eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
{🌸🍃} چــآدُر یعنی صعـ🚩 ـود یعنی بالا رفتــن از ریسمانــ⛓ الهی اما؛ وقتی به قلـ🗻 ـه میرسی که... حیــا را هم همــراه خودت داشته باشی غیر از اینــ☝ ️ حتما سقـ💥 ـوط خواهی کرد حواست باشد خواهــر چــآدُر بدون حیــا هیچــ✋ است!! @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌸🍃 مادرش میگوید ، یکی از دوستان احمدرضا با منزل همسایه مان تماس گرفت ، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت ! پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت ، یکی از دوستانم بود ، پرسیدم ، چکار داشت؟! گفت ، هیچی ، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد! گفتم ، چی؟؟ ، گفت ، می گوید رتبه اول کنکور شده ای !! من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم ، رتبه اول؟؟ ، پس چرا خوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت ، اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم ! در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!! یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود ، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی ، می گفتم احمدرضا تو الان ، پزشکی قبول شده ای ، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت ، می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!... 📕 پلاک 10 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
سجده عشق (شهید ذوالفقار بوربورانی) در جزیره مجنون در عملیات خیبر توفیق شرکت داشتم. ☺️یک روز عراق از ساعت پنج صبح پاتک زد و شورع کرد به ریختن آتش و تا ظهر هم ادامه داشت.😒😒 در اینکه حتماً باید را به جا می‌آوردیم شکی نداشتیم. وقتی نماز را تمام کردیم دیدیم تانک‌ها به ما نزدیک می‌شوند.😔😒 به سرعت شروع کردیم به آر.پبی.جی. زدن.😍  من و یکی از دوستانم به اسم ذوالفقار بوربورانی در کنار هم بودیم. بعد از چند لحظه وقتی سرم را به طرف ایشان برگرداندم دیدم حالت سرش را روی خاک گذاشته است. 😳🙄 در همان حالت گفت: مگر نمازت را نخوانده‌ای؟ او تکانی نخورد. حرفی هم نزد. بالای سرش که رفتم دیدم گلوله دوشکا درست خورده بود وسط گلویش. 😭😭خواستم بلندش کنم اما نگذاشت. می‌خواست در همان حالت سجده به دیدار معبود بشتابد...😔😔😔 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR -Karimi;Helali-Shab 10 Moharam1398-009 (4).mp3
5.2M
🔳 سوزناک به سینه هر که تمنای کربلا دارد همیشه در دل خود روضه ای بپا دارد 🎤 🖤🍃 http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#پروفایل📸 #پسرونه🌺🍃 ●•●🍭•●•🌸●•●🎈●• @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#پروفایل📸 #دختـــرونه🌸🍃 ●•●🍭•●•🌸●•●🎈●• @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
⏰ساعت به وقت رمان☺️🙃
✍ مـریـم سـرخـه اے 🌹قسـمـت و یکــم دو روزی می شه که از راهیان نور برگشتیم... گیتارم را فروختم عکس های خواننده هارا از اتاقم کندم و عکس شهید ابراهیم هادی را جایگزین کردم... رفتار محمد برادر روشنک واقعا عجیب بود تازگی ها روشنک هم عجیب شده... لباس هایم را تنم کردم...چادرم را روی سرم گذاشتم و از خانه بیرون رفتم. روشنک طبق معمول با ماشینش سرکوچه بود...نزدیکش شدم لبخندی زدم و داخل ماشین نشستم. من_سلام! -سلام خانم.خوبی؟ -بله شما خوبی؟ -عالی.چه خبر؟ -سلامتی. خبریه؟بازم یهویی غافل گیری!!کجا میریم؟؟ ابروهایش را بالا داد و گفت: -راستش میخوام باهات حرف بزنم. -حرف ؟؟چه حرفی! چشمکی زدو گفت: -حالا. دنده را جابه جا کرد و راه افتادیم. دقایقی بعد کنار پارکی نگه داشت پیاده شدم و بعد از پارک کردن ماشین راه افتادیم و قدم زدیم. من_خب؟؟ نمیخوای چیزی بگی؟؟ -راستش نمیدونم چطوری شروع کنم. -راحت باش! کمی مکث کردو گفت: -خیلی وقته که برای برادرم دنبال همسر مناسب میگردیم. دو هزاریم افتاد و تا آخر حرف هایش را خوندم. ساکت ماندم روشنک ادامه داد: -خب... دوباره مکث کردو خندید گفت: -زودی میرم سر اصل مطلب.خب من از اول نظرم به تو بود.ولی انگار برادرم هم با من هم نظر بوده!!! چشمام گرد شد زل زدم به روشنک! -چرا اینطوری نگاه میکنی. لبخند زوری زدم و گفتم: -خب...خب...اخه...یعنی چی!!! -یعنی اینکه...افتخار میدی خواهر شوهرت بشم خندید و من هم خندیدم. من_چی بگم...خب... قیافشو کج کردو گفت: -بگو بله تموم شه دیگه... هیچی نگفتم. -سکوووت علامت رضاااااست... ادامه دارد... @shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت+ دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✓واین را بدان ڪه.... ✺❖✺❖ "سعادت" و "خوشبختی" از افراد بی نماز به دور است. 🌱 ، َ۰ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖