eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 نماز يه رابطه عاشقانه است بین کسی که نیاز محضه با کسی که بی نیاز مطلقه هر چی بیشتر نیازت رو بفهمی و دستاتو بالا بگیری پیمانه ات رو بیشتر پر می کنی 👈نمازت رو دریاب👉 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
اینایی که میگن چرا #محمد_ثلاث اعدام شد بذاریدشون وسط خیابون تا یکی با اتوبوس از روشون رد شه تا بفهمن وقتی از #جلاد صحبت میکنیم دقیقا منظورمون چیه.. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
‌استاد پناهیان: اگر خواستید یک روزی رشد بفرمایید و به درد امام زمانتان بخورید (!)، توی تشکیلات روابط اجتماعی خودتان را امتحان بکنید. #عوامل_تاخیر_در_ظهور @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃☘ #پروفایل #پسرونه👨✌️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃☘ #پروفایل #دخترونه👩✌️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
او خودش همیشه می گفت:زیباترین شهادت را میخواهم! یک بار پرسیدم : شهادت خودش زیباست ،زییاترین شهادت چگونه است؟ ابراهیم هادی در جواب گفت: زیباترین شهادت این است که جنازه ای هم از انسان باقی نماند... 📚 برگرفته از کتاب راز کانال کمیل ص۹۹ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
آنڪہ چون سرو سهی بدرقہ شد با گلِ اشڪ اینڪ از معـــرڪہ چون نسترنـش آوردند ... 🔻پیکر مطهر مدافع حـرم #شهید_سیدفاضل_موسوی_امین پس‌از ۵ ماه بی‌نشانی به وطن بازگشت #خوش_آمدی_دلاور #شهادت_بهمن۹٦_البوڪمال @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
آنڪہ چون سرو سهی بدرقہ شد با گلِ اشڪ اینڪ از معـــرڪہ چون نسترنـش آوردند ... 🔻پیکر مطهر مدافع حـ
🔻مراسمات استقبال و تشییع پیڪر مطهر شهید مدافع حـرم 🔹آیین استقبال : چهارشنبه ۳۰خرداد (امروز) ساعت ۱۹:۳۰ فرودگاه بین‌المللی اهواز 🔹وداع با پیڪر پاڪ شهید چهارشنبه ۳۰ خرداد | ساعت ۲۱ در زادگاهش شهرک رزمندگان اهواز 🔹مراسم تشییع: پنجشنبه ۳۱ خرداد | ساعت ۸ صبح اهواز شهرک رزمندگان از مسجد امام خمینی (ره) بسمت بهشت آباد قطعه شهدای مدافع‌حرم 🕊🌹🕊@Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌸 خیر مقدم خدمت اعضای 🙏🌸 ان شاءالله از مطالب کانال نهایت استفاده رو ببرید 🌷🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#ایها_الرضا❤️ جَذر آمده و حال مرا مَد کرده💫 بُغض آمده از حَنجره ام رد کرده😭 من این چمدان، تو ساکها را بردار😔 بد جور دلم هوای #مشهد کرده...😌 #آقا‌_بطلب_هوای_مشهد_کردم #چهارشنبه_های_امام_رضایی @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
📕 (داستان واقعی) 🔸 قسمت۵۵ شب همه خوابیدن اما من خوابم نبرد ... تا صبح، توی پذیرایی راه می رفتم و فکر می کردم ... تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود ... قرار بود مامان و بچه ها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن ... مادرم خیلی باشعور بود ... اما مثل الهام ... به شدت عاطفی و مملو از احساس ... اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود ... چیزی که سال ها ازش می ترسیدم ... داشت اتفاق می افتاد ... زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود ... گفته بود ... بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه ... و انتخاب پدرم واضح بود ... مریم، 15 سال از مادرم کوچک تر بود ... توی تاریکی نشسته بودم روی مبل ... و غرق فکر ... نمی دونستم باید چه کار کنم ... اصلا چه کاری از دستم برمیاد ... واضح بود پایان زندگی مشترک پدر و مادرمه ... نیمه شب بود که مامان از اتاق اومد بیرون ... عین همیشه توی حال، چراغ خواب روشن بود ... توی تاریکی پذیرایی من رو دید ... ـ چرا نخوابیدی؟ ... ـ خوابم نمی بره ... اومد طرفم ... ـ چرا چیزی بهم نگفتی؟ ... چند لحظه توی اون تاریکی بهش خیره شدم ... و سرم رو انداختم پایین .. ـ ببخشید . و ساکت شدم ... ـ سوال نکردم که عذرخواهیت رو بشنوم ... ـ از دستم عصبانی هستی؟ ... می دونم حق انتخابت رو ازت گرفتم ... اما اگه می گفتم همه چیز خراب می شد ... مطمئن بودم می موندی و یه عمر با این حس زندگی می کردی که بهت خیانت شده ... زجر می کشیدی ... روی بابا هم بهت باز می شد ... حداقل اینطوری مجبور بود دست و پاش رو جمع کنه ... هر آدمی ... کم یا زیاد ... ایرادهای خودش رو داره ... اگه من رو بزاریم کنار ... شاید خوب نبود ولی زندگی بدی هم نبود؛ بود؟ ... و سکوت فضا رو پر کرد ... ـ از دست تو عصبانی نیستم ... از دست خودم عصبانیم ... از اینکه که نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدی ... نمی دونستم چی بگم ... از اینکه اینطوری برخورد کرد بیشتر خجالت کشیدم ... ـ اینکه نمی خواستم بفهمی به خاطر کنکورت بود ... اما همه اش همین نبود ... ترسیدم غیرتت با جوانیت گره بخوره ... جوانیت غلبه کنه ... توی روی پدرت بایستی ... و حرمتش رو بشکنی ... بالا بری ... پایین بیای ... پدرته ... این دعوا بین ماست ... همون طور که تا حالا دعوا و کدورت ها رو پیش شما نکشیده بودیم ... امیدوار بودم این بار هم بشه مثل قبل درستش کرد ... که نشد ... مادرم که رفت ... من هنوز روی مبل نشسته بودم ... حس فرزند بزرگ بودن ... و حمایت از خانواده ... بعد از تموم شدن ساعت درسی ... نگذاشت برای کلاس های فوق برنامه و تست مدرسه بمونم ... و سریع برگشتم ... حدود سه و نیم، چهار بود که رسیدم خونه ... چند بار زنگ در رو زدم اما خبری از باز شدن در نبود ... خیلی تعجب کردم ... مطمئن بودم خونه خالی نیست ... از زیر در نگاه کردم ... ماشین بابا توی حیاط بود ... ـ نه مثل اینکه جدی جدی یه خبری هست ... سریع کیفم رو از بالای در پرت کردم توی حیاط و از در رفتم بالا... رفتم سمت ساختمون ... صدای داد و بیداد و دعوا تا وسط حیاط می رسید ... مامان با دیدن من وسط حال جا خورد ... انگار اصلا متوجه صدای زنگ نشده بودن ... از روی نگاه مادرم، پدرم متوجه پشت سرش شد ... و با غیض چرخید سمت من ... تا چشمش بهم افتاد ... گر گرفتگی و خشمش چند برابر شد... ـ مرتیکه واسه من زبون در آوردی؟ ... حالا دیگه پای تلفن برای عمه ات زبون درازی می کنی؟ ... و محکم خوابوند توی گوشم ... حالم خراب شده بود ... اما نه از سیلی خوردن ... از دیدن مادرم توی اون شرایط ... صورت و چشم هام گر گرفته بود ... و پدرم بی وقفه سرم فریاد می زد ... با رفتن پدر سر و صدا هم تموم شد ... مادرم آشفته و بی حال ... الهام و سعید هم ... بی سر و صدا توی اتاق شون... و این تازه اولش بود ... لشگر کشی ها شون شروع شد ... مثل قبیله مغول به خونه حمله ور می شدن ... مادرم رو دوره می کردن و از گفتن هیچ حرفی هم ابایی نداشتن ... خورد شدنش رو می دیدم اما اجازه نمی داد توی هیچ چیزی دخالت کنم ... یا حتی به کسی خبر بدم ... ـ این حرف ها به تو ربطی نداره مهران ... تو امسال فقط درست رو بخون ... اما دیگه نمی تونستم ... توی مدرسه یا کتابخونه ... تمام فکرم توی خونه بود ... و توی خونه هم تقریبا روز آرومی وجود نداشت ... به حدی حال و روزم بهم پیچیده بود که ... اصلا نمی فهمیدم زمان به چه شکل می گذشت ... ♻️ادامه دارد.. ✅ @Shahadat_dahe_haftad