💔
#خاطرات_ناب_شهدا
دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود.
یک شب بچه ها خبر آوردند که یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات کانی تکه تکه شده است.
بچه ها رفتند و با هر زحمتی بود بدن مطهر شهید را درون کیسه ای گذاشتند و آوردند.😔
آن چه موجب شگفتی ما شد، وصیت نامه ی این برادر بود که نوشته بود:
«خدایا! اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبدالله الحسین (ع) با بدن پاره پاره ببر.»❤️
راوی: خاطره از بسیجی محمد
📚کرامات شهدا
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
#خاطرات_شهید
فقط یک #آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از #شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#التماس_شفاعت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
⚘﷽⚘
شهادتِ شهید فقط دست خودش است !
°• یکبار خوابی دیده بودم که آن را برای محمودرضا تعریف کردم.من خواب دیده
بودم کهباحاج همت دستدادم وهمدیگر
را بغـل کردیم و به او گفتم حاجی دست
مــا را هم بگیر. منظورم هم از این حرف
این بود که باب شهادت را به روی ما هم
باز کنید که حــاج همت دستش را کشید
و گفت: «دست من نیست».قبل از اینکه
این خواب را برای اخوی تعـــــریف کنم،
روی این خواب زیاد فکـــر کرده و بـرای
دوستانی هم تعریف کرده بودم.باخـودم
میگفتم مگـر میشود؟ همه چیز دســت
شهداست و شهـــــدا دستشان بـاز است.
این معمـا برای من حل نمیشد و همیشه
فکر میکردم که تعبیــرش چیست؟ برای
محمـودرضـــا که تعریف کردم به راحتی
برایم حلش کرد. گفت: «شهــادتِ شهیــد
دست هیچکس نیست؛فقط دستخودش
است. شهیـــد تا نخــــــواهد شهید شود،
شهید نمیشود.» و در حرفهـایش به مـن
فهماند که خـودش هم بخاطر تعلقـــاتش
هســـــــت کــه شهیـــــــد نمیشـــــــود...
•|به نقل از برادر شهید|•
#خاطرات_ناب_شهدا🌱
#شهید_محمودرضا_بیضایی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣