eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
#ستاره‌های_زینبی در شرایط بسیار #سختی گیر افتادیم و دشمن👹 از بهترین تجهیزات و امکانات برخوردار بود و ما ناچار به #عقب‌نشینی شدیم. برای عقب‌نشینی باید چند نفری جلوی دشمن مقابله می‌کردند تا ما عقب‌نشینی کنیم👌. با وجود اینکه ابوالفضل از گردان دیگری بود و هیچ #وظیفه‌ای نداشت، مسئولیت را قبول کرد و جلوی دشمن مسلسل‌وار تیر می‌زد💯 تا یاران عقب‌نشینی کنند. با وجود اینکه #دستور عقب‌نشینی صادر شده بود، اما ابوالفضل تا آخرین لحظه ایستادگی کرد😇، وقتی از او پرسیدند چرا عقب نشینی نکردی گفته بود من این‌همه راه نیامدم که #فرار کنم، آمده‌ام مردانه بجنگم👊 پرسیدند خب الان برای چه عقب آمدی گفت چون #فشنگی نداشتم وگرنه تا آخرین لحظه می‌ایستادم✌️او باور #قلبی به حضرت زینب(س) داشت. ..❣ ✍ به روایت همرزم شهید #شهید_ابوالفضل_نیکزاد🌷 #سالروز_شهادت @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
🔰در سال 94 از مدافع حرم و رفتن به سوریه مطرح شد و به من گفت "خانم، اسمم را برای رفتن به سوریه نوشتم، هرچند در جایگاه مدافع نیستم."،😔 نگاهی کردم و گفتم "هرچه خدا خواهد همان می‌شود. وقتی این لباس را به تن کردی یعنی خداوند لیاقت و سعادت شــ🌷ـهادت در راهش را نصیبتان کرد". تا اینکه یک شب آمد گفت ، رفتن به سوریه حتمی شد" به‌ظاهر آرامش خود را حفظ کردم 😊اما در آشوب بود تا اذان صبح نتوانستم بخوابم.❌ 🔰مدام ذکر یا حضرت (س) یا حضرت رقیه(س) خواندم😢. پدر ستون محکمی برای و خانواده است، نبودنش سخت بود.‼️ اما با خودم گفتم "اکنون زمان عمل کردن است و باید نشان بدهم چقدر هستم". زمانی که روضه 🎤اهل‌بیت(ع) را می‌شنویم می‌گوییم ای‌کاش ما آن زمان بودیم، اکنون نیز زمان است. معمولاً به مراسم عروسی🎊 نمی‌رفت، اما 18 اسفند 94 عروسی در دعوت بود، از این فرصت استفاده کرد و از پدر و مادر و تمام فامیل نزدیک خداحافظی👋 کرد و شب بعد آن تا سه صبح نشست و را نوشت. زمان اعزام وصیت‌نامه را به دستم داد و گفت "همسرم،😇 ظاهر و باطن زندگی من همین است، به شما مراقب فرزندانم باش"🌹. ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
کربلا بودم زنگ زد، پرسید دوست افغانستانی نداری به من معرفی کنی گفتم: علی میخوای بری سوریه؟! گفت: خواهش میکنم فقط کسی ندونه! در راه با یه افغانستانی به طور اتفاقی آشنا شده بود و مدارک شناسایی اونو گرفته بود، حالا توی فرودگاه امام خمینی نفسش بالا نمیاد، یک به یک داشتن مدارک افراد رو بررسی میکردند، علی هم آیه وجعلنا. . . میخوند تا رسید به دو نفر آخر که علی آخرین نفرشون بود، به یکباره مسئول بازرسی پس از بررسی مدارک همه گفت: دیگه تموم شد شما دونفر هم بروید داخل هواپیما بدون بررسی مدارک! قرآن کار خودش رو کرده بود چشم ها پوشیده شده بود و علی بین فاطمیون به جبهه اعزام شده بود. 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#ستاره‌های_زینبی 🔰آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. 🔰با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... 🔰بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. 🔰می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا بزرگ بشی"و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. #شهید_حامد_جوانی🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣