❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
💚#عـاشقانہ_اےبہ_سبـڪ_شـهدا💚
😍#عشق_بی_نظیر_من...💞
یه جور خاصی دوسش داشتم...❤
خیییلی خاص...
همیشه به مادرم میگفتم:
"من خیییلی #خوشبختم...
خدا کنه همسر آینده #خواهرمم مثه #امین باشه...💕
هر چند محاله چنین همسری نصیبش بشه...💕
هر کی زندگی خصوصی مونو که میدید...
باورش سخت بود براش...
که مردی چنین خصوصیاتی داشته باشه...❤
#امین همیشه میگفت:
"مرد واقعی باید بیرون از خونه #شیر باشه و تو خونه #موش...!"
موضوع این نبود که خدای نکرده...
بخوام چیزی رو بهش تحمیل کنم...
خودش با #محبتش اسیرم کرد...💕
واقعاً #سیاست داشت تو مهربونیش...❤
وقتايی كه از ادراه بهم زنگ میزد و میپرسید:
"چيكار میكنی...؟"
اگه میگفتم مشغول کارم...میگفت:
"نمیخواد...بذار وقتی اومدم با هم انجام میدیم..."💕
مادرم بهش میگفت:
"با این بساطی که شما پیش میرید…
همسرتون حسابی تنبل میشه ها..."
#امین جواب میداد:
"نه حاج خانوم...
مگه زهرا #کلفت منه...؟
زهرا #رئیسمه...❤"
وقتی میوند خونه...
دستاشو به علامت احترام #نظامی کنار سرش میگرفت و…
میگفت:"#سلام_رئیس…❤"
عادت داشتم ناهار منتظرش بمونم...
خیلی لذت داشت این منتظر بودنش...💕
حتی ماه #رمضان افطار نمیخوردم تا بیاد...
#امین هم روزه شو باز نمیکرد تا خونه...
واقعا لذتبخش بود این با هم بودنمون...💕
حتی عادت داشتیم تو یه بشقاب غذا بخوریم...💕 تو تموم این مدت کوتاه زندگیمون...💕
هیچ وقت این عادت ترک نشد...
حتی تو #مهمونیا......😔💔
همسر #شهیدامین_کریمی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
قبل ازدواج...💍
هر خواستگاری کہ میومد،🚶💐
به دلم نمےنشست...😕
اعتقاد و #ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...👌
دلم میخواست ایمانش واقعی باشہ😇
نه بہ ظاهر و حرف..😏
میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...🙃😌
شنیده بودم چله #زیارت_عاشورا خیلی حاجت میده...
این چله رو #آیت_الله_حق_شناس
توصیه کرده بودن...✍
با چهل لعـن و چهل سلام...✋
کار سختی بود😁
اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...
ارزششو داشت،
واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.
۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...
۴،۳روز بعد اتمام چله…
خواب شهیدی رو دیدم...
چهره ش یادم نیست ولی یادمہ...
لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...💚
دیدم مَردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان📿
ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت:
"حاجت روا شدے..."
به فاصله چند روز بعد اون خواب...
امین اومد خواستگاریم...🙂
از اولین سفر #سوریه که برگشت گفت:
"زهرا جان…❤
واست یه هدیه مخصوص آوردم..."
یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:
زهرا،
این یه تسبیح مخصوصه💕
به همه جا تبرک شده و...
با حس خاصی واست آوردمش...❤️😌
این تسبیحو به هیچکس نده!
تسبیحو بوسیدم و گفتم:
خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش…💔
خوابم برام مرور شد...
تسبیحم سبز بود که یہ شهید بهم داده بود...
نقل از
✍همسر #شهیدامین_کریمی 🌹
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣