eitaa logo
️حقیقت واصل
1.3هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
13.2هزار ویدیو
485 فایل
🌹امام خامنه ای:عادت کنیم که همه اخلاص وفداکاری و محبت وهمه قلب خودرابه #امام_زمان علیه السلام تقدیم کنیم. تاسیس کانال حقیقت واصل درتلگرام ،۸ آذر ۹۵ تاسیس کانال حقیقت واصل درایتا،۱۱فرودین ۹۷ به مدیریت محمدلو با احترام تقدیم محضر امام زمان
مشاهده در ایتا
دانلود
️حقیقت واصل
اخیرا به واسطه یکی ازدوستان ،توفیق شد "کتاب یادت باشه"خاطرات زندگی عاشقانه و رمانتیک ودرعین حال بسیارمعنوی وخدایی شهیدمدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی را بخوانم وواقعا ازخواندن این کتاب لذت بردم.. به نظرم اومداینکه حضرت آقادر اوج زمانی که صداوسیما و فیلمسازان ماسعی میکردندکه باموضوعات مختلف بسازند وهریک تلاش میکردندکه به نوعی درنشان دادن زیاداین عشق وعاشقی از دیگری سبقت بگیرند ... 👈و حضرت آقا دراین زمان،کتابی را معرفی میکنند از زندگی دو زوج جوان و ، بی دلیل نباشه ،چرا که شاید میخواستندتوجه مخاطبان وفیلمسازان را سوق دهندبه سمت شناساندن این و ✅بخشهایی از زندگی عاشقانه شهید مدافع حرم : 🌹حمید سیاهکلی مرادی: متولد ۱۳۶۸، دانشجوی حسابداری،اهل ورزش ، بسیار مهربان و ، اهل شعر ،درعین حال بسیار وسخت کوش وشهادت طلب. عاشق امام حسین و و کربلا ✨فرزانه مرادی همسر شهید: متولد ۱۳۷۲، دانشجوی رشته پزشکی، صاحب کمربند سیاه ، فعال فرهنگی دانشگاه بخصوص از نوع شناساندن شهدا ،حافظ ۵ جزء قرآن ،چادری و عاشق شهدا و اردوی جنوب وبسیار ولایی‌ وبسیار به اهل بیت 🗓۲۱ مهرماه سال ۱۳۹۱ سالروز عقداین زوج جوان است که معیارهای دینی را برای ازدواج مدنظر داشتند وهردو واقعا همدیگر بودند.. 1⃣پاتوق همیشگی شان گلزار شهدا و پنج شنبه ها هیئت است.از سه سالی که باهم ازدواج کردندتقریبا هر سال واردوی جنوب جزوبرنامه های ثابتشان بوده 2⃣حمیداهل نماز شب وذکر وتعقیبات نمازهم زیاد داشت،برنامه زندگی شان روزانه دعای عهدوخواندن یک صفحه با معنی، شبهای ماه مبارک رمضان اغلب شبهابیدار بودند وکتابهای مفیدمیخواندند. 3⃣زندگی مستاجری با یک موتور ،بدون تکلف و ساده که درخاطرات فرزانه این جمله بارها تکرار میشود:گاهی .. 4⃣لحظات وپرهیجان و شوخی وخنده در زندگی این زوج زیاد دیده میشودوقهر اصلا برایشان معنی ندارد.چون عرض چند دقیقه تمام میشود..، اسم رمز مشترکی است که قرار شده بودحمید موقع زنگ زدن پیش دوستانش درسوریه (چون خجالت میکشید) به جای به کار ببرد. 5⃣اهمیت واحترام به پدر ومادر(مخصوصا احترام وتوجه ویژه حمید به مادرش خیلی زیبا دیده میشود)رابطه با برادران وخواهران و صله ارحام و گردش وتفریح سالم با خانواده و دوستان در خاطرات این زوج زیبادیده میشود.. 6⃣عشق به در زندگی این زوج خیلی زیبا دیده میشود آنجاکه فرزانه تعریف میکند:اولین بار برای خانه شان آینه وقرآن وعکس امام خامنه ای را بردند چون حمیدگفته بود: 👌 یا آنجا که حمید سخنرانی آقا راحتما گوش میکرده ونکات مهمش را یادداشت برداری میکرده. 7⃣حمید ازغیبت متنفر وبه بیت المال بسیار حساس بودبرای مثال برای کارهای شخصی حتی در شرایط خاص هم هرگز از ماشین بیت المال استفاده نمیکرد. 8⃣ علیه السلام در فرزانه را میتوانیم درتوسلات ونذرهایش مشاهده کنیم، و درتصمیم مهم زندگی اش برای همراهی شوهرش آنجا که از پدرش که پاسدار بود میخواهد اسم حمید را خط نزند برای رفتن به سوریه، 👌چون نمیخواسته از زنان نفرین شده تاریخ نوشته شود. 🚩تا آنجا که شب آخر شوهرش را تشویق به نوشتن وصیت نامه میکند،حتی برای شوهرش میبندد و ازاین صحنه فیلم میگیرد ومیگوید: میخواهم فردای شهادت، بشه روز عروسیت .. 👌عشق حمید هم به اهل بیت بسیار زیبا بود: معتقد بود با حضرت معصومه توانسته بافرزانه ازدواج کند. برای همین برای پابوسی وتشکر همان ابتدای عقدشان سال تحویل راهی سفریک روزه قم میشوند.. حمید اش ترک نمیشود. فرزانه راهم او عاشق هیئت کرده بود. سینه زدنش درهیئت بسیار دیدنی بود. موقع شهادت تنهاسینه اش سالم مانده بود... اسم فرزانه را درگوشی "کربلای من" ذخیره کرده بود تا همیشه به یاد ارباب باشد. حمید را به فرزانه داده بود که بین جهازیه بگذارد تا زندگی شان بوی اهل بیت وامام حسین بگیرد. حمید ایام هفته را نوشته بود بعد برای هرکدام از غذاها اسم یکی از ائمه رانوشته بود. که هرروز است را بخورند. به فرزانه گفته بود: ❤عشق اولش خداست بعد ،بعدفرزانه پشت موتورذکر حسین حسین میگفت ومیگفت بذار همه بگن حمید 9⃣فرزانه عاشق شهدا واردوی جنوب بود. حمیدهم بود..حتی سرعقد به فرزانه گفته بود دعاکند که او زودتر به آرزویش برسد و آخرسر در اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش رسید. 📚 برداشت از زیبای "" 📝محمدلو ✅خواندن این کتاب عاشقانه بسیار زیبا را برای همه خصوصا نسل جوان پیشنهاد میکنم. @hagigatevasel
🌹یادی از شهیدمدافع حرم 🎁 پاداش گمنامی روزی که برای پذیرش اومده بود، ما شرایطی رو برای خادمی بیان کردیم. محسن همه اون‌ها رو دارا بود. 🌷در اونجا محسن دو درخواست داشت: 🔅اول گفت: «حاجی منو پشت هیئت بذارید که توی دید نباشم!» 🔅مورد دوم این بود:هر چی کار سخته، بدید به من! محسن نمی‌خواست بین ۸۰۰ نفر در دیده بشه، خدا هم گفت: حالا که نمی‌خوای دیده بشی، من به کل عالم نشونت می‌دم.. ✨از وصایای شهیدحججی به پسرش: جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه..❤ @hagigatevasel
هدایت شده از همسفر شهدا
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی 🍃ولادت : ۱۳۳۶/۲/۱ - تهران 🍂شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ - فکه 🍁آرامگاه: به وسعت قلب های عاشق 🌸ابراهیم دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله #غیاثی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. 🌺حضور در #هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر #علامه_محمد_تقی_جعفری و #عسکری_دولابی بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. 🌼پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلم و پهلوانی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد. 🌸اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش #باستانی شروع کرد. در #والیبال و #کشتی بی نظیر بود. 🌺مردانگی او را می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده #بازی_دراز و #گیلانغرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند. 🌼در #والفجر_مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان #کمیل و #حنظله در کانالهای #فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند. 🌸سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید. 🌺او همیشه از خدا می خواست #گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای #قلب_های_عاشق 🔰 #سلام_بر_ابراهیم
️حقیقت واصل
📽 #فیلم خاطره ای زیبا از شهید محمود رضا بیضایی با دوستانش : 🍃🌸محمودرضا ما رو بُرد به یکی از بستنی
🌹خاطرات زیبا از شهید به قلم رفیقش محمد جواد : 🍃🌸اولین باری که رفتم تبریز، شب جمعه‌ای بود. شبونه با اتوبوس راه افتادیم و خروس‌خون ترمینال تبریز پیاده شدیم. با یه شلوار پارچه‌ای مشکی و پیراهن سفید و یه کیف هندی‌کم که انداخته بود رو دوشش اومد به استقبالمون. از همون ترمینال هم دوربین رو در آورد و شروع کرد به تصویر گرفتن و کارگردانی کردن. ... حالا اینوری برید!!! حالا حرف بزنید!!! سید نظرت چیه!!! مصطفی حال میکنی اومدی تبریزا!!! اوهوی بچرخ اَزت فیلم بگیرم!!! بعد هم یه تاکسی گرفتیم و رفتیم به طرف شهرک پرواز. به خونه‌شون که رسیدیم رفتیم واحد همکف و اتاقی که پنجره اش به حیاط دلبرِ خونه‌شون باز میشد و یه قاب عکس آسدمرتضی به دیوار اتاق خودنمایی میکرد. صبحونه خورده و نخورده گفت جمع کنید بریم ، بعدشم میریم . بهش گفتیم مگه اردو بسیج آوردی ما رو؟ مرد حسابی مسافر نمازهم نداره چه برسه به هیئت! یعنی این تبریزتون جای دیدنی نداره ما رو ببری!!؟ و فکر کنم جای دیگه ای بلد نبود... یعنی همونجاهایی میخواست ما رو ببره که خودش دوست داشت و حال میکرد.. یعنی اینکه هرآنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند!!! ولی آخه نمازجمعه دیگه!!! . . 🍃🌸وارد هیئت که شدیم سینه زنی شروع شده بود. آذری میخوندن و ما هم ترکی بیلمیرم بودیم. قدری که سینه زدن، جناب مداحِ هیئت محترمِ عزاداران حضرت ثامن الائمه تبریز، اعلام کرد چون مهمونِ تهرانی دارن چند بیتی هم فارسی بخونم عزیزان فیض ببرن. و با صدای سوزناکی که داشتند این بیت رو خوندند که: سلسله‌یِ مویِ دوست، حَلگه‌یِ دام بلاست هر که دراین حَلگه نیست، فارِگ ازین ماجراست و با این تک بیت اشک ریختن و سینه زدن... عجیب حالِ خوبی داشتند. بعد از هیئت هم بنا به قولی که به ما داده بود که سوپرایزمون کنه ما رو برداشت و برد نشوند پایِ خطبه های نماز جمعه، به امید اینکه رستگار شویم!!! بین صفوف نماز هم دو سه تا از رفقاش رو دید که تا دلتون بخواد ترکی گفتند و خندیدند و ما هم به خنده‌شون به رسم میزبان نوازی خندیدیم. بعد نماز اما انگار هنوز محمودرضا برگه‌هایی داشت برا ما که رو کنه. 🍃🌸پس ما رو بُرد به یکی از بستنی فروشی‌های نزدیک مصلی و به قول آقا صمد ماکارونی با بستنی خرید... . . و این اولین باری بود که من اومدم تبریز، سفری که توش فقط صدای خنده بود و خنده بود و خنده بود و "رفیق" ...
🌹بفرمایید چای روضه آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام در 🌹 صحبتش از چای معمولی جداست اهل چایی نیستم، این نیتش صرفا ما این خاندان هستیم و بس هرکسی سائل شود اینجا یقینا پادشاست آرزو یعنی که با چشمان خیسم بنگرم: پنج کیلومتر دیگر تا به شهر …. @hagigatevasel
🌹بفرمایید چای روضه آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام در 🌹 صحبتش از چای معمولی جداست اهل چایی نیستم، این نیتش صرفا ما این خاندان هستیم و بس هرکسی سائل شود اینجا یقینا پادشاست آرزو یعنی که با چشمان خیسم بنگرم: پنج کیلومتر دیگر تا به شهر …. @hagigatevasel
️حقیقت واصل
📍کیلیپ | با روضه ی اباعبدالله (علیه السلام) عواطف خانوادگی افزایش پیدا می‌کند! 🔹استاد پناهیان: روضه
🌹السلام علیک یا اباعبدالله الحسین مادرم گفت برو روضه جلا می گیری چای آنجا بخوری جام بلا می گیری پدرم گفت اگر نوکر خوبی باشی عاقبت تذکره کرببلا می گیری
️حقیقت واصل
🌹یادی از شهید مدافع حرم : #حمید_سیاهکلی_مرادی اولین باری که برای خونه مون رفتیم یک آینه وقرآن ویک
✨معرفی کتاب و نام شهید ✅ "کتاب یادت باشه"خاطرات زندگی عاشقانه و رمانتیک ودرعین حال بسیارمعنوی وخدایی شهیدمدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی را بخوانم وواقعا ازخواندن این کتاب لذت بردم.. به نظرم اومداینکه حضرت آقادر اوج زمانی که صداوسیما و فیلمسازان ماسعی میکردندکه باموضوعات مختلف بسازند وهریک تلاش میکردندکه به نوعی درنشان دادن زیاداین عشق وعاشقی از دیگری سبقت بگیرند ... 👈و حضرت آقا دراین زمان،کتابی را معرفی میکنند از زندگی دو زوج جوان و ، بی دلیل نباشه ،چرا که شاید میخواستندتوجه مخاطبان وفیلمسازان را سوق دهندبه سمت شناساندن این و ✅بخشهایی از زندگی عاشقانه شهید مدافع حرم : 🌹حمید سیاهکلی مرادی: متولد ۱۳۶۸، دانشجوی حسابداری،اهل ورزش ، بسیار مهربان و ، اهل شعر ،درعین حال بسیار وسخت کوش وشهادت طلب. عاشق امام حسین و و کربلا ✨فرزانه مرادی همسر شهید: متولد ۱۳۷۲، دانشجوی رشته پزشکی، صاحب کمربند سیاه ، فعال فرهنگی دانشگاه بخصوص از نوع شناساندن شهدا ،حافظ ۵ جزء قرآن ،چادری و عاشق شهدا و اردوی جنوب وبسیار ولایی‌ وبسیار به اهل بیت 🗓۲۱ مهرماه سال ۱۳۹۱ سالروز عقداین زوج جوان است که معیارهای دینی را برای ازدواج مدنظر داشتند وهردو واقعا همدیگر بودند.. 1⃣پاتوق همیشگی شان گلزار شهدا و پنج شنبه ها هیئت است.از سه سالی که باهم ازدواج کردندتقریبا هر سال واردوی جنوب جزوبرنامه های ثابتشان بوده 2⃣حمیداهل نماز شب وذکر وتعقیبات نمازهم زیاد داشت،برنامه زندگی شان روزانه دعای عهدوخواندن یک صفحه با معنی، شبهای ماه مبارک رمضان اغلب شبهابیدار بودند وکتابهای مفیدمیخواندند. 3⃣زندگی مستاجری با یک موتور ،بدون تکلف و ساده که درخاطرات فرزانه این جمله بارها تکرار میشود:گاهی .. 4⃣لحظات وپرهیجان و شوخی وخنده در زندگی این زوج زیاد دیده میشودوقهر اصلا برایشان معنی ندارد.چون عرض چند دقیقه تمام میشود..، اسم رمز مشترکی است که قرار شده بودحمید موقع زنگ زدن پیش دوستانش درسوریه (چون خجالت میکشید) به جای به کار ببرد. 5⃣اهمیت واحترام به پدر ومادر(مخصوصا احترام وتوجه ویژه حمید به مادرش خیلی زیبا دیده میشود)رابطه با برادران وخواهران و صله ارحام و گردش وتفریح سالم با خانواده و دوستان در خاطرات این زوج زیبادیده میشود.. 6⃣عشق به در زندگی این زوج خیلی زیبا دیده میشود آنجاکه فرزانه تعریف میکند:اولین بار برای خانه شان آینه وقرآن وعکس امام خامنه ای را بردند چون حمیدگفته بود: 👌 یا آنجا که حمید سخنرانی آقا راحتما گوش میکرده ونکات مهمش را یادداشت برداری میکرده. 7⃣حمید ازغیبت متنفر وبه بیت المال بسیار حساس بودبرای مثال برای کارهای شخصی حتی در شرایط خاص هم هرگز از ماشین بیت المال استفاده نمیکرد. 8⃣ علیه السلام در فرزانه را میتوانیم درتوسلات ونذرهایش مشاهده کنیم، و درتصمیم مهم زندگی اش برای همراهی شوهرش آنجا که از پدرش که پاسدار بود میخواهد اسم حمید را خط نزند برای رفتن به سوریه، 👌چون نمیخواسته از زنان نفرین شده تاریخ نوشته شود. 🚩تا آنجا که شب آخر شوهرش را تشویق به نوشتن وصیت نامه میکند،حتی برای شوهرش میبندد و ازاین صحنه فیلم میگیرد ومیگوید: میخواهم فردای شهادت، بشه روز عروسیت .. 👌عشق حمید هم به اهل بیت بسیار زیبا بود: معتقد بود با حضرت معصومه توانسته بافرزانه ازدواج کند. برای همین برای پابوسی وتشکر همان ابتدای عقدشان سال تحویل راهی سفریک روزه قم میشوند.. حمید اش ترک نمیشود. فرزانه راهم او عاشق هیئت کرده بود. سینه زدنش درهیئت بسیار دیدنی بود. موقع شهادت تنهاسینه اش سالم مانده بود... اسم فرزانه را درگوشی "کربلای من" ذخیره کرده بود تا همیشه به یاد ارباب باشد. حمید را به فرزانه داده بود که بین جهازیه بگذارد تا زندگی شان بوی اهل بیت وامام حسین بگیرد. حمید ایام هفته را نوشته بود بعد برای هرکدام از غذاها اسم یکی از ائمه رانوشته بود. که هرروز است را بخورند. به فرزانه گفته بود: 🌹عشق اولش خداست بعد ،بعدفرزانه پشت موتورذکر حسین حسین میگفت ومیگفت بذار همه بگن حمید 9⃣فرزانه عاشق شهدا واردوی جنوب بود. حمیدهم بود..حتی سرعقد به فرزانه گفته بود دعاکند که او زودتر به آرزویش برسد و آخرسر در اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش رسید. 📚 برداشت از زیبای "" 📝محمدلو ✅خواندن این کتاب عاشقانه بسیار زیبا را برای همه خصوصا نسل جوان پیشنهاد میکنم. @hagigatevasel