eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگزاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود ، بیشتر وقتها روزه می‌گرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می آوری و شبها نماز و روزها را روزه می‌گیرید می‌گفت ، با عبادت انسان کامل می‌شود و قابل شهادت می‌گردد . در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف.... 📕 پلاک 10 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️💫☘️رسول اکرم در بخشی از خطبه غدیر فرمودند: 🍃معاشِرَالنّاسِ ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ» 🍃«هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفای آیاتش را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید.» @Shahadat_dahe_haftad کانال❣️شهادت + دهه هفتاد❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای شهــید دعا کن ، که ما از خستگی و غفلت خوابمان نَبَـرد و از قافله ی مهـدی فاطمه جا نمانیم ... پنجشنبه است و یاد شهدا و اموات با ✨🌺🍃 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️ آخر آذر ماه بود. با ابراهيم برگشتيم تهران.🚶🏻🚶🏻 در عين خستگي خيلي خوشحال بود.😃💕 ميگفت: هيچ شهيد يا مجروحي در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم.😌😍 بعد گفت: امشب چقدر چشمهاي منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش براي ما هم هست.☺️❤️ من بلافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا ميكني كه گمنام باشي!؟🙃😐 منتظر اين ســؤال نبود. لحظه اي ســكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتي گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم!☺️😊 ولي باز جوابي را كه ميخواستم نگفت.😕 چند هفته اي با ابراهيم در تهران مانديم. بعد از عمليات و مريضي ابراهيم، هر شب بچه ها پيش ابراهيم هستند. 🙂 هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچه هاي هيئتي و رزمنده است😌😍 دي ماه بود. حال و هواي ابراهيــم خيلي با قبل فرق كرده. ديگر از آن حرف هاي عوامانه و شوخي ها كمتر ديده ميشد!🤷🏻‍♂ اكثر بچه ها او را شيخ ابراهيم صدا ميزنند.😅😍 ابراهيم محاسنش را كوتاه كرده. اما با اين حال، نورانيت چهره اش مثل قبل است.♥️😌 آرزوي شهادت كه آرزوي همه بچه ها بود، براي ابراهيم حالت ديگري داشت.💞 در تاريكي شب🌚 با هم قدم ميزديم. پرسيدم: آرزوي شما شهادته، درسته؟!🌹🙃 خنديد.😄 بعد از چند لحظه سكوت گفت: شهادت ذره اي از آرزوي من است، من ميخواهم چيزي از من نماند. مثل ارباب بي كفن حسين (علیه السلام) قطعه قطعه شوم. اصلًا دوست ندارم جنازه ام برگردد. دلم ميخواهد گمنام بمانم.😭❤️ دليل اين حرفش را قبلًا شنيده بودم. ميگفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نميخواهم مزار داشته باشم.😔😍 بعد رفتيم زورخانه، همه بچه ها را براي ناهار فردا دعوت كرد. فردا ظهر رفتيم منزلشان. قبل از ناهار نماز جماعت برگزار شد🕊😊. ابراهيم را فرستاديم جلو، در نماز حالت عجيبي داشت. انگار كه در اين دنيا نبود!😇☺️ تمام وجودش در ملكوت سير ميكرد!😍 بعد از نماز با صداي زيبا دعاي فرج را زمزمه كرد.🗣♥️ يكي از رفقا برگشت به من گفت: ابراهيم خيلي عجيب شده، تا حالا نديده بودم اينطور در نماز اشك بريزه!😍😳 در هيئت، توسل ابراهيــم به حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بود.... در ادامه ميگفت: به ياد همه شــهداي گمنام كه مثل مادر سادات قبر و نشاني ندارند، هميشه در هيئت از جبهه ها و رزمنده ها ياد ميكرد.😌😍 اواسط بهمن بود. ساعت نه شب، يكي توكوچه داد زد: حاج علي خونه اي!؟🗣 آمدم لب پنجره. ابراهيم و علي نصرالله با موتور داخل كوچه بودند، خوشحال شدم و آمدم دم در.🏍☺️ ابراهيم و بعد هم علي را بغل كردم و بوسيدم.😘 داخل خانه آمديم. هوا خيلي سرد بود. 💨 من تنها بودم. گفتم: شام خورديد؟ ابراهيم گفت: نه، زحمت نكش.😊 گفتم: تعارف نكن، تخم مرغ درست ميكنم. بعد هم شام مختصري را آماده كردم.☺️🌱 💫گفتم: امشب بچه هام نيستند، اگر كاري نداريد همين جا بمانيد، كرسي هم به راهه.😌💕 💫ابراهيم هم قبول كرد. 💫 بعد با خنده گفتم: داش ابرام توي اين سرما با شلوار كردي راه ميري!؟سردت نميشه!؟🙃🙈 💫او هم خنديد وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام كردم!😳 💫بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زيركرسي! من هم با علي شروع به صحبت كردم. 💫نفهميدم ابراهيم خوابش برد يا نه، اما يكدفعه از چا پريد و به صورتم نگاه كرد و بي مقدمه گفت: حاج علي، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت ميبيني؟!😕😦 💫توقع اين ســؤال را نداشتم. چند لحظه اي به صورت ابراهيم نگاه كردم و با آرامش گفتم: بعضي از بچه ها موقع شــهادت حالــت عجيبي دارند، اما ابرام جون، تو هميشه اين حالت رو داري!😇☺️ 💫ســكوت فضاي اتاق را گرفت. ابراهيم بلند شد و به علي گفت: پاشو، بايد سريع حركت كنيم.😌😳 💫باتعجب گفتم: آقا ابرام كجا!؟ 💫گفت: بايد سريع بريم مسجد. شلوارهايش را پوشيد و با علی راه افتادند. @shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥لحظه شهادت 💥 فرمانده گردان تخریب تیپ سپاه در حال رفتن برگرداندن پیکر و.... پروردگارا دوستانی خوب نصیبمان کن که مسبب عاقبت بخیریمان شوند.... http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
خاطره ای از زبان دختر شهید🌹: به یاد می آورم : هنگامی که میخواستم به کلاس قرآن بروم،  فراموش کرده بودم پدرم تا چند دقیقه دیگر میخواهد برود؛ و فقط خدا حافظی کردم .💔 داشتم کفشم را می پوشیدم که پدر گفت: زهرا جان، عزیز بابا❤️،  بابا من که نبوسیدمت،  دارم میرم ماموریت. ✨🕊 گفتم :  ببخشید یادم رفته بود که شما میخواید برید ماموریت.  من را در آغوش گرفت و بوسید😘 برای همیشه . . . 💔😭 در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، ✨🕊 انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. 🌱 وقتی در سوریه بود هفته ای یکبار با ما تماس می گرفت، هفته ها به سختی می گذشت و انتظار کشیدن ، کلافه ام می کرد.😔 در آن هفته ، از روز تماس بابا دو سه روزگذشت... خیلی بی تابی می کردم...  به مادر گفتم: چرا بابا تماس نمی گیره؟ 😞 مادر که خودش هم چند روز بود سخت درگیر این موضوع بود بیشتر ناراحت شد ولی ما را آرام کرد. همان روز دایی من به جهرم آمد و ما را به هر بهانه ای بود به روستای پر زیتون بردند.  آنجا که رفتیم کم کم خبر شهادت پدر را به ما دادند.💔🕊   آری بابای عزیزم به آرزویش رسید. ...🌹🕊 شهید مدافع حرم جهانپور شریفی @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
🌿💫🌿نهج البلاغه و ارزش و اهمیت آن كتاب شريف نهج البلاغه شامل سخنان و كلمات و نامه‌هاى گهربار امیرالمؤمنین و امير بيان، علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است كه در موقعيتهاى گوناگون بيان فرموده يا براى افراد مختلف نوشته است. در ارزش كتاب شريف نهج البلاغه هم همين بس كه آن را «أخ القرآن» و برادر كتاب خداوند دانسته‌اند. اگر قرآن در چندين مورد به مبارزه فرا خوانده كه اگر مى‌توانيد براى آن مثل و مانندى بياوريد حقا نهج البلاغه هم با تمام وجود خود چنين دعوتى به مبارزه و همتا آورى نموده است. نهج البلاغه كتابى است كه بزرگترين فصحا و بليغ‌ترين گويندگان در طول تاريخ افتخار خويش را در محضر نهج البلاغه بودن دانسته‌اند. اما نهج البلاغه كتابى نيست كه تنها از حيث لفظ اوج قله‌هاى فصاحت را فتح كرده باشد، بلكه محتوا و مضمون اين كتاب شريف نيز تالى و دنباله‌رو قرآن است. @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣️ شهادت + دهه هفتاد❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴✨🌴امیر بیان مولای متقیان علی علیه السلام فرمودند: 🌼لا تجعلوا علمکم جهلا، و یقینکم شکا. اذا عملتم فاعملوا، و اذا تیقنتم فاءقدموا . 🍀علم خود را نادانى، و یقین خود را، شک و تردید مپندارید، هرگاه دانستید، عمل کنید, و چون به یقین رسیدید، اقدام کنید. 🍀📒🍀نهج_البلاغه، حکمت ۲۷۴ @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣️ شهادت + دهه هفتاد❣️