✅ روضه حضرت مسلم _ حاج آقا مجتبی تهرانی
🌹 شنیده اید که امام حسین "ع" از مدینه به مکه آمدند. وقتی این خبر در بلاد اسلامی منتشر شد، در خود مکه که غوغایی شد؛ مردم ریختند و بیعت کردند. از کوفه و بصره و جاهای دیگر مرتب نامه میآمده است.
بخصوص از کوفه چون مقر حکومت حضرت علی "ع" بود نامه زیاد میآمد. حتی در تاریخ دیدهام که روزی ششصد نامه میآمد که بالاخره به دوازده هزار نامه رسید و امام حسین "ع" بعد از آن، حضرت مسلم را به سمت کوفه روانه کردند و جواب نامه بصریها را هم همان موقع به همراه چند نفر به بصره فرستادند که با هم هماهنگ شوند.
حضرت مسلم طبق وظیفه شرعیاش و آنگونه که میدانید به کوفه آمد. در تاریخ دیدهام که از هیجده هزار نفر تا صد هزار نفر آمدند و با مسلم بیعت کردند. حتی در نامه هایی که از کوفه به مکه رفته، این طور آمده است که صد هزار نفر شمشیر به دست آماده یاری شما هستند.
بعد هم حضرت مسلم، آن نامه را به امام حسین "ع" نوشت و اِخبار کرد به واقعه و اینکه شرایط آماده است و شما حرکت کنید و تشریف بیاورید؛ امام حسین "ع" هم عمرۀ مفردهای انجام دادند و در روز ترویه از مکه به سمت کوفه حرکت کردند.
از اینجا مسئلۀ نهی از منکر شروع میشود. تا آنجا حضرت میفرمودند بیعت نمیکنم و باطل را تأیید نمیکنم؛ از اینجا میفرمایند وارد صحنه شدهام و میخواهم اقامۀ حق کنم و معروف را پیاده کنم و جلوی منکر را بگیرم. یعنی تا آنجا مسئلۀ «ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان» بود، ولی از اینجا، حرکت ایشان برای امر به معروف و نهی از منکر شروع شد.
خوب، شنیدهاید که حضرت مسلم آن نامه را نوشت؛ اما ببینید که تعاون کوفیها بر بِرّ و تقوا چگونه است که برای ما #درس_عبرت است.
👈بعد از آنکه عبید الله وارد کوفه شد - و آن جریاناتی که نمیخواهم بگویم - کار مسلم به اینجا میکشد که وقتی غروب میشود و میخواهد نماز مغرب را بخواند، میبیند سی نفر بیشتر در مسجد نیستند. اول [ ار فرط جمعیت] در مسجد جا نبوده است؛ میدانید مسجد کوفه چه دریایی است؟ میگویند در مسجد کوفه جا نبوده است؛ اما بعد، فقط سی نفر مانده بودند. وقتی به درب مسجد میرسد، ده نفر مانده بودند و وقتی وارد کوچه میشود، می بینددیگر هیچ کس نیست. پس « و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان » چه شد؟!
مسلم به این کوچه ها میآید؛ متحیر، سرگردان، گرسنه، تشنه، عطش به او فشار آورده است؛ کسی را ندارد؛ رسید به طوعه، آن پیرزنی که واقعاً از اولیای خداست. سلام میکند و میگوید آب داری به من بدهی؟ من تشنه ام. طوعه هم او را نمیشناسد. میرود و آب میآورد؛ مسلم آب را مینوشد. طوعه ظرف را در خانه میگذارد؛ وقتی بر میگردد، می بیند حضرت مسلم هنوز ایستاده است. سه بار به مسلم میگوید اینجا نایست؛ برو؛ برو سراغ زن و بچه و خانه و زندگیات.
حضرت مسلم میگوید: « ما لی فی هذا المصرِ مَنزِلٌ وَ لا اَهلٌ». یعنی من در این شهر اصلاً منزل و مأوایی ندارم و غریبم. طوعه به او میگوید مگر تو که هستی و از چه قبیله ای؟ تا مسلم میگوید من مُسلم بن عقیلم، این زن حالتی از شعف و شادی پیدا میکند. وقتی مسلم تقاضا میکند که مرا به منزلت راه بده، میگوید بیا داخل، فدای تو شوم. او را به داخل خانه می برد و از او پذیرایی میکند.
فردا میآیند و آنجا را محاصره میکنند. مسلم میآید بیرون و شروع میکند به جنگیدن. چقدر اینها به حضرت مسلم ضربه زدند و حیله ها به کار بردند، ولی باز هم نتوانستند او را دستگیر کنند. خون از چهرهاش جاری است ولی تسلیم نمیشود؛ تا آنکه با فریبکاری ِ اشعث، مسلم را گرفتند.
اینجا مسلم شروع میکند به گریه کردن؛ آنها مسلم را سرزنش میکنند. مسلم از شجاعان معروف عرب بوده است. عبیدالله بن عباس رو میکند به او و میگوید مثل تویی که برای چنین امری قیام کرده که نباید گریه کند.
مسلم بلافاصله میگوید: ن لا اَبکی لِنَفسی و لاکن اَبکی لاهلیَ المُقبِلینَ اِلَیَّ». میدانی من برای چه کسی گریه میکنم؟ برای آن خاندان و خانوادهای گریه میکنم که دارند به سوی من در کوفه میآیند؛ « ابکی لِلحُسین وَ آل الحُسَین». گریه ام برای حسین و آل حسین "ع" است...
📚سلوک عاشورایی ؛ آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، منزل اول: تعاون و همیاری، (چاپ اول: تهران، مؤسسه فرهنگی- پژوهشی مصابیح الهدی، ۱۳۹۰)، صص ۳۱ تا ۳۴.
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#روضه_حضرت_مسلم
#مسلم_زمانمان_راتنها_نگذاریم
@hagigatevasel