فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کن شب خوابیدی و یهو بیدار میشی میبینی این تو بغلته ..
دخترا که درجا سکته میزنن😂
#شادکنک🤣
1_1377743129.mp3
4.32M
بیاتاجوانم
بدهرخنشانم
کهاینزندگانیوفاییندارد...♥️
#امام_زمان
اگه حوصله درس خوندن نداری...📙📸
برو سراغ قورباغه🐸☘:
✾قورباغت رو اول روز قورت بده
✾یعنی اول درسی که دوست نداری
✾رو بخون این کار انرژی زیادی بهت
✾میده که بقیه روز بری سراغ درس
✾هایی که دوسشون داری.
؛┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤
فقط پنج دقیقه درس بخون🖐🏼⏰:
✾قانون پنج دقیقه رو حتما انجام بده
✾چون صد در صد جواب میده حتی
✾اگه حوصله نداری فقط پنج دقیقه
✾درس بخون مطمئن باش دیگه از
✾پشت میزت بلند نمیشی.
؛┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤
شرایط اتاقت رو برای مطالعه آماده کن🛋☀️:
✾یادت نره اتاقی که توش مطالعه میکنی
✾باید هم دما و هم نور مناسبی داشته
✾باشه که بتونی راحت توی اتاق درس
✾بخونی و بی حوصله و خسته نشی.
؛ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅✤
یه مشاور دلسوز داشته باش🥺🍓:
✾باید یکی همراهت باشه که خودش
✾این مسیر رو رفته باشه و موفق
✾شده باشه.همچین آدمی میتونه
✾کمکت کنه و مسیر رو برات هموار
✾کنه و بهت این اطمینان رو بده که
✾فقط کافیه شروع کنی و خسته نشی
✾مطمئن باش موفق میشی .
📚#درسی
زندگی را زیباتر کنیم ،
گاهی با ندیدن، نشنیدن و نگفتن..
زندگی زیباتر میشود
با یک گذشت کوچک
به همین سادگی
#قشنگ
#طنز_جبهه
🔴قرمز و آبی🔵 در جبهه !😂😂
شهر فاو تازه فتح شده بود و سربازان دشمن گروه گروه تسليم ميشدند. من و دوستم «علي ناهيدي» از يك هفته قبل از عمليات با هم حرف نميزديم. شايد علتش خيلي عجيب و غريب باشد. ما سر تيمهاي فوتبال استقلال و پرسپوليس دعوايمان شد! من استقلالي بودم و علي پرسپوليسي. يك هفته قبل از عمليات، در سنگر طبق معمول داشتيم با هم كركري ميخوانديم و از تيمهاي مورد علاقهمان حمايت ميكرديم كه بحثمان جدي شد. علي زد به پروين و يك نفس گفت:
ـ شيش، شيش، شيش تاييهاش!
منظور او از حرف، يادآوري بازياي بود كه پرسپوليس شش تا گل به استقلال زده بود. من هم كم آوردم و به مربيان پرسپوليس بد و بيراه گفتم. بعد هم قهر كرديم و سرسنگين شديم.
حالا دلم پيش علي مانده بود. از شب قبل و پس از شروع عمليات، ديگر علي را نديده بودم. دلم هزار راه رفته بود. هي فكر ميكردم نكند علي شهيد يا اسير شده باشد و نكند بدجوري مجروح شده باشد. اي خدا، اگر چيزيش شده باشد، من جواب ننه باباش را چي بدهم.
ديگر داشتم رسماً گريه ميكردم كه يك هو ديدم بچهها ميخندند و هياهو ميكنند. از سنگر آمدم بيرون و اشكهايم را پاك كردم. يكهو شنيدم عدهاي با لهجه فارسيدار شعار ميدهند كه:
پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
سرم را چرخاندم به طرف صدا. باورم نميشد. دهها اسير عراقي، پابرهنه و شعارگويان به طرفمان ميآمدند. پيشاپيش آنان، علي سوار شانههاي يك درجهدار سبيلكلفت عراقي بود و يك پرچم سرخ را تكان ميداد و عراقيها هم با دستور او شعار ميدادند:
پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
باور كنيد بار اول و آخر در عمرم بود كه به اين شعار، حسابي از ته دل خنديدم و شاد شدم.
دويدم به استقبال. علي با ديدن من از قلمدوش درجهدار عراقي پريد پايين و بغلم كرد. تندتند صورتش را بوسيدم. علي هم صورتم را بوسيد و خندهكنان گفت: ميبيني اكبر، حتي عراقيها هم طرفدار پرسپوليس هستند!
هر دو غشغش خنديديم. عراقيها كه نميدانستند دارند چه شعاري ميدهند، با ترس و لرز همچنان فرياد ميزدند: پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
#بیو
‹📓🖇›
.
.
مـۍدهـدایـندلگواهـۍپیـرمـٰاسـیدعـلۍ
پـرچمازدسـتاوبـردستـٰانمھدۍمیـرسد..!
.
.
<📓🖇>
#طنز_جبهه 😂 🌸#طنز😆
🌧⚡️ پسر فوق العاده بامزه و دوست داشتنی ای بود
بهش می گفتند آدم آهنی!
یک جای سالم در بدن نداشت😕
یک آبکش به تمام معنا بود 👐🏻
آنقدر در طی سال های جنگ تیر و ترکش خورده بود که شده بود کلکسیون تیر و ترکش 💘
🍃 دست به هر کجای بدنش می گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود
اگر کسی نمی دانست و جای زخمش را محکم فشار می داد و دردش می آمد، نمی گفت: آخ آخ آخ 😫
بلکه با یه ملاحت خاصی 😌 نام عملیاتی که آن زخم یادگار آن بوده را به زبان می آورد
🌻مثلا: کتف راستش را اگر کسی محکم می گرفت، می گفت:
آخ بیت المقدس🤣
.
کمی پایین تر : آخ والفجر مقدماتی 😄
.
آخ فتح المبین 🤣
.
آخ کربلای پنج 😂
بچه ها هم عمدا اذیتش می کردند و صدایش را به اصطلاح در می آوردند تا تقویم عملیات ها را مروری کرده باشند 😁