eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
8هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
(🌸)اللّهُمَّ 💞(🌸)صَلِّ 💞💞(🌸)عَلَی 💞💞💞(🌸)مُحَمَّدٍ 💞💞💞💞(🌸)وَ آلِ 💞💞💞💞💞(🌸) مُحَمَّدٍ 💞💞💞💞(🌸)وَ عَجِّلْ 💞💞💞(🌸)فَرَجَهُمْ 💞💞(🌸)وَ اَهْلِکْ 💞(🌸)اَعْدَائَهُمْ (🌸)اَجْمَعِین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ✍خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت دوم _ گردان داوطلبان 🖌... صدای بوق ممتد تویوتاها خبر از آغاز حرکت داده و رزمندگان عازم عقبه شروع به سوار شدن کردند. شتابان به درب ورودی مقر رفته و دیدم همقطاران و دوستان زنجانی هم در پشت یکی از تویوتاها نشسته و چشم انتظارم هستند. زحمت کشیده و سلاح و وسایل مرا نیز با خود برداشته بودند‌. به کنارشان رفته و با برداشتن سلاح و تجهیزاتم از پشت ماشین ، شاد و خرامان گفتم : سفر بی خطر دوستان ! ما که ماندنی شدیم ! ناگهان همهمه ای به پا شده و هم‌رزمان از هر طرفی شروع به اعتراض‌ و مذمتم کردند. یکی گفت : رفیق نیمه راه نباش ! آن یکی گفت : نامردی نکن و بزار همه با هم برگردیم ! آن دیگری گفت : الان بمونی ، دیگه برگشتند با خداست ! خلاصه دوستان مدتی نصیحت و ملامتم کرده و با اصرار و خواهش خواستار بازگشتم به عقبه شدند. تا اینکه عاقبت متوجه شدن که در قضیه ماندنم کاملاً مصمم و جدی هستم و برای همین هم دیگه از بحث و جدال دست برداشته و یک به یک روبوسی و حلالیت طلبی کرده و با خداحافظی راهی پشت جبهه شدند. به جمع رزمندگان داوطلب پیوسته و مشغول پرکردن کوله آرپی جی شدم. نيروهای دلاور و جان برکفی که جملگی در نهايت ايثار و شهامت دواطلب حضور در اين ماموریت خطیر شده بودند. شيرمردانی غيور از بچه های باغیرت استانهای زنجان و اردبیل و آذربايجان های غربی و شرقی بودند که جملگی هم از نیروهای خسته و بی خواب گردانهای عمل کننده لشگر ۳۱ عاشورا در چندین روز اخیر در منطقه عملیاتی بودند. تعداشان زیاد نبود و اصلأ هم اوضاع خوب و سر و وضع مناسبی نداشتند. خستگی و بیخوابی از سرتاپای هیکل شأن می بارید و همه هم خاک آلوده و بسیار سیاه شده و کثیف بودند. اما با این وجود روحیه بسیار عالی و بالایی داشتند و بسیار هم پرهیجان و مبارزه طلب بودند. اصلاً باور کردنی نبود ، هیچکدام نگران اتفاقات آینده و مرگ و نیستی نبودند . مدام با هم شوخی کرده و به چهره های سیاه و دود گرفته همچون حاجی فیروز یکدیگر گیر داده و های های می خندیدند. تمام آن جوانمردان دل باخته ، چندين شبانه و روز متوالی بود که بدون کمترین خواب و استراحتی ، در زير بارانی سيل آسا از گلوله و بمب و راکت و موشک و خمپاره و ترکش دليرانه جنگيده و در مقابل دهها لشگر پياده و زرهی و کماندویی عراق بی باکانه و مردانه ايستادگی کرده بودند و در طول مدت ماموريت يگانهای خود ، با تمامی وجود از شکستن خطوط پدافندی تا تحويل سنگرها به نيروهای پياده ارتش که به عنوان نيروهای پشتيبان و جايگزين وارد منطقه شده بودند. با ياری و امدادهای غیبی خداوند قادر و توانا جلوگیری کرده و اکنون بخوبی می شد که آثار خستگی و بخوابی را در چهره های سياه و دود گرفته نفر به نفرشأن کاملا مشهود و هويدا ديد. از باقی مانده گردانهای عمل کننده و پشتيبان لشگر ۳۱ عاشورا ، که جملگی از خطوط پدافندی و خط مقدم برگشته بودند. بنا به درخواست فرمانده عزیز لشگر سردار مهدی باکری ، گردانی نیم بند و کم نفرات ،  تشکيل و فرماندهی آن هم بر عهده برادر عباس تاران (خدا‌دوست) معاونت دوم گردان حضرت حر (ره) گذارده شد. تعدادی از رزمندگان غیور و شجاع زنجانی نیز در جمع دواطلبان حضور داشتند از جمله برادران دلاور احد اسکندری و رضا رسولی ، خلیل آهومند ، محمد عابدینی ، جعفر امینی ، انعام الله محمدی ، غلامحسین رضایی ، مهدی حیدری ، صمد محمدی ، اصغر کاظمی ، یوسف قربانی ، سید داود طاهری ، فرامرز گنجی و چند نفری دیگر که نامشان را نمی دانستم. با بازگشت تویوتاها از لب آب ، سریع فرمان حرکت صادر و همه بر پشت تویوتاهای سقف دار و بی سقف سوار و با تکیبر و صلوات روانه میدان درگیری شدیم. منطقه بسیار شلوغ و پر از جنب و جوش بود و هیچ شباهتی به منطقه خلوت و خالی از نیرو و تجهیزات روزهای اول ورودمان نداشت. همه جا مملو از تجهیزات سبک و سنگین بود و به هر سمت و سوی هم نگاه میکردی ، تعداد بیشماری از تکاوران کلاه کج و سربازان پلنگی پوش ارتشی را می دیدی که تند و تند مشغول حفر زمین و ساخت سنگر بودند. دیدن آن همه رزمنده تازه نفس و انبوه مهمات و تجهیزات جنگی ، جان تازه‌ای به وجود خسته ام بخشیده و آنچنان حال خوبی بهم دست داد که واقعاً احساس قدرت و قوت قلب کرده و دیگر فتح و پیروزی را بسیار نزدیک و سهل و آسان تصور کردم! مسیرمان خیلی طولانی نبود و بعد از حدود نیم ساعتی حرکت در کناره رودخانه دجله توقف و بنا به دستور فرماندهان پشت سیل بند خاکی رودخانه مستقر شدیم. طبق گفته ها باید منتظر تعدادی از نیروی تازه نفس می ماندیم.. 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل : مقدمه 🔸صفحه؛ 8 🔻قسمت: مقدمه « شنبه رأس ساعت ۹ صبح؛ دفتر حاج قاسم سلیمانی!» تا لحظه ای که وقت ملاقات با حاج قاسم برسد، گیج بودم که چرا اینجایم! حاج قاسم با روی باز همیشگی وارد اتاق شد. نیم ساعتی با هم از شهرمان، از همشهریان مان صحبت کردیم. لحظه های ناب سپری می شد و هنوز دلیل دعوت شدنم را نمیدانستم. حاج قاسم با لبخند گفت: « تقریبا حافظه خوبی دارم. یادم می آید که دست به قلم بودی و متن های خوبی درباره شهدا می نوشتی، هنوز هم مینویسی؟» سرم را تکان دادم و گفتم هرازگاهی! و درون دلم غوغا بود. آخر این حاج قاسم بود که... ادامه دارد....... ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖 روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل : مقدمه 🔸صفحه: ۸-۹ 🔻قسمت: مقدمه حاج قاسم گفت: می دانم که از نزدیک با مدافعان حرم آشنایی. از مدافعان حرم، از فاطمیون و زینبیون گفت و از مظلومیتشان. از این می گفت که خیلی از این شهدا گمنام ماندند و از آن ها چیزی جز سنگ روی قبر به یادگار نمانده. حاج قاسم دلش می خواست آن ها ماندگار باشند و راه و وظیفه ای که برای من انتخاب کرده بود، نوشتن از این عزیزان بود؛ نوشتن از شجاعت ها و زندگی شان. امروز گفتم بیایی اینجا، اگرچه این کار بر عهده عده ای از دوستان است، ولی من از تو می خواهم که برای یکی از شهدا بنویسی؛ شهیدی که سال های سال است که می شناسمش؛ هم دوستم بود و هم مثل برادرم بود. شهید حاج حسین بادپا.. حاج قاسم داشت می گفت؛ از کسی که جمله ی دوست عارف و شهیدش همیشه بردلش سنگینی می کرده. «حسین یوسف الهی» در زمان جنگ تحمیلی به اوگفته بود «تو شهید نمی شوی » و برای این جمله سال های سال دنبال شهادت دویده بود و به قول حاج قاسم به زور خود را در قطار شهدا جا داد. مال دنیا، زن و فرزند نتوانسته بود او را پابندِ دنیا کند. اویی که پایش روی زمین بود ولی آسمانی اندیشید و در گمنامی پرواز کرد و پرید! همان لحظه درهمان اتاق سنگینی مسئولیت را حس کردم. در اینکه بتوانم از پس این خواسته (دستور) بربیایم مردد شده بودم؛ حاج قاسم این را خوب درک کرد. با لحن پدرانه اش گفت: « دخترم، چون می شناسمت، می دانم که این کتابت پایان خوشی دارد ! نوشتنش با تو و مقدمه با من. » ‌ ادامه دارد…. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💢 ✍خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت چهارم _ آنسوی دجله 🖌...در زیر بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا شتابان و سراسیمه عرض نخلستان را طی کرده و از کنار دیواره رودخانه به راه خود ادامه دادیم تا اینکه بعد از مدتی پیاده روی ، نفس زنان و عرق ریزان وارد یک خندق بسیار بزرگ و طویل شدیم که دارای دیواره های بلند و چندمتری بود. خندق چنان عمق و وسعتی داشت که عراقیها چند دستگاه تانک دورزن در داخلش مستقر و مشغول زدن عقبه بودند که دیشب در حین عملیات غافلگیر و کاملاً سالم به دست رزمندگان افتاده بودند. به کنار تانکها رسیده و‌ فرمان توقف صادر و همه در کنار دیواره های بلند خندق مشغول استراحت شدیم. چند رزمنده خاک آلوده در حال انتقال تعدادی اسیر سالم و مجروح به عقبه بودند. برخاسته و با سلام ، از اوضاع خط و میدان نبرد پرسیدم. رزمنده ای که جلوی همه حرکت می کرد. شاد و خندان گفت: بچه‌ها ، عراقیها را تار و مار کرده و به اتوبان رسیده‌اند و برای تثبیت خط ، فقط به مهمات و نیروی کمکی نیاز دارند. حرف هاش خیلی دل گرم کننده و روحیه بخش بود و حس و حال خوبی را هم به وجود خسته ام بخشید. اما رزمنده ایی که آخر ستون زخمی و لنگان لنگان راه می رفت . همینکه‌ به کنارم رسید. خیلی هراسان و وحشت زده گفت: تا وقت هست و دیر نشده سریع برگردید! اون جلو ، فقط مرگ و اسارت است! عراقیها بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کردند که تا ساعتی دیگر همه جا را به خاک و خون می کشند! در عرض چند لحظه دو حرف کاملاً متناقض و متفاوت شنیدم و طوری سردرگم و گیج شدم که اصلأ نفهمیدم باید کدام یک از این حرفها را باور کنم. دیواره های بلند خندق ، جان پناهی امن و ایمن بودند و خیالمان از شر انفجارات و تیر و ترکش ها کاملاً آسوده بود و برای همین هم رزمندگان با خیال راحت گروه گروه کنار هم نشسته و مشغول گپ و گفت بودند. در کنار هم‌رزمان دلاور برادران پاسدار احد اسکندری و خلیل آهومند و رضا رسولی و مهدی حیدری نشسته و مشغول گفتگو بودیم که ناگهان سر و کله هلیکوپترهای عراقی بالای سر خندق پیدا شد و با رگبار مسلسل و راکت شروع به زدن داخل خندق کردند و در عرض چند دقیقه بقدری گلوله و راکت و موشک بر سرمان ریختند که همه جای خندق را دود و آتش و خاکستر فراگرفت و دوباره ترکش های ریز و درشت شروع به زوزه کشیدن کردند.  از شر تیر و ترکش ها به دیواره خندق چسبیده و پناه گرفته بودیم که یکدفعه سردار میرزاعلی رستمخانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا به همراه چند بیسیم چی و جمعی از یارانش شتابان از سمت خط رسیده و مشغول صحبت با برادر تاران فرمانده گردان شدند. طولی هم نکشید که برادر احد اسکندری پیک دلاور گردان را فرا خواندند. احد هم با شنیدن دستور، سراسیمه برخاست که برود سمت فرماندهان که ناگهان مثال یک تیکه چوپ خشک کف زمین افتاده و دیگر تکون نخورد. همگی بالای سرش جمع شده و هر کدام از طرفی صدایش زده و تکانش دادیم. اما هیچ عکس‌العمل و واکنشی نشان نداد. بیشتر نگران شده و شروع به وارسی هیکلش کردیم تا شاید زخم و جراحتی در بدنش پیدا کنیم. اما هرچه گشتیم ، هیچی پیدا نشد! واقعاً صحنه عجیب و غریبی بود! نه قطره ای خون !؟ نه جای زخمی ‍‍‍‍‍!؟ نه آخی !؟ نه اوخی !؟ همه مات و مبهوت پیکر بی جان احد را نگاه می کردیم که یکی از بچه‌ها کلاه سیاه رنگ احد را از سرش برداشت و با تعجب دیدیم که یک قطره خون سرخ و بسیار کوچولو از سمت راست سرش بیرون زده! اصلاً باور کردنی نبود اما همان زخم کوچک باعث شهادتش شده و احد بدون اینکه کسی متوجه شود. خیلی آروم و بیصدا تا محضر دوست پرواز نموده بود. حیران و گریان دور پیکر پاک شهید اسکندری نشسته بودیم که فرمان حرکت صادر و رزمندگان کم کم شروع به حرکت کردند. پاسدار شهید احد اسکندری از جمله عاشقان و دلباختگان مخلص و جانبرکف حضرت امام (ره) بود که عمر و جوانی اش را وقف اسلام نموده و شبانه و روز برای حراست و پاسداری از نهال نوپای انقلاب اسلامی تلاش و فداکاری میکرد! شهید اسکندری آنچنان شیفته خدمت و جانفشانی در راه اسلام و انقلاب بود که درست چند روز بعد مراسم ازدواج ، همسر نوعروس اش را تنها گذاشته و روانه جبهه شده بود.او جوانی زیبا و خوش هیکل و بلند قامت با قلبی نترس و شجاع بود که در هیچ کاری کم نمی آورد و در چند روزه ماموریت گردان ، بقدری شجاعت و مردانگی از خودش نشان داده بود که واقعا شیفته مرام و کردارش شده بودم. اما افسوس و هزاران افسوس که دیگر مجال و فرصتی برای رفاقت و دوستی باقی نمانده بود و احد راضی و خشنود تا بارگاه دوست پرواز نموده بود... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل : مقدمه 🔸صفحه: ۱۲-۱۳ 🔻قسمت: مقدمه کوچه های شهر را که ورق می زنم نام زیبایت را بر پیشانی پر افتخار این سرزمین درخشان می یابم. می ستایمت که قانون فتوّت و سخاوت را بر صحنه های تاریخ این دیار حک کردی و با سرانگشتان حماسه هایت در عراق و سوریه، لبنان و افغانستان، زمینِ خدا را برای تکفیری ها و داعشی ها و مستبدان جهنم کردی. همیشه برایم سوال است که ما کجا می توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه کتاب خانه هایمان، به راز رفتن آن هایی چون شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، شهید حاج حسین بادپا، شهید حسین پورجعفری، و... پی ببریم؟! کجا می توان آن ها را شناخت، که در رفتن شتابی عجیب داشتند و در ماندن اکراهی عمیق؟! آن ها مطمئن بودند که راه درست است. آن ها ثابت کردند اگر در کربلا بودند دست نامحرمی به ناموس شیعه و ناموس اهل بیت (سلام الله علیها) نمی‌رسید. حالا که کتاب به اتمام رسیده، شمایی که وجودتان را با عشق سرشته بودند و سرنوشتتان را با شهادت، نیستید! به عکس های شما عزیزان خیره میشوم. انگار تمام زمستان به دلم و قلمم هجوم آورده است. بغض حقیر من رو به روی تصاویر گلگون شما سرازیر می شود و راه را برای کلام می بندد. ولی باز از ته دل خوشحالم؛ چرا که سعادت کمی نبود از عروج پاک مردانی مثل حاج حسین بادپا بنویسم که نماد نسلی از جهاد و شهادت است. و سالها پیش، چشم خود را در «‌اروند» به یادگار جا گذاشته بود. حسینی که با «افوض أمری الی الله» به بهشت الهی وارد شد. امید است این کتاب اندکی از دین ما را به این پاک مردان و سبز قامتان بی ادعا ادا کند. ادامه دارد....... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از شهدا ی جاویدالااثر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دعاهای بعداز نمازهای واجب در مـ🌙ـاه مبارک رمضـان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 سیّدبن طاووس از 🟩امام‌صادق‌ و امام‌کاظم علیهماالسّلام روایت کرده که فرموده‌اند: ⇦ در ماه رمضان از اول آن تا آخـر آن پس از هر فریضه بخوان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ٱرْزُقْـنـیٖ حَـجَّ بَـيْـتِـکَ ٱلْـحَـرٰامِ فـیٖ عـٰامـیٖ هٰـذٰا وَ فـیٖ كُـلِ‏ّ عـٰامِِ مـٰا اَبْـقَـيْـتَـنـیٖ فـیٖ يُـسْـرِِ مِـنْـکَ وَ عـٰافـيَٖـةِِ وَ سَـعَـةِ رِزْقِِ وَلٰا تُـخْـلِـنـیٖ مِـنْ تِـلْـکَ ٱلْـمَـوٰاقِـفِ ٱلْـكَـريٖـمَـةِ وَٱلْـمَـشـٰاهِـدِ ٱݪـشّـَريٖـفَـةِ وَ زيٖـٰارَةِ قَـبْـرِ نَـبــيِّٖـکَ صَـلَـوٰاتُـکَ عَـلَـيْـهِ وَآلِـــٖهۦٓ وَ فـیٖ جَـمـيٖـعِ حَـوٰائِـجِ ٱݪـدُّنْـيـٰا وَٱلْـآخِـرَةِ فَـكُـنْ لـیٖ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ اِنّـیٖ اَسْـئَـلُـکَ فـيٖـمـٰا تَـقْـضـیٖ وَ تُـقَـدِّرُ مِـنَ ٱلْـاَمْـرِ ٱلْـمَـحْـتُـومِ فـیٖ لَـيْـلَـةِ ٱلْـقَـدْرِ مِـنَ ٱلْـقَـضـٰاءِ ٱݪّـَذیٖ لٰا يُـرَدُّ وَ لٰا يُـبَـدَّلُ اَنْ تَـكْـتُـبَـنـیٖ مِـنْ حُـجّـٰاجِ بَـيْـتِـکَ ٱلْـحَـرٰامِ ٱلْـمَـبْـرُورِ حَـجُّـهُـمْ ٱلْـمَـشْـكُـورِ سَـعْـيُـهُـمْ ٱلْـمَـغْـفُـورِ ذُنُـوبُـهُـمْ ٱلْـمُـكَـفَّـرِ عَـنْـهُـمْ سَـيِّـئـٰاتُـهُـمْ وَٱجْـعَـلْ فـيٖـمـٰا تَـقْـضـیٖ وَ تُـقَـدِّرُ اَنْ تُـطـيٖـلَ عُـمُـریٖ وَ تُـوَسِّـعَ عَـلَـیَّ رِزْقـیٖ وَ تُـؤَدّیَٖ عَـنّـیٖ اَمـٰانَـتـیٖ وَ دَيْـنـیٖ آمـيٖـنَ رَبَّ ٱلْـعـٰالَـمـيٖـنَ 1⃣⚘◄⚘◄⚘◄⚘ و 🪞پس از نمازهاى واجب بخوان يـٰاعَـلـیُّٖ يـٰاعَـظـيٖـمُ يـٰاغَـفُـورُ يـٰارَحـيٖـمُ اَنْـتَ ٱݪـرَّبُّ ٱلْـعَـظـيٖـمُ ٱݪّـَذیٖ لَـيْـسَ كَـمِـثْـلِــٖهۦٓ شَـیْءٌ وَ هُـوَ ٱݪـسّـَمـيٖـعُ ٱلْـبَـصـيٖـرُ وَ هٰـذٰا شَـهْـرٌ عَـظّـَمْـتَـــهُۥ وَ كَـرَّمْـتَــهُۥ وَ شَـرَّفْـتَــهُۥ وَ فَـضَّـلْـتَـــهُۥ عَـلَـۍ ٱݪـشُّـهُـورِ وَ هُـوَ ٱݪـشَّـهْـرُ ٱݪّـَذیٖ فَـرَضْـتَ صـيٖـٰامَـــهُۥ عَـلَـیَّ وَ هُـوَ شَـهْـرُ رَمَـضـٰانَ ٱݪّـَذیٖ اَنْـزَلْـتَ فـيٖـهِ ٱلْـقُـرْآنَ هُـدََۍ لِـݪـنّـٰاسِ وَ بَـيّـِنـٰاتِِ مِـنَ ٱلْـهُـدىٰ وَٱلْـفُـرْقـٰانِ وَ جَـعَـلْـتَ فـيٖـهِ لَـيْـلَـةَٱلْـقَـدْرِ وَ جَـعَـلْـتَـهـٰا خَـيْـرََٱ مِـنْ اَلْـفِ شَـهْـرِِ فَـيـٰاذَٱ ٱلْـمَـنِّ وَلٰا يُـمَـنُّ عَـلَـيْـکَ مُـنَ‏ّ عَـلَـیَّ بِـفَـكـٰاکِ رَقَـبَـتـیٖ مِـنَ ٱݪـنّـٰارِ فـيٖـمَـنْ تَـمُـنُّ عَـلَـيْـهِ وَ اَدْخِـلْـنـِی ٱلْـجَـنّـَةَ بِـرَحْـمَـتِـکَ يـٰا اَرْحَـمَ ٱݪـرّٰاحِـمـيٖـنَ 2⃣⚘◄⚘◄⚘◄⚘ 🔰شيخ كفعمى در «مصباح» و «بلدالامين» و شيخ شهيد در مجموعه خود بیان کرده‌اند 🕋پیامبـر صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله: ⇦ هـر كه اين دعا را در ماه رمضان پس از هـر نماز واجب بخواند ♥️حق تعالـى گناهان او را تا روز قيامت بيامرزد و آن دعا اين است: 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اَدْخِـلْ عَـلـىٰ اَهْـلِ ٱلْـقُـبُـورِ ٱݪـسّـُرُورِ خـدایا بر اهل قبور نشاط و سرور عطا كن 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اَغْـنِ کُـلِ‏ّ فَـقـيٖـرِِ خـدايا هر فقيری را بى‏ نياز گردان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اَشْـبِـعْ کُـلِ‏ّ جـٰائِـعِِ خـدايا هر گرسنه‌ای را سير گردان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ٱكْـسُ کُـلِ‏ّ عُـرْيـٰانِِ خـدايا هر برهنه‌ای را لباس پوشان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ٱقْـضِ دَيْـنَ كُـلِ‏ّ مَـديٖـنِِ خـدايا دين هر مديونـى را ادا فرما 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ فَـرِّجْ عَـنْ كُـلِ‏ّ مَـكْـرُوبِِ خـدايا هر غمگينى را دل‌شاد ساز 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ رُدَّ کُـلِ‏ّ غَـريٖـبِِ خـدايا هر غريبى را به وطن باز رسان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ فُـکَّ کُـلِ‏ّ اَسـيٖـرِِ خـدايا هر اسيرى را آزاد گردان 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اَصْـلِـحْ کُـلِ‏ّ فـٰاسِـدِِ مِـنْ اُمُـورِ ٱلْـمُـسْـلِـمـيٖـنَ‏ خـدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ٱشْـفِ کُـلِ‏ّ مَـريٖـضِِ خـدايا هر مريضی را شفا عنايت كن 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ سُـدَّ فَـقْـرَنـٰا بِـغِـنـٰاکَ خـدايا به غِناى خود جلو فقر ما را ببند 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ غَـيّـِرْ سُـوءَ حـٰالِـنـٰا بِـحُـسْـنِ حـٰالِـکَ خـدايا بدی‌هاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغيير ده 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ٱقْـضِ عَـنَّـٱ ٱݪـدَّيْـنَ وَ اَغْـنِـنـٰا مِـنَ ٱلْـفَـقْـرِ اِنَّـکَ عَـلـىٰ كُـلِ‏ّ شَـیْءِِ قَـديٖـرٌ خـدايا دِين ما را ادا فرما و فقر ما را بدل به غِنا و بی‌نيازى گردان كه تو اى خـدا بر هر چيز توانايـی
«‏من أحب الله حقاً رأى كل شيء جميلاً» به‌راستی هر آنکه محبت به خدا را در قلبش داشت همه‌چیز را زیبا دید :) 🦋 💙 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج
✍ هر انسانی لبخندی از خداوند است سلام بر تو ای شهید که زیباترین لبخند خدایی. شادی روح پاک شهیدان صلوات ...🌸
🔴 جوان بودن امام زمان در زمان ظهور 🔵 امام حسن علیه‌السلام فرمودند : 🌕 او [مهدی] نهمين فرزند از اولاد برادرم حسين است كه از سيده كنيزان متولد خواهد شد، خداوند عمر او را طولانى خواهد كرد و در پشت پرده غيبت نگاه خواهد داشت، و پس از مدتى طولانى ظهور ميكند در حالى كه است و سنش کمتر از چهل سال نشان ميدهد، و اين براى اين است كه مردم بدانند خداوند به هر چيزى قادر است. 📚 إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۴۲۷ 🌷 عزیزم، امیدم، نگارم، دلدارم، آقا جانم، امام زمانم ، امام جوانم ، روزت مبارک.🌷
38.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شیخ نخودکی ره 👈🏻 برای قفل های زندگی ▫️ارسال این فایل برای دیگران به منزله صدقه جاریه می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقبت خداوند از بندگان خالصش 🌱 👇 ۞إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلٗا۞ {اسراء_۶۵}🌿 [ای شیطان] قطعاً هیچ‌گونه تسلطی بر بندگان [مخلص] من نخواهی یافت و همین بس که پروردگارت مراقب آنهاست 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼🥀🌺🥀🌼🥀🌸🥀🌺🥀🌼
475_24384381726157.mp3
557.2K
تلاوت قرآن کریم. استاد عبدالباسط.. هدیه شود محضر مبارک حضرت بقیه الله فی الارض سلامتی وفرج مولا صاحب الزمان علیه السلام محضر نورانی 14معصوم پنج تن آل عبا علیهم السلام 124000پیامبر صلوات الله و سلامه علیهم، علماء گرانقدر ، شهداء عزیز ، جمیع اموات ورفتگان (مومنین و مومنات، المسلمین والمسلمات 🌹) 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج
1_784214773.mp3
3.7M
🌴🌴🌴 امام_زمان(عج) {دست من و دامان تو ای نور دیده این دل بجز تو دلبری دیگه ندیده🌴} 🎤 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام سجاد علیه السلام هم از عبادت امام حسن(علیه السلام ) به‌وجد آمد. 🔻تنهامنجی موعود🔻 @t_sardar ✨❇️✨ اللهم عجل لولیک الفرج