#خاطرات_شهدا🌷
#دیدار_به_قیامت...💔
🌷مدتی بـود که حسـن مـثه همــیشه نبـود...
بیشتر وقــتا تـو خودش بـــود...
فهمیده بـودم دلــش هوایـی شـده...
🌷تـا اینکه یه روز اومد و نـشست روبــروم و...
گفـت...
"از بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها)...
یه چیزی خواستم...
اگه حاجتمو بده...
مطمئن میشم که راضیه به رفتنم...
🌷پرسیدم:
"چی خواستی ازش...؟!"
گفت:"یه پسر کاکل زری...❤
اگه بدونم یه پسر دارم...
که بعد من میشه مرد خونه ت...
دیگه خیالم از شما راحت میشه...💕 "
🌷وقـتی که رفـــتم سونـوگـرافی...
متوجه شدم که بـچم #پســره...
قلـبم هرّی ریخت...💔
تمــوم طـول مســیر...
تـا خونه رو گـریه میکردم...😭
دیگه مطـمئن شدم که حسنم...💕
باید بره سوریه...
🌷به خونه که رسیدم...
پرســید: "بـچه چیه...؟
پسره یا دختر...؟"
نگاش کردم و گفـتم...
💔...دیدارمون به قیامـت...💔
(همسر شهید،حسن غفاری)
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🌺🌺
✅ امام على عليه السلام:
خوشا به حال كسى كه ( تلاش برای اصلاح ) عيب هايش او را از پرداختن به عيب هاى مردم باز دارد و بى آنكه او را نقص و كاستى باشد فروتنى كند....
طُوبى لِمَن شَغلَهُ عَيبُهُ عَن عُيوبِ النّاسِ ، و تَواضَعَ مِن غَيرِ مَنقَصَةٍ
📕 ميزان الحكمه ج13 ص217
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
🌸🌾
°•{ســــردار مدافــــع حــــرم
#شهیـــــد_دادالله_شیبـــــانی🍃🌹}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
◽️در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند و شربت شهادت را نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند. (سوره مبارک احزاب آیه ۲۳)
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#تلنگر🌸
ما پیروان نسل زینبیم ، غیرت زینب در رگهای ماست ، و قدرت حسینی در دستایمان !!
قلبمان از علی (ع) است و خلقمان از محمد (ص) ، و زبانمان از فاطمه (س) !!
این قلم ها امانتند ، و روزی بابت این امانت ، از ما سؤال خواهد شد .....
#شهیدعلی_رهبر
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص107
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#طنز_جبهه😜😅
یڪے از بچہ ها بود خیلے اهل معنویت
و دعا بود .
برای خودش یہ قبری ڪنده بود . شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد .
ما هم اهل شوخے بودیم .😉
یہ شب مهتابـے سہ ، چهار نفر شدیم توی عقبہ .
گفتیم بریم یہ ڪمے باهاش شوخے ڪنیم .🙄
خلاصہ قابلمہ ی گردان را برداشتیم با بچہ ها رفتیم سراغش .
پشت خاکریز قبرش نشستیم .
اون بنده ی خدا هم داشت با یہ شور و حال خاصے نافلہ ی شب مےخوند ، دیگہ عجیب رفتہ بود تو حال !😌
ما بہ یڪے از دوستامون ڪہ تن صدای بالایـے داشت ، گفتیم داخل قابلمہ برای این ڪہ صدا توش بپیچہ و بہ اصطلاح اڪو بشہ ، بگو : اقراء .😐
یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد بہ لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنے بہ شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد برایش آیہ نازل شده !😰
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت : اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریہ گفت : چے بخونم ؟.
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : بابا ڪرم بخون .😂😂😂
📚 قافلہ نور ، ص 14
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣