🌸🌸🌸
✅ امام حسن عسکری (ع)
با همه مردم ، چه مؤمن و چه مخالف ، به زبان خوش سخن بگوييد.
مؤمن ، به هم مذهبان ، روى خوش نشان مىدهد و با مخالفان ، با مدارا سخن مىگويد تا به ايمان ، جذب شوند و حتّى اگر نشدند ، با اين رفتار ، از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش ، پيشگيرى كرده است....
📕 مستدرك الوسائل،ج ۱۲،ص ۲۶۱
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#تلنگر⚠️
ای برادر !!
به کجا می روی؟! ، کمی درنگ کن !!
آیا با کمی گریه و یک فاتحه خواندن بر مزار من و امثال من ، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گماشته ایم ، از یاد خواهی برد ؟!
ما نظاره می کنیم که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد ،
و اما مسئولیت ،
ادامه دادن راه ماست .....
#شهیدرضا_نادری
📕 پنجاه سال عبادت ، ص63
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌸🕊🌾
🕊
🌾
°•{ســـــردار
#شهیـد_مصطفـــــی_قـــــوی🍃🌹}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
◽️با سلام و درود بر امام زمان و نائب بر حقش امام خمينى و خانواده شهدا احساس مىكنم لحظاتى تاريخى از يك برهه از زمان را دارم طى مىكنم. گوئى تمام وجودم در آتشى قرار گرفته و از دور من دارم مىسوزم، خدايا اين چه حالتى كه در من بوجود آمده يك حالت لذت است و اضطراب.
◽️لذت از اينكه يك ديدار با آقا امام حسين نزديك شده و اضطراب از اينكه آيا من لياقت شهيد شدن را دارم كه يارى كه مدتها است به آرزويش ماندهام ديدار نمايم چه لحظه حساسى است.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
"طنزجبهہ"🙃
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!😂
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#سیره_شهدا 🌺🍃
رفته بود کویر ، می خواست راه رفت و آمد قاچاقچیان را ببنده ،
همون جا با مشکل آب مردم روستا آشنا شد !
قنات های روستا خشکیده بود و باید لایه رویی می شد !
ماشین شخصی اش را فروخت ، با پولش ، امکانات خرید و قنات ها را تعمیر کرد ،
مشکل حل شد و آب روستا راه افتاد.....
#سردارشهیدعلی_معمار
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص65
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣