#خاطره_ای_از_شهید_عبدالحسین_خبری
🌷حسین #احساس_مسئولیت عجیبی داشت. منتظر نمی ماند تا کاری به او واگذار شود. خودش پیگیر خیلی از مسائل بود. یک روز با یک روزنامه دیواری آمد پیشم. داد دستم و گفت باز کن. وقتی باز کردم دیدم نقشه خیابان ها و کوچه های محل را کشیده بود با تمام جزئیاتش.
می گفت: این نقشه کوچه ها و خیابان های محله است و خانه تمام افرادی که به نحوی با انقلاب مشکل داشتند و یا مشکلات اخلاقی داشتند مشخص کرده ام.
حتی خانه #کبوتر_بازان محله هم در نقشه مشخص شده بود.
در #مسائل_فرهنگی هم پیشتازی خودش را داشت. با اینکه من مسئول جلسات نوجوانان بودم؛ اما همیشه حسین پیشنهاد می داد.
جلسه که تمام می شد حسین یک بحث علمی را مطرح می کرد و همه را پای کار می کشید و بحث ها معمولا تا دو یا سه ساعت ادامه داشت. گاهی داخل #حسینیه بودیم و گاهی بساط خودمان را کنار رودخانه پهن می کردیم.🌷
✍ #راوی: عظیم مقدم دزفولی
شهدای جاوید الااثر