eitaa logo
🕊🎋 فاتح_خرمشهر🎋🕊
171 دنبال‌کننده
563 عکس
209 ویدیو
0 فایل
#به_یاد_سردار_سرلشگر #شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷 #خاطرات_شهدا 📚 #دلنوشته_ها 📩 #فیلم 🎬 #عکس 📸 ارتباط با ما 👈 @Kazemi_58 💢کپی و نشر مطالب کانال جایز و بلامانع است💢 💚 با ذکر صلوات 💚
مشاهده در ایتا
دانلود
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙حضرت امام خمینی(قدس سره) : شهادت هنر مردان خداست. 🇮🇷 آخرین مکالمه بی سیمی ما بین شهید جاویدالاثر مهدی باکری و شهید احمد کاظمی در شرق دجله در عملیات بدر ( اسفند ۱۳۶۳) لحظاتی قبل از ... https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
✍ «مومن آل محمد(ص) مهدی باکری که اهل سداد و ورع و جهاد بود و به فرمان امام‌خمینی، اسلام را یاری کرد و یکی از سرداران لشکر امام‌خمینی بود که در جنگ «بدر» شجاعانه تا آ خرین نفس شمشیر زد و شهید شد و جسدش در رودخانه دجله غرق شد و در عکس برادری دیگر مشاهده می‌شود که شهید نشده است و چشم‌سفیدی می‌کند.» https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
📷 ⚪️ حوالی ۲۴ اسفند ۶۳، شرق دجله // عملیات بدر ▫️ این تصویر، یکی از آخرین تصاویر ثبت شده از شهید مهدی باکری، فرمانده محبوب لشکر ۳۱ عاشورا، قبل از شهادت است. از چپ به راست: مسعود یوسفی، حمید قماشلوئیان، شهید احمد کاظمی، شهید مهدی باکری و (فرد پنجم، به احتمال زیاد) سیف الله رهنما. به جز شهید باکری، بقیه حاضرین جزء رزمندگان لشکر ۸ نجف هستند. این تصویر، متعلق به آلبوم یکی از رزمندگان لشکر می باشد که بارها در فضای مجازی پخش شده .. https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
شجاع‌ترین رزمنده در نگاه شهید احمد کاظمی: احساس می‌کنم شجاع‌ترین رزمنده‌ای که باهاشون ارتباط داشتم حاج مهدی -باکری- بود. قطعاً لحظه‌ای که شهید مهدی وارد چزابه شدند، یکی از سخت‌ترین لحظات دفاع مقدس بود. https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت حضرت آیت‌الله از آخرین مکالمات بی سیم شهید حاج احمد کاظمی و شهید مهدی شهید مهدی باکری ، در آخرین مکالمه ی بی سیمی خود به احمد کاظمی چه گفت؟ حاج قاسم : احمد کاظمی تا آخرین روز بخاطر این مکالمه می سوخت ... https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🕊🎋 فاتح_خرمشهر🎋🕊
داستان عروج شهید مهدی باکری آخرین مکالمه رد و بدل شده شهید مهدی باکری و شهید احمد کاظمی قبل از شهادت آقا مهدی این نوشته‌ها آخرین گفت‌وگوهایی است که لحظاتی قبل از شهادت مهدی باکری از پشت بی‌سیم بین شهید احمد کاظمی و شهید مهدی باکری صورت گرفته، در شرایطی که مهدی باکری در جزایر مجنون در محاصره و زیر آتش شدید دشمن است و با وجود اصرار شدید قرارگاه به مهدی مبنی بر اینکه تو فرمانده هستی و برگرد به عقب، وی همچنان می‌گوید بچه‌هایم را رها نمی‌کنم برگردم. مکالمه با آقا مهدی به نقل از شهید احمد کاظمی: مهدی تماس گرفت گفت می‌آیی؟ گفتم: با سر گفت: زودتر آمدم خود را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشی شده و قایق‌ها را آتش زده‌اند، با مهدی تماس گرفتم، گفتم چه خبر شده، مهدی؟ نمی‌توانست حرف بزند، وقتی هم زد با همان رمز خودمان حرف زد و گفت: اینجا اشغال زیاد است. نمی‌توانم. از آن طرف از قرارگاه مرتب تماس می‌گرفتند و می‌گفتند: هر طور شده به مهدی بگو بیاید عقب تو تنها کسی هستی که آقا مهدی از سر علاقه حرفت رو قبول می‌کند. مهدی می‌گفت، نمی‌تواند. من اصرار کردم.به قرارگاه هم گفتم، گفتند پس برو خودت بردار و بیاورش. نشد یعنی نتوانستم. وسیله نبود. آتش هم آنقدر زیاد بود که هیچ چاره‌ای جز اصرار برایم نماند. گفتم،\”تو را خدا، تو را به جان هر کس دوست داری، هر جوری هست خودت را به ما برسان بیا ساحل، بیا این طرف.\” گفت: «پاشو تو بیا، احمد! اگر بیایی، دیگر برای همیشه پیش هم هستیم» گفتم: اینجا،با این آتش، نمی‌توانم. تو لااقل… گفت: «اگر بدانی این جا چه جای خوبی شده،احمد. پاشو بیا! بچه‌ها این جا خیلی تنها هستند» فاصله ما ۷۰۰ متری می‌شد. راهی نبود. آن محاصره و آن آتش نمی‌گذاشت من بروم برسم به مهدی و مهدی مرتب می‌گفت: پاشو بیا، احمد! صداش مثل همیشه نبود. احساس کردم زخمی شده. حتی صدای تیرهای کلاش از توی بی‌سیم می‌آمد. بارها التماس کردم. بارها تماس گرفتم تا اینکه دیگر جواب نداد. بی‌سیم‌چی‌اش گوشی را برداشت و گفت: آقا مهدی نمی‌خواهد، یعنی نمی‌تواند حرف بزند… ارتباط قطع شد. تماس گرفتم، باز هم و باز هم، نشد که نشد… https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
سردار شهید احمد کاظمی در رابطه با نبوغ آقا مهدی باکری می‌گفت : «موقعی که آقا مهدی و لشکرش در کنار لشکر من بودند ، خیالم از هر جهت راحت بود و احساس آرامش می‌کردم» این اعتماد و باور موجب شده بود بعد از عملیات والفجر مقدماتی در تمامی عملیات‌هایی که سپاه انجام می‌داد این دو یگان یعنی لشکر عاشورا و لشکر نجف تا زمان شهادت آقا مهدی کنار هم بجنگند . https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi