🌹🌷🌹🌷
#خاطرات_شهدا
😇 آرزو » 😇
در گرما گرم 😥عملیات #والفجر 8 ⚔در کانالی که در روی دژ ورودی شهر #فاو قرار داشت نشسته بودیم.😪 با اینکه اطرافمان را با #گلوله می زدند، اما هیچکس دوست نداشت #عراقیها را از #سلاحش بی نصیب بگذارد.😉 سه نفری انتهای #کانال قرار داشتیم.🙂
هرکدام #آرزویی😇 می کرد و می گفت : اینهم #آرزوی سفارشی من به #خدا ...☺️
👤#علی_حسام_وند گفت
: دوست دارم با گلوله مستقیم #تانک به #شهادت برسم😍، چون #تیر مستقیم تانک زدن، خوردن و مردنش یکی است و چیزی متوجه نمی شوی.😌
👤#صحنعلی_تاراس هم که در چندین #عملیات بارها مجروح شده بود گفت: من از خدا می خواهم این دفعه #مجروح نشوم بلکه #یکسره به #شهادت برسم ...😋
😌آنروز یادم نیست چه آرزویی کردم ولی فردای آنروز، نزدیک ظهر، 🌷#علی_حسام_وند با #گلوله مستقیم تانک به همراه #محمد_حردانی و #احمدغلام_گازر به #شهادت رسیدند.🙂
و #صحنعلی در عملیات #کربلای_پنج، بدون اینکه سرو کارش به #بیمارستان بیافتد، مستقیم به سوی #خدا پرواز کرد🌸
علی عمیره
#گردان_کربلا
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه گاهی به پا
#خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا
✍همسرشهید:
🔰داشتم با #حمید صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم #بیمارستان.
🔰گفتم چیزخاصی نیست #حمیدجان نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که #آپاندیس عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم #تحت_مراقبت باشن
🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد
خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. #دستم رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات #اتفاقی_بیفته
🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی #بین_ما جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا #طاقت نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و #نماز و #مفاتیح میخوند..
#یادت_باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣