eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
76 عکس
160 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
روسیاه بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟! بس نیست شدم پیش تو شرمنده پیاپی؟! کم زیر قرارم نزدم پشت سر هم اما توبه رویم زده ای خنده پیاپی تو آنکه مرا سخت در آغوش گرفتی من آنکه ز الطاف تو دل کنده پیاپی آن دست بود بوسه گه خیل ملک که باشد به در لطف تو کوبنده پیاپی شد زندگی ما به دو تا جمله خلاصه ما توبه شکستیم تو بخشنده پیاپی انگار بنا نیست که دلخواه تو گردم مگذار شوم خوار و سرافکنده پیاپی با ذکر `حسین” آمده ام دست بگیری بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟! امیرحسین حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مولای یا مولا دست من خالی است و چشمانی پر از اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری ام، امشب من به اینجا پناه آوردم چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم های گریانم گریه ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، میدانم باخودم فکر می کنم گاهی ” بی حیا این هزارمین بار است” در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است سال ها بنده ی خودم بودم هی خودم را فریب می دادم همه چیزم به پای نفسم رفت جان مولا برس به فریادم قسمت می دهم تورا حقِ خانه ای که درش در آتش سوخت قسمت می دهم به آن مردی که پر همسرش در آتش سوخت به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به همان دستها که بستند و همسرش را مقابلش کشتند یا الهی به حق آن اشک و گریه های درون چاه علی آهِ مرد غریب می گیرد قسمت می دهم به آه علی روسیاهم خدا و حق من است به رویم درب بسته مانده اگر روضه میخوانم و یقین دارم گره ام باز می شود آخر   می روم با دوچشم گریانم به در خانه ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کم کمک جانش آمده بر لب خاطرات گذشته می کشد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می رود بالا دست عباس، آب می دهدش به حسن خیره می شود گاهی یاد کوچه ... و می رود از حال به حسینش نگاه می کند و روضه می خواند از تهِ گودال حسنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می افتی چقدر حرف های ناگفته ار وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می کند و گوشه چشمی به دخترش دارد همه ی روضه های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سم اسب خواهد شد تا به زینب نگاه می کرد...آه صورتش غرق حس غربت بود آخر این ناز دانه ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ داود رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹