eitaa logo
♡عشق من حجاب ♡
2هزار دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
25.9هزار ویدیو
503 فایل
🌹بانویی از تبار زهرا🌹 چادرم یادگار مادرم زهراست♥️ کپی؟! `یه استغفرالله واسمون میگین..` کپی از اسم و پروف؟! راضی نیستم! تبلیغاتمونه:) @tabligat59 جانم؟! https://daigo.ir/secret/54018085 لحظه رویش! ¹⁴⁰⁰٫³٫¹⁵ 2k...✈️‌...3k
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌅•همیشہ از صحنہ هاے خوب زندگیت •📸•عڪس بردار،این عڪسے ها در آیندہ •📙•دلیلے میشن براے مرور این خاطرات •🍂•مرور جزئیاتے ڪہ فراموش ڪردے و با تمامِ •🍕•انها میتونے لذت تمام این خاطرات خوش و •🥁•زیبایے ڪہ امڪانش رو ندارے زمان رو بہ عقب •🌋•برگردونے و اونا رو تجربہ ڪنے،حس ڪنے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کن شب خوابیدی و یهو بیدار میشی میبینی این تو بغلته .. دخترا که درجا سکته میزنن😂 🤣
1_1377743129.mp3
4.32M
بیا‌تا‌جوانم بده‌رخ‌نشانم که‌این‌زندگانی‌وفایی‌ندارد...♥️
اگه حوصله درس خوندن نداری...📙📸 برو سراغ قورباغه🐸☘: ✾قورباغت رو اول روز قورت بده ✾یعنی اول درسی که دوست نداری ✾رو بخون این کار انرژی زیادی بهت ✾میده که بقیه روز بری سراغ درس ✾هایی که دوسشون داری. ؛┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤ فقط پنج دقیقه درس بخون🖐🏼⏰: ✾قانون پنج دقیقه رو حتما انجام بده ✾چون صد در صد جواب میده حتی ✾اگه حوصله نداری فقط پنج دقیقه ✾درس بخون مطمئن باش دیگه از ✾پشت میزت بلند نمیشی. ؛┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤ شرایط اتاقت رو برای مطالعه آماده کن🛋☀️: ✾یادت نره اتاقی که توش مطالعه میکنی ✾باید هم دما و هم نور مناسبی داشته ✾باشه که بتونی راحت توی اتاق درس ✾بخونی و بی حوصله و خسته نشی. ؛ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤ یه مشاور دلسوز داشته باش🥺🍓: ✾باید یکی همراهت باشه که خودش ✾این مسیر رو رفته باشه و موفق ✾شده باشه.همچین آدمی میتونه ✾کمکت کنه و مسیر رو برات هموار ✾کنه و بهت این اطمینان رو بده که ✾فقط کافیه شروع کنی و خسته نشی ✾مطمئن باش موفق میشی . 📚
حرف حق😂😂 😁 😎
زندگی را زیباتر کنیم ، گاهی با ندیدن، نشنیدن و نگفتن.. زندگی زیباتر میشود با یک گذشت کوچک به همین سادگی
🔴قرمز و آبی🔵 در جبهه !😂😂 شهر فاو تازه فتح شده بود و سربازان دشمن گروه گروه تسليم مي‌شدند. من و دوستم «علي ناهيدي» از يك هفته قبل از عمليات با هم حرف نمي‌زديم. شايد علتش خيلي عجيب و غريب باشد. ما سر تيم‌هاي فوتبال استقلال و پرسپوليس دعواي‌مان شد! من استقلالي بودم و علي پرسپوليسي. يك هفته قبل از عمليات، در سنگر طبق معمول داشتيم با هم كركري مي‌خوانديم و از تيم‌هاي مورد علاقه‌مان حمايت مي‌كرديم كه بحث‌مان جدي شد. علي زد به پروين و يك نفس گفت:  ـ شيش، شيش، شيش تايي‌هاش!  منظور او از حرف، يادآوري بازي‌اي بود كه پرسپوليس شش تا گل به استقلال زده بود. من هم كم آوردم و به مربيان پرسپوليس بد و بيراه گفتم. بعد هم قهر كرديم و سرسنگين شديم.  حالا دلم پيش علي مانده بود. از شب قبل و پس از شروع عمليات، ديگر علي را نديده بودم. دلم هزار راه رفته بود. هي فكر مي‌كردم نكند علي شهيد يا اسير شده باشد و نكند بدجوري مجروح شده باشد. اي خدا، اگر چيزيش شده باشد، من جواب ننه باباش را چي بدهم.  ديگر داشتم رسماً گريه مي‌كردم كه يك هو ديدم بچه‌ها مي‌خندند و هياهو مي‌كنند. از سنگر آمدم بيرون و اشك‌هايم را پاك كردم. يك‌هو شنيدم عده‌اي با لهجه فارسي‌دار شعار مي‌دهند كه:  پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!  سرم را چرخاندم به طرف صدا. باورم نمي‌شد. ده‌ها اسير عراقي، پابرهنه و شعارگويان به طرف‌مان مي‌آمدند. پيشاپيش آنان، علي سوار شانه‌هاي يك درجه‌دار سبيل‌كلفت عراقي بود و يك پرچم سرخ را تكان مي‌داد و عراقي‌ها هم با دستور او شعار مي‌دادند:  پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!  باور كنيد بار اول و آخر در عمرم بود كه به اين شعار، حسابي از ته دل خنديدم و شاد شدم.  دويدم به استقبال. علي با ديدن من از قلمدوش درجه‌دار عراقي پريد پايين و بغلم كرد. تندتند صورتش را بوسيدم. علي هم صورتم را بوسيد و خنده‌كنان گفت: مي‌بيني اكبر، حتي عراقي‌ها هم طرفدار پرسپوليس هستند!  هر دو غش‌غش خنديديم. عراقي‌ها كه نمي‌دانستند دارند چه شعاري مي‌دهند، با ترس و لرز همچنان فرياد مي‌زدند: پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
‹📓🖇› . . مـۍ‌دهـد‌‌ایـن‌دل‌گواهـۍ‌پیـر‌مـٰا‌سـید‌عـلۍ پـرچم‌از‌دسـت‌او‌بـر‌دستـٰان‌مھدۍ‌میـرسد..! . . <📓🖇>
😂 🌸😆 🌧⚡️ پسر فوق العاده بامزه و دوست داشتنی ای بود بهش می گفتند آدم آهنی! یک جای سالم در بدن نداشت😕 یک آبکش به تمام معنا بود 👐🏻 آنقدر در طی سال های جنگ تیر و ترکش خورده بود که شده بود کلکسیون تیر و ترکش 💘 🍃 دست به هر کجای بدنش می گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود اگر کسی نمی دانست و جای زخمش را محکم فشار می داد و دردش می آمد، نمی گفت: آخ آخ آخ 😫 بلکه با یه ملاحت خاصی 😌 نام عملیاتی که آن زخم یادگار آن بوده را به زبان می آورد 🌻مثلا: کتف راستش را اگر کسی محکم می گرفت، می گفت: آخ بیت المقدس🤣 . کمی پایین تر : آخ والفجر مقدماتی 😄 . آخ فتح المبین 🤣 . آخ کربلای پنج 😂 بچه ها هم عمدا اذیتش می کردند و صدایش را به اصطلاح در می آوردند تا تقویم عملیات ها را مروری کرده باشند 😁