ما را غدیر جان داد با بادهای زلالی
با جلوهای جمالی با جذبهای جلالی
ما را غدیر جان داد آری در آن حوالی
وقتی نوشت زهرا ما را هم از موالی
یعنی نمیشناسیم غیر از علیِ عالی
سر بر غدیر داریم حتی جدا اگر هست
جایی برای غم نیست لطف خدا اگر هست
طوفان نمیشناسیم یامرتضی اگر هست
ما قبلهای نخواهیم ایوان طلا اگر هست
مستاند با ضریحش مستانُ لا ابالی
خاک نجف چه دارد؟ جمعی هلاک دارد
عمری بهشت رشکِ این طُرفه خاک دارد
این آستان به گِردش مستانِ پاک دارد
قلب نجف ضریحی از جنسِ تاک دارد
انگور میفشاریم با مستیِ حلالی
تفکیک آن محال است از مصطفی علی را
از فاطمه ظهورش از سِرِّ با علی را
آری شناختیم از این جلوهها علی را
ما با علی خدا را ما با خدا علی را
داریم تا قیامت ما با علی چه حالی
یک قاب بود از او عیسای آسمانی
یک شعله دید از او موسی به چوپانی
غیر از خدا که داند این معنی نهانی
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء معنیِ لن ترانی
او آمد و نشان داد ممکن شود محالی
مردی که دستِ او را دست خدا گرفته
این دست را پیمبر بر دستها گرفته
هذا علیِ احمد تاریخ را گرفته
بعد از غدیر دنیا تازه بها گرفته
تو هم علیعلی گو با نغمهی قوالی*
دیدند مرتضی را یا اصل مصطفی را
یک روح در دو تن را یک نور از خدا را
روحالقُدُس دمیده آیات اِنَّما را
مُردند از حسودی دیدند کبریا را
آنان که کور بودند از نورِ لایزالی
وقتی زند به میدان لشگر نمیشناسد
جز فتح، جز قیامت حیدر نمیشناسد
غیر از علی و وصفش خیبر نمیشناسد
سلمان نمیپرستد قنبر نمیشناسد
گویا که کوه میزد بر لشگری سفالی
هنگام تار و مارش حظ میبَرد خدا هم
میساخت تیغِ مولا از هر نفر دوتا هم
هم جمع های کفار هم که جدا جدا هم
دیدند شش جهت را پاشیده است باهم
میگشت لشگر آنجا دنبال قبرِ خالی
دشمن شناس سازد درس علی شناسی
دشمن چه چاره دارد غیر از علی هراسی
سمت علی نماندن یعنی که ناسپاسی
اینجاست اصل حق و آنجاست اقتباسی
سمت درستِ تاریخ این است یا موالی
باید رئیس جمهور مرد جهاد باشد
نه اهل سازش و ترس نه حزب باد باشد
باید که خشمگین از اهل عِناد باشد
باید فقط برای ایرانِ شاد باشد
مثل بهار و باران در فصل خشکسالی
غزه ببین که دنیا فریادِ انتقام است
فرجامِ کار صهیون این نطفهی حرام است
پایان کار این ظلم نزدیکِ والسلام است
ای وعدهگاه صادق یک کار ناتمام است
آقا بیا که نبْوَد جز دوریات ملالی
*قوالی خانی پاکستانی
#شعر_مدح_امیر_المومنین
#غدیر
#حسن_لطفی
@hadithashk
خُمار غَمکده ها ساغرِ شعف کم داشت
طنین شادی عُشاق ضرب و دف کم داشت
نشست چهرهی دلبندِ عشق در قابی...
برای داشتنش ، عرش ، قوسِ رَف کم داشت
تمام هَست به خط شد زمان اِجلالش
فضای کون و مکان جا برای صف کم داشت
سَرِ کلافِ کلام از اساس گم شده بود
همیشه تیر بیانِ بشر ، هدف کم نداشت
خمیرهی خِرَدِ خَلق تازه شکل گرفت
شعورِ ناقص ما خِصلتِ شرف کم داشت
برای فخرفروشی به عالم لاهوت
زمین در عمق وجودش فقط نجف کم داشت
خدای کعبه علی را به خانه دعوت کرد
خدا چُنین گوهری را در این صدف کم داشت
اگر شریعت حیدر ، طریقت همه بود
"جهان" به بَطن خودش طفل ناخَلف کم داشت
کسی که منکر عشق علیست..، عاقل نیست
پس از مباحثه با او بگو : طرف کم داشت!
شروع علم لَدُنّیست عَینِ نام علی
" علی امام من است و منم غلام علی"
به نام نامی حیدر به نام شمشیرش
شکست هِیمنه ی کُفر را تدابیرش
کسی که سر به سر ذوالفقار بگذارد
نوشته اند دَرَک را برای تقدیرش
یلی که عَبْدُوَدِ دَهر را زمین کوبید
کشید ظلم زمان را به بندِ زنجیرش
کنار در ، دل خود را به مرتضی داده...
چقَدر قلعهی خیبر شده است درگیرش!
گرفت آیهی تطهیر دامن او را
گرفت خاک نجف را برای تطهیرش
مسیر حرکت خورشید باب میلش نیست...
خدا به میل علی داده است تغییرش
علیست رازِ پسِ پرده ی شب معراج
نبی شناخت صدا را بدون تصویرش
کسی که حضرت عیسی ، مسیح گفته به او
کسی که خضرِ پیمبر صدا زده پیرش
خدا به دست یدالله داده کوثر را
علی اجازه گرفته برای تکثیرش
امیر عالم و آدم غذای سیر نخورد...
غم مَعیشت ما کرده از جهان سیرش
به شوق دیدن لبخند او یتیم شدیم
طمع نداشت دل ما به کاسهی شیرش
شفیعِ محشرِ ایتامِ مرتضیٰ ، زهراست
خدا کند که نباشیم دست و پاگیرش
کنار جلوهی خورشید ، ماه هم داریم
علی و فاطمه داریم ما ، چه کم داریم!
علی رسید ، نبی دید یار یعنی چه
حریم آینه را پردهدار یعنی چه
دُکان کاسبی اهل زُهد تخته شده است
به وقت مدح علی کسب و کار یعنی چه؟!
زمان حملهی حیدر به قلب لشکر کفر
نگاه کن که بفهمی فرار یعنی چه
یکی زده است ، دو تا جسم بی سر افتادند
خودت محاسبه کن ذوالفقار یعنی چه
علی کنار نبی ماند و آن دو در رفتند
که شاهد است اُحُد ، یار غار یعنی چه!
قسم به مومن آل قریش ابوطالب
حرامزاده چه داند تبار یعنی چه
تمام حیثیت مأذنه ، اذان علیست
بلال شرح دهد اعتبار یعنی چه
کشیده است مرا جذبهی ضریح پدر
به جبر تن بدهم ، اختیار یعنی چه!
نجف به هجده ذِیالْحَجّه خوب ثابت کرد
طواف حضرت پروردگار یعنی چه
نگفته ایم خداوند ما علی ست..،ولی
شبیه ذات خداوند کیست؟! شخص علی!
مقام چشمهی او را کویر می فهمد
لباس کهنه ی او را حریر می فهمد
بزرگ مکتب ما عشق تاج و تخت نداشت
بزرگ مکتب ما را حصیر می فهمد
علی غنی است ولی فقر را بغل کرده...
فقیر را چه کسی جز فقیر می فهمد!
شبیه کارگران چاه آب می کنده
خطوط دست علی را اَجیر می فهمد
زره به پشت نمی بست حیدر کرار
شجاعت علوی را ، دلیر می فهمد
شگرد رزم علی را حسن مسلط شد
چه زود معرکه را بچّهشیر می فهمد
کسی به زور غلام علی نمی گردید
گذشت کردن او را اسیر ، می فهمد
نماز بود که هوش از سر علی می بُرد
کجا قیام علی دردِ تیر می فهمد!
نبی به آینه ی خود ، علی ، نگاه انداخت
امیر بودن او را امیر می فهمد
همیشه دستِ یدالله دستِ بالا بود...
حقیقتی که جهان در غدیر می فهمد
بدون عدل علی ، کار عالمی زار است
ولی چه فایده ، این قوم دیر می فهمد
پس از رسول ، علی در حریق غمها سوخت
چه خوب شد که پیمبر ندید ، زهرا ...
#غدیر
#شعر_مدح_امیر_المومنین
#بردیا_محمدی
@hadithashk
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
#عید_غدیر
#اسعداللهایامکم
#بردشمنمرتضیعلیلعت
@hadithashk
May 11
پیش به سوی حسین
پیش به سوی حسین پیش به سوی حسین
راه نجات است این راه نجات است این
پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم
راز حیات است این راز حیات است این
دست به پرچم بگیر چشم به پرچم بدوز
پادوی این خانه باش از قُربات است این
گریه اگر میکنی کم نشمارش رفیق
بر سرو صورت بکش آب فرات است این
هرکه به هیات رسید از پل آتش گذشت
فرش حسینیه نیست عین صراط است این
گریه برای حسین اصل عبادات ماست
واجب قلبی ماست صوم و صلات است این
روی نیازم کجاست روی حسین است و بس
رو به خدا کرده ام جلوه ی ذات است این
پای عزای حسین سنگ بخور از همه
غم به دل خود نده قندو نبات است این
خرج من و تو شده خون گلوی شریف
خرج عزایش کنید فوق زکات است این
پیرهن پاره اش آمده بر طاق عرش
فاطمه از حال رفت نَقل روات است این
شان بزرگی او سدره ی عرش خداست
نه روی کهنه حصیر مال دهات است این!
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین (ع)
در عالم ذر خدای باری..
با شیعه گذاشته قراری
گفتیم به غربت تو لبیک
گفتیم به ماتم تو آری
چون روی تورا به عرش دیدیم..
رفتیم به سجده اختیاری!
مادر که حسین گفت..گفتم..
چه اسمِ عجیبِ گریه داری!
منت سر تو گذاشتیم و..
منت سر ما نمیگذاری!
خیر از دوجهان نبینی ای چشم..
از داغ حسین اگر نباری
بر گریه کنان تو حسین جان
جز گریه مباد کار و باری!
نذر موی اکبر تو قومی
نذر موی دخترت تباری
مرداب شدیم و گریه کردیم
با گریه شدیم رود جاری
از برکت پرچم عزایت
روی سر ماست سایه ساری
دکّان نزدم کنار نامت
دور است ز عشق،هر قماری
مشکیِ تو کرده ایم بر تن
به به! جانم! چه افتخاری!
گریه کن تو پیمبرانند
ما نیز دراین وسط غباری
ما لایق دوزخیم اما..
داریم به تو امیدواری
ما چشم امید بر تو داریم
از این و از آن چه انتظاری؟!
افسوس نمیشود بفهمیم..
مارا چقدَر تو دوست داری!
بگذار که کربلا بمیرم
چون با تو خوش است همجواری
هرسال به شوق اربعینت..
کارم شده ثانیه شماری
بعد از تو اسیر گشت زینب
بعد از تو چه روز و روزگاری؟!
سخت است برای دختر تو
بی سایه ی تو شتر سواری
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سر کوچهی عشق
سر کوچهی عشق دنبال تو
میایم به پرسیدن حال تو
من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو
به والله بالاتر است از طواف
بگردم اگر دور امثال تو
امیرم تویی خوش به اقبال من
غلامت منم وای از اقبال تو
همه خستگی های تو مال من
همه درد سر های من مال تو
سمرقند و کل بخارا که هیچ
جهان هم نیارزد به یک خال تو
الهی که هر چه تکان میخورم
نیافتم من آخر ز غربال تو
تو خود کعبه ای پس نمازم قبول
اگر خواندمش رو به تمثال تو
دویدم هراسان به سمت خودت
رسیدم پریشان به گودال تو
همه رفته اند و فقط مادرت
نشستهست بر جسم پامال تو
ولی ساربان مادرت را ندید
و انگشت انگشتری را برید
وحید عظیم پور
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جان
لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بیقرار و پریشان کنی مرا
دل دادهام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا
جانم به لب رسیده و جامم به روی لب
شاید گدای مجلس رندان کنی مرا
پیمانهها پیاپی و لبریز و یک به یک
ساقی بیا که تشنه پیمان کنی مرا
دلدار فاطمه تو مرا رو به راه کن
من گریه میکنم که تو باران کنی مرا
ای سفره دار روضه ی رضوان از آن ازل
درمانده آمدم که تو درمان کنی مرا
کشکول خالی من و لطف مدام تو
امشب رسیده ام که سلیمان کنی مرا
ای دلبر تمامی هفت آسمان حسین (ع)
ای کاش در حسینیه قربان کنی مرا
من پای روضههای تو غرق خدا شدم
بر سینه میزنم که مسلمان کنی مرا
در زیر پرچم تو دعا کرده مادرم
یک جرعه اشک و زمزمه مهمان کنی مرا
نان حلال سفره ی ما نذر روضه شد
تا روضه خوان ساقی عطشان کنی مرا
سعید مرادی
#سعید_مرادی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حب الحسین
خوشم که شدم جلد بام حسین
که هستم گرفتار دام حسین
همه عمر من خرج نام حسین
غلام غلام غلام حسین
شدم پای حب الحسینم اسیر
امیری حسین و نعم الامیر
من از کودکی پرچم افراشتم
علم پای این عشق برداشتم
به دل بذر مهر علی کاشتم
اگر مهر او را نمیداشتم
حلالم نمیکرد مادر ز شیر
امیری حسین و نعم الامیر
در این کوی با سر نداری خوشم
تو رادارم از هر نداری خوشم
ندارم ولی در نداری خوشم
تو دست از سرم بر نداری خوشم
چه دارا شوم یا چه باشم فقیر
امیری حسین و نعم الامیر
چنان شمع افروختم عشق را
چو پروانه ها سوختم عشق را
به شال عزا دوختم عشق را
من از اسلم آموختم عشق را
به این ذکر سیراب شد در کویر
امیری حسین و نعم الامیر
بسوزید در هرم بازار عشق
بکوبید سر را به دیوار عشق
هوالحق بگویید بر دار عشق
به کربوبلا میخورد کار عشق
الا عشق ای خانهی دلپذیر
امیری حسین و نعم الامیر
چراغی که روشن در این محفل است
به خانه اگر بردیاش باطل است
حرم خانهی ماست نور دل است
پس این فرش خانهم که ناقابل است
اگر زندگی هم کنم بر حصیر
امیری حسین و نعم الامیر
نهایی ترین قصد سالک حسین
که مملوک ماییم و مالک حسین
شده قبله گاه ملایک حسین
که داریم ما یک خدا یک حسین
به کربوبلا ختم شد هر مسیر
امیری حسین و نعم الامیر
پر از عزتی و شکوهی حسین
تو صبوح و قدوس و روحی حسین
تو توبه پذیر نصوحی حسین
منم غرق دنیا تو نوحی حسین
الا نوح دست مرا هم بگیر
امیری حسین و نعم الامیر
هوای لطیف بهاری حسین
قرار دل بیقراری حسین
مزاری به دلهای زاری حسین
امان من النار داری حسین
اجرنا من النارنا یا مجیر
امیری حسین و نعم الامیر
به زخمم زدم مرهم کربلا
غم من فدای غم کربلا
حسین است عیسا دم کربلا
و شد زینبش مریم کربلا
ولی نه ندارند اینها نظیر
امیری حسین و نعم الامیر
به نی رفت اما سرت خم نشد
سری نیز در لشکرت خم نشد
سری گرچه دوروبرت خم نشد
قدی چون قد خواهرت خم نشد
شده زینب از داغ دوریت پیر
امیری حسین و نعم الامیر
وحید عظیم پور
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حال عُشاق
حال عُشاق اکثراً با گریه بهتر می شود
خوش به حال هرکسی که چشم او تر می شود
عمر من دارد به پایان میرسد اما خوشم
روزگارم با همین گریه به تو سر می شود
زنده باشیم و خدا روزی کند در روضه ها
گریه ی ما تا قیامت خرج معجر می شود
کاسه ای خالی به دستانم گرفتم در گذر
زینب کبری نگاهی گر کند زر می شود
کوه صبر است و خدا صبری به او داده مگو…
صبر او گر سر بیاید صبحِ محشر می شود
دختر شیر خدا هم می شود شیر خدا
کافی است اخمی کند صد فتح خیبر می شود
این دم آخر تداعی می شود گودال سرخ
زینب کبری که دارد بی برادر می شود
التماسش کردم و گفتم مرو ، گفتم بمان
هر قدم که میروی جانم ز تن در می شود
گفتم آن پیراهنت را در بیاور از تنت
گفتم آخر بر سر آن پیروهن شر می شود
می روم از حال و گودال تو را میبینم و
پیش چشمم زیر و رو تا اینکه پیکر می شود
آن تن عریان لگد مال همه لشکر شده
زیر سُمِ مرکبان افتاده پر پر می شود
پیکرش در ظل خورشید است و دارد می رود
خواهری راهی دیدار برادر می شود
رسول عسگری
#رسول_عسگری #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹