⭕️ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک
🔻با ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک، قافله اسیران کربلا در ۲۸ محرم از شهر بعلبک گذشت. مردم بعلبک تا ۶ مایلی از شهر بیرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادی پرداختند! آنان از نيزه داران با شكر و سويق و آذوقه استقبال کردند.
♦️منظره تاسف آور کودکان شلاق خورده و زنان داغدیده و دختران یتیم از یک طرف، و قهقهههای مردم بیخبر از همه جا و سخنان شماتت آمیز آنها، نمکی بود بر زخم اسرای کربلا! در این جا بود که دختر امیرالمؤمنین، ام کلثوم س، به آن ها چنین نفرین کرد: «خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کسانی را که به شما رحم نمیکنند بر شما مسلط گرداند.»
🔹حضرت امام سجاد علیه السلام در حالی که قطرات اشک بر چهره اش جاری بود، این اشعار را به مردم غفلت زده بعلبک فرمود:
«آری روزگار است و شگفتی های پایان ناپذیر و مصیبت های مداوم آن! ....
گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقه محاصره ایشان قرار گرفته ایم!
وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرم ص کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.»
#تقویم_محرم
#۲۸محرم
#کاروان_اسرا
📚 @HadithNegar
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق
🔹با خبر نزدیکی کاروان اسرا به دمشق، یزید دستور داد تا جارچیان در شهر اعلام کنند که هرکه خلیفه را دوست دارد باید امروز را به جشن و شادی بگذراند. شامیان نیز سنگ تمام گذاشتند و بر بامهای خانهها بیرقهای رنگارنگ برپاکردند. همه مردم به یکدیگر تبریک میگفتند و با لباس های رنگی به استقبال اسرا رفتند درحالیکه زنانشان دف میزدند و بر طبل میکوبیدند.
🔻۲۹ محرم (یا اول صفر) کاروان اسرا به دروازه دمشق رسید و اهل بیت (ع) را سه روز در دروازه شهر نگاه داشتند تا شهر را آذین کنند و سپس وارد شهر کردند. شمر برخلاف درخواست حضرت امکلثوم س اسرا را از دروازه اصلی و شلوغ وارد شهر کرد و اسرا با ناسزاگویی و سنگ اندازی شامیان مواجه شدند. سرهای مبارک شهدا در این سه روز بر دروازه اصلی شهر آویزان بود.
#تقویم_محرم
#۲۹محرم
#کاروان_اسرا
📚 @HadithNegar
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت دوم)
💠از سهل بن سعد ساعدی روایت شده که میگفت: «در راه بیت المقدس به شام رسیدم. همه مردم شهر در حال جشن و شادی بودند. مردی را دیدم که سری که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (ص) بود بر نیزه داشت. از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود.»
🔺خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (ص) نگاه کنند.»
🔹سهل میگوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهار صد دینار بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این سرها را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پولها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»
#تقویم_صفر
#اول_صفر
#کاروان_اسرا
📚 @HadithNegar
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت سوم)
🔻شیخ عباس قمی مینویسد: «اسرای کربلا را پس از ورود به دمشق در پلهکان مسجد نگه داشتند، پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را که شما را کشت و نابود کرد و آشوب را خاموش کرد...
🔹چون سخنش تمام شد، امام سجاد (علیهالسّلام) به او فرمود: قرآن خدا را خواندهای. گفت: آری. فرمود: این آیه را خواندهای: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ (بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمیخواهم)»؟ گفت: آری. فرمود: ما خویشان پیامبریم...
♦️سپس حضرت فرمود: این آیه را خواندهای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ (خداوند میخواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه گرداند)»؟ گفت: بله خواندهام. حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم... مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و کشندگان آنان بیزاری میجویم».
#تقویم_صفر
#اول_صفر
#کاروان_اسرا
📚 @HadithNegar