حسین جانم
مثل قنوت وتری
که بانگ ربنا را
تنها نمیگذارد
یا مثل آن کریمی
که لحظه ای گدا
را تنها نمیگذارد
یا در کنارهی نیل
موسی اگر عصا را
تنها نمیگذارد
ما ملت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
گفتم حسین و دیدم
از عرش ناله برخاست
آه ای غریب مادر
گفتم که بود آن که
خاکش شفاست؟گفتند
خد التریب مادر
گفتم پس این مسیحا
این کشته مرده ها را
تنها نمیگذارد
عافیت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
از کودکی برایش
در تکیهی عزایش
با شوق کار کردم
اوج جوانی ام را
خرج حسین کردم
من افتخار کردم
پس وقت پیری ارباب
هم نوکر سرا را
تنها نمیگذارد
در خدمت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
روزی که خاک ما را
بردند کربلا و
با خاک او سرشتند
در کارگاه تقدیر
ما را غبار کوی
کربوبلا نوشتند
پس بوتراب هرگز
اولاد کربلا را
تنها نمیگذارد
از تربت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
حب الحسین یعنی
هر خدمتی که کردم
بی مزد بود و منت
در زلف چون کمندش
سرها بریده بینی
بی جرم و بی جنایت
این زلف داده بر باد
بر باد رفته ها را
تنها نمیگذارد
در منت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
آه ای طبیب پر زخم
آه ای مسیح مصلوب
ای دلبر دلآشوب
ای زلف داده بر باد
آه ای امام مکروب
ای رفته بر سر چوب
در شام وکوفه زینب
یک لحظه هم شما را
تنها نمیگذارد
در غربت حسینیم
لطف حسین ما را
تنها نمیگذارد
وحید عظیم پور
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
تو حسین منی
بشنو از من دوجمله حرف حساب..
واقعا دوست دارمت ارباب!
دل من خانه ی قدیمی توست
بین ویرانه است گوهر ناب
تو حسین منی امام حسین
`بین الاَحباب تسقط الآداب
بَدم اما برات میگریم..
خار هم میدهد دوشیشه گلاب
نظری یا مفتح الابواب
مددی یا مسبب الاسباب
نوش جان میکنم ز چای شما
مستم اما بدون جام و شراب..
منّت فاطمه ست بر سر ما
راهمان داد بی حساب و کتاب
تو بلندی و دست ما کوتاه
دست ماهم به دامن اصحاب
ما برای خود تو میسوزیم
نه برای بهشت یا که ثواب
جان به این روضه های خانگی ات!
دفع کرد از هزار خانه عذاب
پادوی خانه تو کیست؟ بزرگ!
نوچه ی خانه ی تو کیست؟ جناب!
کشتی ات از همه بزرگتر است
از همه زودتر نشسته به آب
اینهمه خوب در بساطت هست
ما خریده شدیم با چه حساب
خواب دیدم که کربلا هستم
گفت مادر به گریه: صحت خواب!
دختر تو گرسنه خوابید و
بود بین خرابه بوی کباب..
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
دل نوکر
هرکجا نام تو آمد کار ما فریاد شد
غصهآبادِ دل نوکر حسین آباد شد
یا حسین مادرم اول به من تاثیر کرد
طفل او در گاهواره عبد مادر زاد شد
پیش معصومین عزیزم چون عزیز من تویی
آنقدر گفتم حسین تا مادرت دلشاد شد
از تو آقایی میاید از منِ بد نوکری
هر کسی پیگیر کار روضه شد امداد شد
آنکسی که دید این دیوانه هایت را حسین
گریه کرد و بیخیال قصه ی فرهاد شد!
یک نفر از برکت نامت شفایش را گرفت
یک نفر از برکت تو صاحب اولاد شد
هم پدر بودی برایم هم رفیق من شدی
پشت من بودی در آن وقتی که وضعم حاد شد
حُر بدون تو به زندان هوای نفس بود
تو در آغوشش گرفتی بعد از آن آزاد شد
کربلای ما به امضای بزرگ مشهد است
جلوه ی شش گوشه ی تو پنجره فولاد شد
آن سه روزی که تنت افتاد عریان روی خاک..
روضه خوان پیکر تو ناله های باد شد
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
یا حسین(ع)
الحمدلله
دستم نشد از دامن سوگ تو کوتاه
از دید ما هست
ماه محرم سوگلی یازده ماه
پرچم سیاهت
از روسیاهی ام اگر چه هست آگاه
کرده وساطت
تا این که من را هم دهی در محفلت راه
هر کس که آمد
یکبار هیات ، نوکرت شد خواه ناخواه
همراه باران
دریا برای تشنگی ات می کشد آه
از کشتن حق
باطل صفت ها را نباشد هیچ اکراه
با که بگوییم
با خنجر یک عده رعیت کشته شد شاه
جانی نمانده
بر پیکرت از ضربه های سختْ جانکاه
گفتی کمی آب...
یک چکمه آمد پاسخت را داد ناگاه
شهریار سنجری
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
وای حسین من
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است
می روم روضه بعد هر روضه
رعیتی سوگوار سلطان است
من نوکر سیاه تن کردم
شاه عالم به خاک عریان است
کوفه مهمان نواز خوبی نیست
رسم این شهر قتل مهمان است
شهریار سنجری
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
گریه کند برای تو
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار ، چشم
لطفاً زمان مرگ قدم رنجه کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار ، چشم
گفتند به وضوح نظر می کنی به ما
هرگاه می شود وسط روضه تار ، چشم
وقتی شنید زخم تنت بی شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی شمار ، چشم
می دید ذره ذره تنت را به هر کجا
در قتلگاه هر چه که می کرد کار ، چشم
زینب تمام راه نگاهش سوی تو بود
او برنداشت از توی نیزه سوار چشم
شهریار سنجری
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
السلام علیک یا ارباب
ثانیه های آخر عمرش
همه اطراف بسترش بودند
پیر مردی که مردم یک شهر
سال ها پای منبرش بودند
روی یک دست پیرهن مشکی
دست دیگر به روی مشکش بود
نظرش بود به کتابی که
لای آن دستمال اشکش بود
ناگهان دست روی سینه گذاشت
خیره شد چشم های او به آب
رو به عکس حرم سه مرتبه گفت
السلام علیک یا ارباب
چشم خود را که بست اشکش ریخت
نفسش قطع شد همان لحظه
نوکر عاقبت بخیر حسین
پیش ارباب رفت آن لحظه
روز تشییع روضه خوان شهر
کوچه های محل پر از غم بود
آنقدر حس روضه بود انگار
که شب اول محرم بود
لحظه دفن نوکر زینب
روضه های وداع را خواندند
بعد از آن به نیابت از حاجی
روضه ای رو به کربلا خواندند
روضه ای از حوالی گودال
روضه ای از غروب روز دهم
روضه ی `جالس علی صدر” و...
روضه ی ضربه دوازدهم
بین این میکده برای همه
از سبو خرج می کند ارباب
در دو دنیا برای نوکرها
آبرو خرج می کند ارباب
محمد نجاری
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
زیر پا ماندم
زیر پا ماندم و لگد نشدم
سر به زیرم که سرو قد نشدم
نمره ی صفر هم زیادم بود
کرم توست زیر صد نشدم
وضع اعمال من بد است اما
پیش چشمت هنوز بد نشدم
هر چه کردم غلام در بند
خانه زادت الی الابد نشدم
همه جا سر زدم ولی حتی
از سر کوچه ی تو رد نشدم
بعد یک عمر لاف عشق زدن
معنی عشق را بلد نشدم
هر کسی غیر تو خدایم شد
قل هو الله را احد نشدم
خواستم تا ستاره ات باشم
ولی از چشم تو رصد نشدم
من هوادار جمله ای غیر از
جمله ی یا علی مدد نشدم
کشته ی تیغ حیدرم اما
مثل عمرو بن عبدود نشدم
روضه رفتم ولی شبیه کسی
که فدای تو می شود نشدم
محمد نجاری
#حدیث_اشک #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعرمذهبی #محمد_نجاری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
عزیزم حسین(ع)
رفاقت من و تو بوده از الست حسین
خدا بخواهد اگر تا همیشه هست حسین
خودت بیا و دوباره بگیر دستم را
اگر که رشته پیوندمان گسست حسین
میان اینهمه غم که در این جهان دیدم
غمت چقدر به روی دلم نشست حسین
قرار بود که دل بسته کسی نشوم
نمیشود به تو انگار دل نبست حسین
میان روضه تو حالمان چقدر خوش است
بدون روضه تو حالمان بد است حسین
قرار بود مرا هم به کربلا ببری
ولی نبردی و خیلی دلم شکست حسین
دو قطره اشک کمم را قبول کن آقا
گرفتم آبرویم را به روی دست حسین
بلند مرتبه جایی نشسته قاتل تو
به روی سینه تو رفته شمر پست حسین
پس از تو زینب کبری چه کار خواهد کرد؟
میان اینهمه نامحرمان مست حسین
آرش براری
#آرش_براری #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
حسین من
ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم
در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم
اشک اگر حکم تسلای غمت را دارد
قدر بال مگسی بوده به کار آمده ایم
روضه رفتیم ولی جای حرم را نگرفت
با گله های دلِ تنگ، کنار آمده ایم
زینب از شام رسید و به برادر گله کرد
بیقراریم ، به امید قرار آمده ایم
کنج ویرانه نشستیم به ما خرده مگیر
با سر و روی پر از گرد و غبار آمده ایم
یادم افتاد سرت با بدنت دفن نشد
سر نداری که ببینی به مزار آمده ایم
ناصر دودانگه
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
محرم
این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضهخوان بخوان، که دوباره محرم است
با عشقوشور در دل هر کوچه دیدهام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است
مانند تیغههای علم از سر ادب
در محضر تو قامت گردنکشان خم است
عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش
گویا عزای اشرف اولاد آدم است” ما گریه میکنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است چون روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمریست درهم است در من کسی به سینه و سر میزند مدامباز این چهنوحه و چهعزا و چهماتم است” کاری نکردهایم برای عزای تو از داغ تو اگر که بمیریم هم کم است سجاد روانمرد #سجاد_روانمرد #شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳
فصل اشک و سوز
فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
با لباس مشکی ام احرام گریه بسته ام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود
سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود
نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود
رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود
مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود
لحظه ای که سینه ی ارباب سنگین میشود
روضه سنگین ارباب مقاتل میشود
نیزه ها نامهربان هستند اما لحظه ای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود
سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میرسد
آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان ، تنی بی سر مقابل میشود
محسن حنیفی
#شعر_اهل_بیت #شعر_جدید #شعر_روضه #شعر_سیاهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۶ تیر ۱۴۰۳