eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
💚💚 😍...💞 یه جور خاصی دوسش داشتم...❤ خیییلی خاص... همیشه به مادرم میگفتم: "من خیییلی ... خدا کنه همسر آینده مثه باشه...💕 هر چند محاله چنین همسری نصیبش بشه...💕 هر کی زندگی خصوصی مونو که میدید... باورش سخت بود براش... که مردی چنین خصوصیاتی داشته باشه...❤ همیشه میگفت: "مرد واقعی باید بیرون از خونه باشه و تو خونه ...!" موضوع این نبود که خدای نکرده... بخوام چیزی رو بهش تحمیل کنم... خودش با اسیرم کرد...💕 واقعاً داشت تو مهربونیش...❤ وقتايی كه از ادراه بهم زنگ میزد و می‌پرسید: "چيكار میكنی...؟" اگه میگفتم مشغول کارم...میگفت: "نمیخواد...بذار وقتی اومدم با هم انجام میدیم..."💕 مادرم بهش میگفت: "با این بساطی که شما پیش میرید… همسرتون حسابی تنبل میشه ها..." جواب میداد: "نه حاج خانوم... مگه زهرا منه...؟ زهرا ...❤" وقتی میوند خونه... دستاشو به علامت احترام کنار سرش میگرفت و… میگفت:"…❤" عادت داشتم ناهار منتظرش بمونم... خیلی لذت داشت این منتظر بودنش...💕 حتی ماه افطار نمی‌خوردم تا بیاد... هم روزه‌ شو باز نمیکرد تا خونه... واقعا لذت‌بخش بود این با هم بودنمون...💕 حتی عادت داشتیم تو یه بشقاب غذا بخوریم...💕 تو تموم این مدت کوتاه زندگیمون...💕 هیچ‌ وقت این عادت ترک نشد... حتی تو ......😔💔 همسر @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
قبل ازدواج...💍 هر خواستگاری کہ میومد،🚶💐 به دلم نمے‌نشست...😕 اعتقاد و همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...👌 دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ😇 نه بہ ظاهر و حرف..😏 میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...🙃😌 شنیده بودم چله خیلی حاجت میده... این چله رو توصیه کرده بودن...✍ با چهل لعـن و چهل سلام...✋ کار سختی بود😁 اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود... ارزششو داشت، واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم. ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمہ... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚 دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿 ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدے..." به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم...🙂 از اولین سفر که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: زهرا، این یه تسبیح مخصوصه💕 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...❤️😌 این تسبیحو به هیچکس نده! تسبیحو بوسیدم و گفتم: خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره... بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود... نقل از ✍همسر 🌹 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣