eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 . . اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم... . یه ماه بعد... عروسیمون بود و... سه_چهار روز بعد... دوتایی رفتیم مشهد...😌😍 یادمه وقتی واسه زیارت... مشرف شدیم حرم... نگاهی بهم کرد و گفت : "طیبه خانوم... میخوام یه دعا کنم...❤️ دوست دارم تو آمین بگی...😉" با خنده گفتم : "تا چی باشه…😀" جواب داد : "تو کارت نباشه..." گفتم :"باشه...هر چی شما بگین آقا...☺️" چون تا این جمله رو گفتم... رو کرد به گنبد طلایی امام رضا (علیه السلام) ... دستاشو بلند کرد و گفت :😢 . . أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِيق َأَلْشَّهَادَةَ فِي سَبِيلِک...😍 . . دلم لرزید...😔 عرق سردی به تنم نشست... قطرات اشک بود که بی امون...😭 رو گونه هام سرازیر میشد... . اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم...😞 با صدایی حزین و گرفته از بغض گفتم.... آمین...😔💔" . . 🌹😍 @Shahadat_dahe_haftad
💛 🌹 روزای اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت: "خانومی...❤ بیا پیشم بشین کارِت دارم..." گفتم... "بفرما آقای گلم من سراپا گوشم...😍" گفن "ببین خانومی...❤ همین اول بهت گفته باشمااا... کار خونه رو تقسیم میکنیم هر وقت نیاز به کمک داشتی باید بهم بگی...☺️❤" گفتم "آخه شما از سر کار برمیگری خسته میشی☹️ گفت "حرف نباشه ،حرف آخر با منه..😏 اونم هر چی تو بگی من باید بگم چشم...!😁🌹 واقعاً هم به قولش عمل کرد از سر کار که برمیگشت با وجود خستگی شروع میکرد کمک کردن...😍 مهمون که میومد بهم میگفت "شما بشین خانوم...👌😊 من از مهمونا پذیرایی ميکنم..."😉 فامیلا که ميومدن خونه مون به حال زندگیمون غبطه میخوردن و بهم میگفتن "خوش به حالت طاهره خانوم...😍❤️ آقا مهدی،واقعاً یه مرد واقعیه..."😌 منم تو دلم صدها بار خدا رو شکر میکردم...🌹 واسه زندگی اومده بودیم تهران... با وجود اینکه از سختیاش برام گفته بود ولی با حضورش طعم تلخ غربت واسم شیرین بود... سر کار که میرفت دلتنگ میشدم..☹️ بر که میگشت،میفهمید با وجود خستگی میگفت... "نبینم خانومی من...😍 دلش گرفته باشه هااا...❤ پاشو حاضر شو بریم بیرون...😉 میرفتیم و یه حال و هوایی عوض میکردیم...👌😊 اونقدر شوخی و بگو و بخند راه مینداخت...😍😁❤️ که همه اون ساعتایی که کنارم نبودو هم جبران میکرد...😌 و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل...😊 @Shahadat_dahe_haftad