eitaa logo
🌷حدیث🌷
231 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ کانال عاشقان حضرت علی(ع) !! کپی کردن مطالب با ذکر صلوات ازاد است !!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱حکایت شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت شخصی نزد آن دعا کننده آمد و گفت: آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟ این همه سوز و دعای بی اثر بس است. آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست. در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود: چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟ آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام. حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟ همین که الله الله می گویی معنایش این است که جذبه ای خدایی ، تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است. نی، که آن الله تو، لبیک ماست آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست. ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست. پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است. 🍃🌹🍃❤️🍃☘🌺🍃❤️🌹🍁
💠 پند گرفتن حتى از راهزن 📝 فضیل بن عیاض پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند، راهزن بود. وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن . هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت. روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید. 📝 ثروتمندى در میان کاروان پولى قابل توجه داشت، برگرفت و گفت: در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند این پول برایم بماند . به بیابان رفت ، خیمه اى دید در آن پلاس پوشى نشسته، پول به او سپرد. فضیل گفت: در خیمه رو و در گوشه اى بگذار، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت. چون به کاروان رسید، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروان را به دزدى تصرف کرده بودند، آن مرد قصد خیمه پلاس پوش کرد. 📝 چون آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند. گفت : آه من مال خود را به دزدان سپرده بودم! خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا . چون نزد فضیل آمد، فضیل گفت: چه کار دارى؟ گفت: جهت امانت آمده ام . گفت: همان جا که نهاده اى بردار ! برفت و برداشت. یاران فضیل را گفتند: ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز مى دهى! فضیل گفت: او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم، من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد. 📎 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد حسین انصاریان 🌸 🌸 ╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯
روزى، یکى نزد شیخ ابوسعید ابوالخیر آمد و گفت اى شیخ! آمده ام تا از ، چیزى به من بیاموزى . شیخ گفت: بازگرد تا فردا . آن مرد بازگشت، شیخ فرمود تا آن روز گرفتند و در حقه ( جعبه ) کردند و سر آن محکم بستند . روز دیگر آن مرد باز آمد و گفت:اى شیخ آنچه دیروز وعده دادی، امروز به جاى آر. شیخ فرمان داد که آن جعبه را به وى دهند. سپس گفت: ((مبادا که سر این حقه باز کنى .)) مرد جعبه را گرفت و به خانه رفت . در خانه صبر نتوانست بکند و با خود گفت: آیا در این جعبه چه سرى از اسرار خدا است؟ هر چند کوشید نتوانست که سر جعبه را باز نکند . چون سر جعبه باز کرد، موشى🐭 بیرون جست . مرد، پیش شیخ آمد و گفت: ((اى شیخ!من از تو سر خداى تعالى خواستم، تو موشى به من دادى؟!)) شیخ گفت: ((اى درویش! ما موشى در جعبه به تو دادیم، تو پنهان نتوانستى بکنی؛ سرّ خداى را چگونه با تو بگوییم؟ )) اسرار التوحید، ص ۲۱۳، با اندکى تغییر در الفاظ.
📖 من دختر رئيس قبيله هستم 🔸 اميرالمؤمنين(ع) در باره كرامت و حسن خلق و آقايى و عفو و گذشت رسول خدا(ع) مى‌ فرمايد: 🔸زمانى كه اسيران طائفه طى را به مدينه آوردند، در بين آنان دخترى بود كه به رسول خدا(ص) عرضه داشت: يا محمّد! چه شود كه مرا آزاد نماييد تا من از شماتت و سرزنش قبايل عرب در امان بمانم؛ زيرا من دختر رئيس قبيله هستم و پدرم اشخاص بى پناه را پناه مى داد، اسير را آزاد مى كرد، به واردين غذا مى داد، افشاى سلام مى كرد و هيچ وقت حاجتمندى را بدون روا شدن حاجتش رد نمى كرد، من دختر حاتم طايى هستم. 🔸پيامبر فرمود: اى دختر! آنچه بيان كردى اوصاف مردم مؤمن است، اگر پدرت اهل اسلام بود براى وى از خداوند طلب رحمت مى كردم. سپس فرمود: دختر را آزاد كنيد؛ زيرا پدرش اخلاق نيك را دوست مى داشت و خدا اخلاق نيك را دوست دارد. ابو بردة بن دينار در آزادى دختر حاتم از جاى برخاست و عرضه داشت: اى رسول خدا! پروردگار اخلاق نيك را دوست دارد؟ حضرت فرمود: سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست، وارد بهشت نمى شود مگر صاحب اخلاق پسنديده. 🔸پيامبر(ص) فرمود: خداوند اسلام را به اخلاق نيك و كردار پسنديده پيچيد، از جمله: 💠معاشرت نيكو، احسان و بخشش به مردم، ملايمت و خوشرفتارى، راه و رسم نيك را بين مردم پخش كردن، طعام خوراندن به خلق خدا، افشاى سلام، عيادت مريض- خواه مسلمانى نيكوكار، خواه معصيت كار باشد- تشييع جنازه مسلمان، خوشرفتارى با همسايه- خواه مسلمان باشد، خواه غير مسلمان- احترام به سالمندان، پذيرفتن دعوت مردم و دعوت از ديگران، عفو و اصلاح بين مردم، بزرگوارى و بخشش، از خود گذشتگى، ابتدا به سلام، فرو خوردن خشم و غضب و سپس عفو از بد كار.💠 📎 برگرفته از کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 2، نوشته استاد انصاریان ╰━━⊰🍃🌹🍃⊱━━╯
✨﷽✨ ✍ گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز که این گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! ندا آمد که: ❤️تو مبین اندر درختی یا به چاه💛 💙تو مرا بین که منم مفتــاح راه💚 《 مولانـــــا 》
✨﷽✨ ✍مرحوم شهید دستغیب رحمه الله علیه: یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰ ‌ 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸