس سرّه) که مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی آن را در درس خارج فقه خود نقل کردند برایتان نقل کنم. ایشان نقل می فرمودند: من در جماران خدمت امام نشسته بودم که یکی از مسئولان دفتر وارد شد و کتاب فصوص ایشان را که در زمان طاغوت توسط عمال ساواک در هجومی که به بیت ایشان داشته بودند به غارت رفته بود، آورد و خطاب به امام گفت: امام جمعۀ همدان این نسخۀ فصوص را در دست یک کتاب فروش دوره گرد دیده و آن را از روی دستخط شما که در حاشیۀ کتاب نقش بسته، شناخته است؛ لذا آن را از کتاب فروش مزبور خریده و به دفتر ارسال کرده است. آن گاه فرد یاد شده نسخه فصوص را خدمت امام تقدیم کرد و رفت.
امام نسخه فصوص را که گرفتند، آن را تورقی کردند و گویا ایشان همراه با تورق کتاب، داشتند خاطرات خودشان را با این کتاب که در محضر حضرت آیت الله شاه آبادی آن را خوانده بودند مرور می کردند. به هر حال ایشان کتاب را بعد از تورق، روی طاقچه ای که پشت سرشان بود گذاشتند و همراه با این گذاشتن با حالت خاص و ویژه ای، دردمندانه فرمودند: افسوس! افسوس که این گونه علوم از حوزه ها رخت بر بسته است!
حقیر پس از نقل این خاطره خدمت مقام معظّم رهبری عرض کرد: غرض من از نقل این خاطره این است که امام تا همین اواخر عمر مبارکشان با خواندن عرفان نظری موافق بودند و از این که این گونه علوم در حوزه ها متروک است متاسف و ناراحت بودند.
پس از سخنان من و سایر دوستان، ایشان شروع به صحبت کردند و در بارۀ سخنانی که از دوستان شنیده بودند مطالبی را بیان فرمودند و در بارۀ عرایض حقیر هم این گونه ابراز نظر کردند و فرمودند: «من همان حرفی را که قبلا گفته ام تکرار می کنم و می گویم: مراد من از عرفان، همان تهذیب است چون اصل عرفان، تهذیب است، و این را هم می گویم که من با عرفان نظری مخالف نیستیم و خودم هم عرفان نظری نخوانده ام» و بعد فرمودند: «گرچه الناس أعداء ما جهلوا، ولی من از آن دسته جاهلانی هستم که عدو و دشمن نیستم، نخیر! من با عرفان نظری دشمنی و مخالفتی ندارم و خودم هم آن را نخواندهام، ولی به جِدّ معتقدم حقیقت عرفان، همان تهذیب است، همان چیزی است مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی ، مرحوم علامۀ طباطبایی، مرحوم آقای بهاءالدینی، مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیهم اجمعین و .... داشتند ».
واقع امر هم همین گونه است؛ چون حقیقت عرفان، تهذیب است و عرفان نظری بدون عرفان عملی یک شیطنت است، ولی در عین حال ما باید عرفان نظری را به عنوان یک علم و یک تخصّص داشته باشیم، نمیشود و صحیح نیست که ما با توجه به اینکه عدهای به اقتضای عرفان عمل نمیکنند و از عرفان عملی بهرهای نمی برند، دور عرفان نظری را خط قرمز کشیده و با اصل عرفان نظری مخالفت داشته باشیم.
چرا که اگر این کار صحیح باشد، باید همین کار را با فقه ، فلسفه، طب و سایر تخصّص ها نیز انجام دهیم و به بهانۀ عمل نکردن برخی افراد به اقتضای آن تخصّص ها، همه آن ها را نیز کنار بگذاریم، که قطعا این کار، کار صحیح و قابل دفاعی نیست.
چه فردی میتوان ادعا کند تمام فلاسفه آنگونه که باید باشند، بوده و یا هستند؟! و یا چه فردی میتواند ادعا کند که همۀ فقها آنگونه که باید باشند، بوده و یا هستند؟! و یا چه کسی می تواند ادعا کند که همۀ اطبا و پزشکان به اقتضای طبّ و پزشکی پایبندند؟!
آیا می توان به بهانه یادشده، با علوم و تخصّصهای مربوطه مخالفت کرد و دور آن ها خط قرمز کشید؟
البته ما در میان فقهاء، فقیهان بسیاری داریم که به فقه محمد و آل محمد (علیهم السلام) عالم اند و نیز بر اساس مقتضای فقه عمل میکند و خیر و برکاتشان شامل همه اقشار جامعه است. و این موضوع در میان عرفا و فلاسفه نیز هست.
ولی گاهی فقیهی پیدا میشود که نافقاهتی میکند، و نیز حکیمی پیدا میشود که ناپرهیزی میکند و همچنین عارفی پیدا میشود که آنگونه که باید باشد نیست، ولی آیا وجود این افراد در این طبقات دلیل میشود که ما اصل عرفان نظری، اصل فقه و اصل حکمت و فلسفه را رد کنیم و بگوییم: این گونه علوم و معارف مفید نیستند، بلکه مضرند و باید دور آن ها خط کشید؟!
سپس من به دوستان حاضرگفتم: رهبر انقلاب (حفظه الله تعالی) حکمت متعالیۀ صدرایی و افکار صدرا را قبول دارند و آن ها را ترویج میکنند، و قطعاً یکی از استوانههای مهم حکمت متعالیه، عرفان نظری است، پس می بایست عرفان نظری را نیز داشت و نمیشود حکمت متعاله را تأیید کرد و عرفان نظری را تأیید نکرد. در هر صورت ایشان (رهبر انقلاب) بحمدالله تعالی در زمینۀ عرفان عملی و نیز عرفان نظری تا کنون خوب عمل کردهاند و توقع ما هم از ایشان نیز همین بوده است.
(حدیث سهر، ص ۴۵۹)
#آیت_الله_خامنه_ای
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
قسمت دوم
... دیدم عکس سیدی کهنسال در سمت راست است و عکس سیدی جوان و یا میانسال در سمت چپ نقش بسته است و این کارت، با این کیفیت، بر این امر دلالت می کرد که این دو سید با هم پیوند کرده اند.
فضای اتاق خیلی روشن نبود تا ببینم این سید پیر و آن جوان چه کسانی هستند. همین طور که به این تصاویر نگاه می کردم و متوجه نمی شدم که آن ها که هستند، دیدم دور تا دور این تصاویر، آیاتی از قرآن و همچنین روایاتی را به صورت ریز نوشته اند و این آیه ای هم که جناب استاد آن را تلاوت کردند، مدام در ذهن و گوشم خطور می کرد و خودش را این گونه نشان می داد.
از خواب که بیدار شدم، فهمیدم این خواب، یک خواب معمولی و متعارف نیست و می خواهد چیزی را به من بگوید، ولی من آن را نمی فهمم. هرچه هم که فکر کردم چیزی را متوجه نشدم. فصل تابستان تمام شد و برگشتیم قم. فروردین و اردیبهشهت ۶۸ گذشت و خرداد ماه فرارسید و سپس ارتحال امام خمینی پیش آمد. روز ۱۴ خرداد بود که من پشت به دیوار، غمزده و با چشمانی اشک آلود نشسته بودم و منتظر بودم ببینم که مجلس خبرگان چه شخصی را به عنوان رهبری انقلاب انتخاب می کند. تا نام آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبری اعلام کردند، بدون مقدمه و فکر کردن، کأنّه من را برداشتند و پرتاب کردند به تابستان ۱۳۶۷، و گویا که من آن خواب را هم اکنون دارم مشاهده می کنم. و آن گاه بود که فهمیدم آن پیرمرد سید، حاج آقا روح الله است، آن سید میانسال هم جناب سید علی آقای خامنه ای است! و این دو با هم این گونه پیوند کرده اند و «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ». خداوند با ولایت سید علی آقا، نور خودش را بر ما تمام کرده است. لذا بلند شده و اشک هایم را پاک کردم و دلم شاد شد. و با خود گفتم: الحمدلله رب العالمین! ما از این بحران به راحتی عبور می کنیم.
(حدیث سهر، ص۴۶۱)
#آیت_الله_خامنه_ای
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar