❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
روی حجاب و برخورد با نامحرم بسیار حساس بود☝️و تا حد ضرورت ترجیح می داد با نامحرم هم کلام نشود.❌
نماز جماعتش ترک نمی شد🍃 و با توجه به اینکه بچه کوچک داشتیم، تصمیم گرفت در زمان هایی که برای بچه ها و من رفتن به مسجد مشقت زیاد دارد، نماز را در خانه و جماعت بخواند و این رسم خانوادگی ما برای همیشه شد به نحوی که در مهمانی های خانوادگی صف نماز جماعت ما برقرار است.☺️☺️😍
روی عزت نفس خیلی کار می کرد و هرگز کاری را به غیر از رضای خدا انجام نمی داد.❤️
حاج محمود روی بیت المال حساس بود👌
حتی زمانی که از سوریه با من تماس می گرفت📱 سعی می کرد کم تر از دو دقیقه صحبتش را تمام کند و می گفت همین احوال پرسی کافی است😊.
یک سانتی متر هم برای کار شخصی از وسیله سپاه استفاده نکرد👌و حتی زمانی که ماشین کارش دستش بود، بعد از انجام کار محوله، ماشین را کنار درب منزل پارک می کرد و بقیه راه را با موتور می رفت🚶و می گفت باید روی بیت المال حساس بود.☝️
🌹شهیـد مدافـع حـرم
#محمـود_شفیـعے
#عاشقانه_شهدایی❤️
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💠 #حدیث
*امامرضا؏مۍفرمایند:
هرڪسۍهرچیزۍرودوسٺداشتهباشه؛
روزقیامٺباهمـون #محشـور میشه!
.
-پـسڪسۍروبهعنـوانرفیـقبگیریمو
دوسٺداشتهباشیمکه #ارزش داشتهباشه..
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃
💠 #مسئلہ_حجاب
😊 بیایید این بار با دید دیگری بہ #حجاب نگاه کنیم ،با دیدِ عقلانے...
💄 آرایش میکنید❗️
👗 هر طور مایلید لباس میپوشید❗️
👠 کفش پاشنہ بلند...
👣 واے از قدم هایے کہ برمیدارید❗️
👩🎤 براے #ظاهرتان بہ شما نزدیڪ میشوند، بعد از سوءاستفاده از ساده لوح بودنتان رهایتان میکنند بہ امانِ #خدا❗️
🤔 میدانید چرا⁉️
😞 چون از بس دَمِ دستشان بودید برایشان تڪرارے میشوید،#عادے میشوید❗️
⛔️ آن وقت است کہ هیچ پیامدے جز #افسردگے و #پشیمانے و احساس #تنہایے برایتان نمےماند❗️
✌️ بہ حکمِ عقل ،اگر مےخواهید #نشاط و توجہ بیشترے دریافت کنید باید محدودیت ها را در پوششتان رعایت کنید❗️
🔙 و طبیعتا اگر رعایت نکنید اولین بازخوردِ منفے براے خودتان است نہ #جامعہ...
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#رمان_از_سوریه_تا_منا
#قسمت_4
هفته ی اول سلما را تنها نگذاشتم . چندماهی بود که پرونده بسیجم را به محله ی جدید انتقال داده بودم و فعالیتم را اینجا ادامه می دادم .
دوستان جدید و خوبی پیدا کرده بودم،اما سلما چیز دیگری بود .
مسئول بسیج بانوان بود و خیلی وقتها باهم می رفتیم و فعالیتها را سر و سامان می دادیم .
آن هفته سلما دل و دماغ کاری را نداشت فقط پای تلفن می نشست و منتظر تماس کوتاهی از صالح بود .
خیلی وقتها پای درد دلش می نشستم و آرام و پنهانی با دلتنگی هایش اشک می ریختم . خیلی وقت ها توی اتاق صالح می نشستیم . البته به اصرار سلما .
معذب بودم اما نمی توانستم در برابر اصرار و دلتنگی سلما مقاومت کنم . یک هفته بود صالح تماس نگرفته بود و سلما مضطرب بود . توی اتاق صالح گریه می کرد و آرام و قرار نداشت . اتاقش رنگ و بوی هنر می داد پر بود از عکس های هنری و ظرف های سفالی . یک گوشه هم چفیه ای را قاب کرده بود که با خط خوش روی آن نوشته شده بود
*ضامنم زینب است و نمی شوم مایوس
بی قرارم از این همه شمارش معکوس*
دلم لرزید . نمی دانم چرا؟
سلما هم بی وقفه گریه می کرد و چفیه را از دیوار جدا کرد و صورتش را میان آن پوشاند و زجه می زد .
_یا حضرت زینب خودت ضامنش باش . صالح رو به خودت سپردم . تو رو به سر بریده ی برادرت امام حسین ، تو رو به حق برادرت حضرت ابوالفضل برادرمو از خطر حفظ کن...
هرچه آرامش می کردم بی فایده بود فقط با او هق می زدم . صدای گریه من هم بلند شده بود . با شنیدن زنگ تلفن هر دو خفه شدیم .
سلما افتان و خیزان به سمت گوشی تلفن توی اتاق صالح رفت و آن را بلند کرد :
همین که طنین صدای صالح توی گوش سلما پیچید * یا حضرت زینب * بلندی گفت و قربان صدقه صالح رفت .
لبخند میهمان اشک روی گونه ام شد . از ته دلم خوشحال بودم و چفیه را از سلما گرفتم و دوباره آنرا وصل کردم .
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#توفیق_بیداری_در_شب
🍃ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم، در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا میکردیم.
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتاد یک ساعت قبل از شهادت #قسمت_93 توی خط بودیم درگیری خیلی شدید بود
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_دهه_هفتاد
خبر شهادت
#قسمت_94
مادرش زنگ زد و گفت سه روزه از احمد خبر نداریم دیشب اومد به خوابم خیلی لباس هاش خاکی بود گفتم چیزی هم گفت گفت بهش گفتم مادر جان چرا ایندفعه زود برگشتی هنوز که ماموریتت تموم نشده گفت مادر دلم براتون تنگ شده اومدم ببینمتون این را که گفت من متوجه شدم که احمد شهید شده است از همان وقت از دوستانش پیگیر شدم تا بالاخره بعد از یک روز خبر شهادتش را به من دادند.
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣