هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
1.jpg
12.09M
فایل با کیفیت طرح جدید شهید محمد حسین محمد خانی به مناسبت چهل روز مانده به محرم 💛💫
@ammar_abdii2 🍃
🍃بسم رب الزهرا
.
🍃 و این است رسم جهان:
روز به شب میرسد و شب به روز.
آه از سرخی شفقی که روز را به شب میرساند!
اما مارا به تو نه !
نه این که راهی نباشد نه انتخاب ما غافلان هزار تو بود آن هم تاختن در هزارتوی #نفس و نتیجه یکه تازی هایمان شد چاله . چاله هایی از جنس نفس در وجودمان .
.
🍃حاج عمار! این روز ها یکی مانند تو را نیاز داریم در زندگی فانی مان .حاج عماری که چاله های وجودمان را پر کند و انتهای راه را ختم کند به #امام_حسین همان راهی که نزدیک ترین راه به #الله است و #محرم نزدیک ترین راه به امام حسین بود و ما تمام امیدمان به محرم. اما آن هم دیگر امیدی بهش نیست و یادآوری اش خاری است به قلبمان چرا که #دل_عاشق_مریض ، #دار_الشفایش همین #روضه ها بود!
.
🍃اما ملالی نیست چرا که " بانی روضه #حسین همین جاست شک نکن"و تلاش می کند برای شناختن امام حسین به عالم، همانطور که در زمان بودنش در این جهان همه ی دنیا را می نشاند پای سفره #سید_الشهدا.
.
🍃هنوز هم که هنوز است ما آدمیان منتظر یک معجزه ایم برای زنده شدن محافلی بهر #آرامش مان
#آقا جان خودتان پای درمیانی کنید شاید شد!
پ.ن : گذری بر کتاب #فتح_خون( شهید اوینی)
پ.ن : گذری بر کتاب #قصهی_دلبری "شعر های #شهید_محمد_خانی"
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
✍نویسنده: #مونا_زارع
.
💔به مناسبت #دل_تنگی هایمان برای #شهید_محمد_حسین_محمدخانی
.
📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴
.
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #حاج_عمار #عمار_عبدی #طراحی #فتوشاپ #محرم #کرونا #غدیر #مشهد #اربعین #مدافع_حرم
3.jpg
12.07M
طرح جدید شهید محمد حسین محمد خانی مناسب برای #استوری و #پس_زمینه 💛💫
@ammar_abdii2 🍃
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
هدایت شده از حاج عمار
4.jpg
12.81M
فایل با کیفیت طرح جدید شهید محمد حسین محمد خانی💛💫
@ammar_abdii2 🍃
هدایت شده از قاب گرافیست الشهدا 🎨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° اسـتـوري °
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
صداي دلنشین حاج عمار (:💚
•@sadrjahad•
هدایت شده از حاج عمار
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
گفت:
رفتم به طرف نمازخونه، دیدم یه برگه a4 به دیوار زده به این مضمون نوشته"برادر محمدحسین خانی، درگذشت کودک دلبندتان را به شما تسلیت میگوییم".
شنیده بودم تازه بچه دار شده. یه فاتحه ای خوندم و رفتم پیِ کارم...
.
.
گفت:
هیئت تموم شد و شام رو خوردیم. بعد دست عمارو گرفتم ورفتیم به طرف اتاقم. برقو روشن نکردیم... صدای گریمون بی بهونه بلند شد... یکی من میگفتم و یکی عمار میخوند....انگار تازه عزاداری ما شروع شده بود... من خوندم:
دست را بر طناب می گیرد
بچه را از رباب می گیرد
بچه را از رباب می گیرد
خیمه را اضطراب می گیرد
دست و پا می زند علی اصغر
تیر دارد شتاب می گیرد
مگر این حنجر بهم خورده
چند قطره آب می گیرد
از سوال نکرده اش حنجر
به سه صورت جواب می گیرد
آه از غنچه گلی این بار
تیر دارد گلاب می گیرد
تا که اصغر سوار عرش شود
خود مولا رکاب می گیرد.
صدای گریه ی بلند عمار بیتاب ترم میکرد.... عمار جواب میداد:
تو فقط نیزه نخور صدعلی اصغر به فدات
دادمش بلکه بگیری سپرش گردانی
گلویش تازه گل انداخته من می ترسم
صبرکن تا صدقه دور سرش گردانی
و ضجه های عمار همه محیط اتاق رو میگرفت... من میخوندم:
این که جلوی خیمه ها زانو زده کیست؟
شاید زبانم لال بیچاره رباب است
اصلاً بیا و فرض کن کن که آب خورده
اصلاً بیا و فرض کن یک گوشه خواب است
اینکه نمیخوابد علی تقصیر تو نیست
به جای لالا بر لب تو آب آب است
گیسو نکش اینقدر تو تازه عروسی
ای کاش میشد زودتر دست تو را بست
حال عمار آتیشم میزد... آتیش میگرفتم با گریه هاش... عمار جواب میداد:
سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات
چه زود این همه تغییر کرد آب فرات
چه کرد با جگر تشنه ها نمی دانم
رُباب را که زمین گیر کرد آب فرات
رُباب را چقدر در حرم خجالت داد
همان دو لحظه که تاخیر کرد آب فرات
سفید شد همه گیسویش یکی یکی
عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات
همان که آبرویت را ز گریه اش داری
سه شعبه در گلویش گیر کرد… آب فرات
دو قطره آب ندادی و شاه عطشان را
چقدر حرمله تحقیر کرد، آب فرات
و نتونست شعر رو تموم کنه... هق هق میزد... داد میزد... عمار دوباره ادامه داد و خوند:
حالا برای خنده که دیر است گریه کن
بابا نخواب… موقع شیر است گریه کن
درمانده ام میان دو راهی کجا روم
چشمم که رفته است سیاهی کجا روم
جان رباب من به همه رو زدم نشد
دنبال آب من به همه رو زدم نشد
زار میزد و میخوند... به اینجا که رسید، با همون حالت زار، رو بهم کرد و گفت:اینو هیچ جا نگفتم، الان میخوام به تو بگم...
عمار با حال زارش و بغض گلو گرفته اش گفت:
دیدی میگن اباعبدالله بعد از علی اصغر متحیر شد، درمونده شد، تو دوراهی موند... دو قدم به سمت خیمه میرفت... دو قدم بر میگشت... حیرون شده شده بود... شرمنده رباب شده بود...
عمار گفت:
اردوگاه بودم که تماس گرفتن حال بچه ات خراب شده... چیزی تو گلوش گیر کرده بود و.... راه نفسش بسته شده بود....خودمو سریع رسوندم ولی... بچه ام... طفلم... گلم... پر پر شده بود...
با چشمای پر اشکش نگام کرد و گفت، نگاه مادرش آتیشم میزد، گلش پرپر شده بود جلو چشماش...
میگفت: بچه رو از مادرش گرفتم و.... نگذاشتم که بیاد، که باشه... خودم غسلش دادم... خودم گلم رو کفن کردم... خودم بهش نماز خوندم... خودم قبرش رو کندم و تو خاک گذاشتمش.... خودم خاک رو تن نازنینش ریختم...
میگفت: وقتی میخواستم برگردم خونه... از شرمندگی مادرش... دو قدم میرفتم... دو قدم برمیگشتم... میگفت متحیر شده بودم چی کار کنم....برم... نرم...
میگفت حسین متحیر شده بود... بچه تو آغوشش بود... برده بود سیرابش کنه... حالا سر علی اصغرش رو یه دست و.... تن گلگونش تو یه دست دیگه.... آقا به سمت خیمه برگشت... دید رباب کنار خیمه است.... پاهای آقا.... دو قدم میرفت.... برمیگشت.... میگفت خانم رباب به خیمه برگشت تا امام خجالت نکشه.... ولی رباب... مادر بود.... مادر بود....
میگفت نمیدونستم چی کار کنم... خانومم.... مادر بچه ام.... برم خونه.... نرم.....مسگفت هنوزم یه وقتایی خانومم میگه، طفلم رو تو خاک کردی.... میگفت آتیش میگیرم.... آآآآآخ حسییییییین
میگفت بمیرم برا دل ارباب....
.
.
.
مادر طفل شیرخوار... منو ببخش...
السلام علیک یا عبدالله الرضیع...
#فرمانده
#عمار
#شب_هفتم
#علی_اصغر
#روضه
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
@shahidmohammadkhani
افتتاح دبستان پسرانه شهید «محمدحسین محمدخانی» با حضور فرزند شهید
همزمان با هفته بازگشایی مدارس، روز شنبه ۱۵ شهریور ۹۹، دبستان پسرانه شهید «محمدحسین محمدخانی» از شهدای مدافع حرم با حضور مسئولان استان یزد به بهرهبرداری رسید.
به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، «محمد طالبی» استاندار یزد در آیین بهرهبرداری از این طرح آموزشی با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و مدافعان حرم گفت: شهدای مدافع حرم جایگاهی رفیع دارند و در آینده مشخص خواهد شد که این شهدا چه نقش تأثیرگذاری در زمینه امنیت کشور و منطقه داشتهاست.
محمدعلی طالبی اظهار داشت: همه ما مدیون ایثارگریهای شهدای مدافع حرم هستیم و امنیت و آرامش امروز کشور مدیون خون شهداست و همه باید حافظ و پاسدار خون شهدا باشیم.
مدرسه شهید «محمدحسین محمدخانی» در زمینی به مساحت یکهزار و ۷۰ مترمربع و در قالب ۱۲ کلاس در ۲ طبقه ساخته شده در قالب ۲ شیفت تحصیلی دوره اول و دوم ابتدایی در مجموع حدود ۷۵۰ دانش آموز در این واحد آموزشی تحصیل میکنند.
تجلیل از فرزند خردسال شهید محمدخانی و خانواده این شهید از برنامههای این آیین بود.
شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی که اصالتا یزدی است، مدتی مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی یزد را نیز برعهده داشت، از فرماندهان حاضر در سوریه و معروف به «عمار حلب» بود.
وی به صورت داوطلبانه به یگانهای مدافع حرم اهل بیت (ع) در سوریه ملحق شد و در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۴ طی نبرد در عملیات محرم خلعت شهادت پوشید و در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
@shahidmohammadkhani
28.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخش اول مستند "مادرانه"
زندگی نامه "شهید محمدحسین محمدخانی" به روایت مادر بزرگوار شهید
پخش شده از شبکه 5 سیما
@shahidmohammadkhani