eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
51 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدی؟ یاد این محل کردی گریه را سهم این غزل کردی من ز یادم نمی‌رود بابا جای من نیزه را بغل کردی گریه کردم که زود برگردی اشک من را به خون بدل کردی آمدی پیش دختری تنها کام من را پدر عسل کردی عاقبت با سر آمدی پیشم وعده را اینچنین عمل کردی روز آخر سنان را گفتم آرزوی مرا اجل کردی @hadithashk
شبی راحت تنِ رنجورم از تب نیست بابا جان دگر در آسمانم بی تو کوکب نیست بابا جان ندیدم روزِ خوش بعدِ تو و بعدِ عمو جانم برایم روزهای بی تو جز شب نیست بابا جان پس از توروزگارم شد سیاه،از بس کتک خوردم لباس و روسری، مویم مرتب نیست باباجان مرا با خود ببر بابا که اینجا ماندم دیگر به جز زحمت برای عمه زینب نیست بابا جان از هر کس که سراغت را گرفتم بی محلی کرد کسی گوشش بدهکارومخاطب نیست بابا جان صدقه می دهند حرف از کنیزی می زنند اینها کسی مانندِ من اینجا معذب نیست بابا جان تو هم که سوخته مانندِ من موی سرت خیلی چه کرده خیزران باتو،نه این لب نیست باباجان همین بس که به توگویم کسی مانندِ زجر اینجا به نامردی و بی رحمی ملقب نیست باباجان هر آنچه بر دهانش آمده نسبت به من داده کجا مانده عمو دشمن مودب نیست باباجان نمانده استخوانِ سالمی در پیکرم باقی شکسته پهلویم این کلِّ مطلب نیست باباجان @hadithashk
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌ باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! @hadithashk
ناله ام گشته بلند و گشته قلبم ناصبور هر زمان کردم عزیزم ماجرایت را مرور کربلا بودم که دیدم پیکرت غارت شده سر زدم کوفه سرت افتاده دیدم در تنور من خودم دیدم که با پا روی قرآن رفت شمر بین مقتل زیر پا افتاده بود آیات نور گفت پیغمبر که روزی تشنه ذبحت می‌کنند منتهی چیزی نگفت از نیزه و تیر قطور این طرف گرم عزاداریست زینب با رباب آن طرف شمر و سنان دور تو سرگرم سرور ای تن عریان شده پیداست از وضعیت ات پیرهن را کنده اخنس از تنت اما به زور دست در دست جوان ها سمت مقتل آمدند پیرمردانی که در کرب و بلا بودند کور هر کسی از راه آمد رد شد از روی تنت لشگری میخواست تا اینکه شوی زنده به گور سینه ام می‌سوزد اما از نوک مسمار نه دیده ام از سینه ات کردند ده مرکب عبور @hadithashk
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت دیده‌ی یوسف‌ندیده..،تا ابد بینا مَباد آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت من چه شب‌هایی که از دوریِ تو خوابم نبرد گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد دست بر قلبم بکش..،قدری صبورش کن خودت ظرفیت با ظرف‌ِخالی‌داشتن بالا رَوَد مستمند خانه‌ات را باشعورش کن خودت در مسیر وصل..،بِالاِجبار باید گریه کرد هر زمان پا پس کشید این چشم..،زورش کن خودت دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت کاش از فرزند‌های من یکی جُون‌ات شود با همین سینه‌زنی مرد ظهورش کن خودت بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین... کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت آتش جان مرا عین تنورش کن خودت دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا... ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت @hadithashk
به روی شانه هایش غصه های یار افتاده کسی چند سالی می‌شود بیمار افتاده صدایش می‌رود بالا به گریه زاری و ناله به یاد تشنگان کشته اش هر بار افتاده شبیه روزهای تلخ بی تکرار غم در غم شبیه خیمه ی آتش گرفته زار افتاده به یاد روز عاشورا ، به یاد روضه ی زن ها به یاد آن غروب گریه دارِ تار افتاده چهل سال است دارد در خیالش میخورد غصه به یاد آن سواری که دل پیکار افتاده اراده کرد تا میدان رود … نگذاشته عمه ز جا برخواست بسیار و به جا بسیار افتاده هنوزم در خودش فکر غروب و خیمه را دارد دوباره یاد مشعل های کج رفتار افتاده اگر زینب نبود آنجا میان خیمه ها میسوخت تنی که زیر سقف خیمه ی آوار افتاده پناه از آفتابِ عَسْقَلان* بر ناقه ها برده گمانم از سرش در کوچه ها دستار افتاده مسیر جمع تشنه ها ، مسیر پا برهنه ها _بمیرد عالمی_ بر رمل و ریگ و خار افتاده طلبکار است از عالم ولی مثل بدهکاران مسیرش در میان کوچه و بازار افتاده چنان بسته ست دستش را به پشت گردنش ظالم بمیرم ، بی تعادل در دل انظار افتاده کسی که شافع خلق است از آتش ، چه بیرحمی_ میان کوچه های شام رویش نار افتاده علی یکبار ناموسش کتک خورده ولی اینجا چقدر این اتفاق تلخ با تکرار افتاده چنان خوردند از دشمن کتک که کار این زن ها برای ایستادن گردن دیوار افتاده علیرضا وفایی خیال عسقلان* : منزلی بعد از کوفه که بخاطر معطلی پشت دروازه بر روی سنگ های داغ ؛ اسرا پناه به سایه ی ناقه ها بردند و حرامزاده ای از نگهبانان ، امام زین العابدین علیه السلام را از سایه ی شتر هم محروم کرد @hadithashk
نیمه های شب نرفتم به  تماشای کسی شاد هم بودم،  نخندیدم به غمهای  کسی خانه ات هرجا که باشد احترامش واجب است دخترت هرگز نزد طعنه به ماوای کسی آب از سقای لشکر خواستم از شمر نه ! نیست روی دست من ، ننگ تمنای کسی من به سیلی می خرم ناز سر بر نیزه را عاشقی چون من نشد درگیر رویای کسی قطعه به قطعه علی اکبر، تو از او ریز تر مثل ما درهم نشد خوش قد وبالای کسی تاول پای مرا ، ناز تو درمان می کند  پس ندارم احتیاجی به مداوای کسی آه خولی ، موی بابای مرا آتش زدی ... بعد از این دیگر مزن آتش به دنیای کسی از فراق یارهای رفته می رنجم ولی ناسزا هرگز  نمی گویم به بابای کسی @hadithashk
آقای من غم از نگاهت در زمین و آسمان جاری است رودی خروشان از دلت تا بیکران جاری است این غم شبیه هیچ اندوه مجسم نیست جز اشک بر زخم دلت انگار مرهم نیست پشت حجاب اشک دریایی ز غم داری دریا نه، اقیانوسی از غم های بسیاری ای یادگار داغ های تا ابد تازه ایوب صبرش نیست با صبرت هم اندازه مانده است روی خاطراتت ردِّ پای زخم با گریه گُل می کرد هر زخمی به جای زخم روضه نیازی نیست چشمات ترت گویاست آه پریشان تو مقتل خوان عاشوراست در ساحت ابری و رمز آلود چشمانت می سوخت در دریای آتش رود چشمانت آن غم که از روح و تن تو سر درآوردست داغ است و زخم است و کران تا بیکران دردست زخم عمیقی که دلت را تا ابد سوزاند درد غریبی که ستون عرش را لرزاند داغی که هم اندازه ی تاریخ عاشوراست اشکی که اقیانوس بغض ماتم دریاست ای سجده هایت زینت سجاده ها سجاد شد عالمی از خط به خطِّ خطبه ات آباد با خطبه ات شد تازه تاریخ غزل آغاز صدها قصیده سوگوارِ این غزل شد باز آرایه ها با آیه آیه خطبه ات گل کرد تاریخ شاعر شد چو با نامت تغزل کرد آری کران تا بیکران غم در دلت می‌زیست اما نفهمیدند غافل هاکه آن غم چیست بردار پرده پرده از پنهانِ هر رازت تا که بسوزاند جهان را سوز آوازت کشتی اگر پهلو گرفته روز عاشورا با موج طوفان تو راه افتاده در دریا در آیه آیه مُصحفت آیینه کاری هاست در خط به خط خطبه هایت رستگاری هاست کرب و بلا جغرافیای عشق در دنیاست بعد تو تاریخ، انتشار روز عاشوراست هم کوفه را با خطبه ات بی آبرو کردی هم شام را با ذوالفقارت زیر رو کردی شاهی ولی هم سفره با خیلِ گدایانی از تو به عالم می‌رسد رزق فراوانی تنها و تنها غربت یک روضه ات کافی است بر آن دلی که بر مداوایش امیدی نیست بیمارِ حکم مصلحت بودی اگر یک چند بیمارها با نام تو دنبال درمانند خاموش باد آن دیده که در روضه ات تر نیست آنکه سر سوزن نفهمیده امامش کیست هر کس به دام عشقت افتاده است آزاد است شاها، اسیرت در دو عالم خانه آباد است فتح الفتوح تو زمان کوفه و شام است بر قلب تو زخم زبان کوفه و شام است با یاد آن شاهی که روی خاکها افتاد خاکی است سنگ مرقدت یا ایها السجاد منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اندوه و ماتم یک عمر با اندوه و ماتم زندگی کردی در بزم اشک و روضه و غم زندگی کردی جریان به جریان زمزمه کردی شهادت را باران به باران مثل زمزم زندگی کردی ای داغدار ارغوان های غریب طف هر روز با داغی مجسم زندگی کردی با زخم های اِرباً اربا جان به لب بودی با پاره های نامنظم زندگی کردی با بت پرستان، جان سیاهان در غریبستان بی آشنا بی یار و همدم زندگی کردی هر چند زیر بار ماتم شانه ات خم شد اما صبورانه، مصمم زندگی کردی هر لحظه ات سرشار بود از خاطرات داغ پس با کدامین خاطره کم زندگی کردی؟ از صبح عاشورا الی شام شهادت با یلداترین ساعات عالم زندگی کردی با یاد داغِ داغ خیز خیزران و لب با زخم بی درمان و مرهم زندگی کردی منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلت شکست در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی : ای کاش که مادرم نمی زاد مرا با گریه تمام روز تو شب شده بود از هرم بلا تنت پر از تب شده بود با دیدن بوریا به خود می گفتی ای‌کاش تنش کمی مرتب شده بود  محمد حسن بیات‌لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خون گریه کردم هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اندوه مجسم غم از نگاهت در زمین و آسمان جاری است رودی خروشان از دلت تا بیکران جاری است این غم شبیه هیچ اندوه مجسم نیست جز اشک بر زخم دلت انگار مرهم نیست پشت حجاب اشک دریایی ز غم داری دریا نه، اقیانوسی از غم های بسیاری ای یادگار داغ های تا ابد تازه ایوب صبرش نیست با صبرت هم اندازه مانده است روی خاطراتت ردِّ پای زخم با گریه گُل می کرد هر زخمی به جای زخم روضه نیازی نیست چشمات ترت گویاست آه پریشان تو مقتل خوان عاشوراست در ساحت ابری و رمز آلود چشمانت می سوخت در دریای آتش رود چشمانت آن غم که از روح و تن تو سر درآوردست داغ است و زخم است و کران تا بیکران دردست زخم عمیقی که دلت را تا ابد سوزاند درد غریبی که ستون عرش را لرزاند داغی که هم اندازه ی تاریخ عاشوراست اشکی که اقیانوس بغض ماتم دریاست ای سجده هایت زینت سجاده ها سجاد شد عالمی از خط به خطِّ خطبه ات آباد با خطبه ات شد تازه تاریخ غزل آغاز صدها قصیده سوگوارِ این غزل شد باز آرایه ها با آیه آیه خطبه ات گل کرد تاریخ شاعر شد چو با نامت تغزل کرد آری کران تا بیکران غم در دلت می‌زیست اما نفهمیدند غافل هاکه آن غم چیست بردار پرده پرده از پنهانِ هر رازت تا که بسوزاند جهان را سوز آوازت کشتی اگر پهلو گرفته روز عاشورا با موج طوفان تو راه افتاده در دریا در آیه آیه مُصحفت آیینه کاری هاست در خط به خط خطبه هایت رستگاری هاست کرب و بلا جغرافیای عشق در دنیاست بعد تو تاریخ، انتشار روز عاشوراست هم کوفه را با خطبه ات بی آبرو کردی هم شام را با ذوالفقارت زیر رو کردی شاهی ولی هم سفره با خیلِ گدایانی از تو به عالم می‌رسد رزق فراوانی تنها و تنها غربت یک روضه ات کافی است بر آن دلی که بر مداوایش امیدی نیست بیمارِ حکم مصلحت بودی اگر یک چند بیمارها با نام تو دنبال درمانند خاموش باد آن دیده که در روضه ات تر نیست آنکه سر سوزن نفهمیده امامش کیست هر کس به دام عشقت افتاده است آزاد است شاها، اسیرت در دو عالم خانه آباد است فتح الفتوح تو زمان کوفه و شام است بر قلب تو زخم زبان کوفه و شام است با یاد آن شاهی که روی خاکها افتاد خاکی است سنگ مرقدت یا ایها السجاد  منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹