eitaa logo
🌷حدیث🌷
242 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ کانال عاشقان حضرت علی(ع) !! کپی کردن مطالب با ذکر صلوات ازاد است !!
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خسته نباشیدمن پنجاه سالمه آخرین بچه ام بیست هفت سالش هست الان هم به خاطر فرار از خدمت سربازی باپنج سال غیبت در حال خدمت سربازی هستش به امید خدا دوماه دیگه تموم میشه سه سال پیش با یک دختراشنا شده بودبه من هم نشون داده بودمن هم یک بار با دختره صحبت کرده بودم بعدچند وقت دوستیشون بهم خورد نمیدونم به چه دلیلی ولی تازگيها باز کپ وگفت دارن وپسرم اصرار داره که ما با خانوادی دختره آشنا بشیم بریم خونه دختره که پدرش پسر منو ببینه ولی چون هنوز موقعیت پسرم برای ازدواج محیا نیست خدمتش تموم نشده کارش مشخص نیست من راضی نیستم به این کار از یک طرف هم میترسم نمیدونم چطور برخورد کنم چکار کنم درسته لطفا من وراهنمایی کنید ممنون از زحمات شما
سلام یک ساله که طلاق گرفتم وبچه هام پیش پدرشون هست.موقع طلاق هیچ پولی بابت مهریه واجرت المثل به من نداد وقرار شد ماهی 150 هزار تومن بابت مهریه بدهد ویه چک به من داد به مبلغ 2ملیون تومان بعد از گذشت یک سال از دادن چک هیچ پولی تو حسابش نبود ومن چک اش را برگشت زدم .الان به من میگه چک را به من بده وهیچ پولی بابت آن نمیخاد به من بدهد ومن را تهدید میکنه ومیگه نمیزارم رنگ بچه هات رو ببینی وچند ماهه که مهریه ام رو نریخته به حسابم وهیچ درآمدی هم ندارم که بتونم اموراتم را بگذرونم.حدود دو هفته است که بچه هام رو ندیدم ورای ملاقات بچه ها رو هم ندارم.اطرافیان می گویند چند وقت صبر کن اگر بچه ها نیامدند اون موقع برو قانونی اقدام کن . واسترس این را دارم که کاری کنه که خود بچه ها نخاهند بیان من رو ببینند.افسردگی بر من غلبه کرده وحالم خیلی بده .من الان باید چه کار کنم آیا باید از حقم بگذرم تا بتونم بچه هام را ببینم.وآیا دوریشون رو تحمل کنم وحقم را ازش بگیرم به غیر از این چک یک عدد چک دیگر هم ازش دارم مال 2سال پیش هست به قیمت 4 ملیون اگر این چک 2ملیونی رو بهش بدهم بعدا خاهد گفت اون چک 4ملیونی را هم بده وگرنه نمیذارم بچه ها را ببینی وهم میگه ماهی 150 هزار تومن مهریه ات رو نمیدهم .لطفا من را راهنمایی کنید خیلی از لحاظ روحی حالم گرفته .پیشاپیش از شما قدر دانی میکنم
باسلام، پسر مومنی خواستگار یکی از اشناهای ما شده که اون هم دختر بسیار مومنی هست و این دو با هم همکلاسی هستند. ظاهر پسر بسیار مذهبی است و اظهار علاقه کرده و با ارسال پیام ها و... نظر این دختر خانم رو جلب کرده. بعد از آنکه علاقه بین آنها محرز شد، تازه پسر عنوان کرد که همسر دارد و در حال متارکه از آن است و در حدود دو سال است که با هم زندگی نمیکنند و ظاهراً سر مهریه و... با هم به اختلاف خوردند و طلاق نگرفته. دلیل این جدایی را غیرمحجبه بودن خانم عنوان کرده اند. و به این دختر میگه یک سال و نیم برای من صبرکن تا از اون زنم طلاق بگیرم و اصلاً هم نمی خواد این دختر رو از دست بده و وقتی فهمید براش خواستگار زنگ زده عصبانی شد. دختر هم با دلبری های این پسر به نوعی دلباختش شده و حتی حاضر هست براش صبر کنه. البته این پسر تاحالا فقط با دختر خانم ارتباط داشته و خانواده پسره فعلا براش نمیان خواستگاری . لطفا راهنمایی کنید.
سلام. بنده دوپسردارم ۲۵؛۲۳ساله پسربزرگم مشکلی نداره. اخلاق عالی وهمه پسند پسرکوچکم خیلی هم درساش بهتربودهم اخلاقش تااواسط دوران دبیرستان انگاریه ظرف که وارونه بشه درساش افت کرد که کارش به مدرسه شبانه کشید تندخو،بداخلاق شد اضافه وزن پیداکرد. بعدهم به لطف پسرداییش به بازیهای کامپیوتری روآوردبه زور دیپلمشوگرفت وترک تحصیل کرد. نه سرکارمیره نه حاضره توخریدوکارهای خونه کمک کنه مهمون میاد خیلی کم ازاتاقش بیرون میاد مهمونی خیلی کم میشه بیاد خلاصه هممونو کلافه کرده خودشم از وضع زندگیش ناراضیه. کلی نقشه میکشه که برم سرکار پول درآرم خودمولاغرکنم ولی صبح که میشه همشویادش رفته لطفٱ راهنمایی بفرمایید ما چکارکنیم . درضمن نمازشم اهمیت نمیده. میگه دوست دارم بخونم ولی تنبلی میکنه. یه بارم پیشه مشاور رفتم. باهاش صحبت کردن گفتن بی خیاله لطفٱ راهنمایی بفرمایید.اگه امکان داره زود پاسخگو باشید لطفٱ🙏
سلام خسته نباشیدمن دختری ۱۹ساله و نامزدم ۲۰ساله هستندحدود۲ساله ک عقدیم‌ نامزدم پسرخالم میشه ایشون خیلی حساس و تعصبی هستن مثلانمیزاره من تنهایی جایی برم حتی تاارایشگاه هم میگه بامامانت برووبیا اگ بفهمه من تنهایی جایی رفتم خیلی ناراحت میشه چون تجربه کردم حتی نمیزاره من بادوستام درارتباط باشم حتی تلفنی درحدپیامک نمیدونم چیکارکنم این روهم بگم ماهم روخیلی دوس داریم عاشقونه ی عاشقونه حدود دوسال همدیگه رومیخواستیم ولی پدرمن راضی نمیشدن خانواده خالم اینااینقدررفتن وامدندتااینکه بالاخره بابام راضی شد نامزدم هرچی که بخوام برام فراهم میکنه نمیزاره چیزی تودلم بمونه وقتی عصبی میشه کنترل خودروازدست میده هرچی تودهنش دربیاد بهم میگه ولی فوری پشیمون میشه تااز دلم درنیاره گوشی روقطع نمیکنه میگه ناراحت نباش ببخشید منم چون عاشقشم هیچی نمیگم و سکوت میکنم و میبخشمش تنهامشکلش همینه ک نمیزاره من تنهاجایی برم نمیدونم چرا میگه هروقت عروسی کردیم هرچا دلت خواست برو این روهم بگم ما شهرمون باشهرادنا یک ساعت فاصله هست وایشون الان سربازی هستن لطفا من روراهنمایی کنید باتشکر
باسلام خدمت شما وتشکر از کانال خوبتون.. من خانمی 41ساله هستم صاحب دوفرزندپسر 10و15 ساله .همسرم 45 ساله ومتاسفانه از لحاظ شخصیتی دوشخصیتی هست . بیشتر اوقات بد اخلاق ودست بزن داره.. متاسفانه ایشون قبلا با خانمی شوهر داشت رابطه داشت ومن فهمیدم ورابطشون بظاهر قطع شد .ولی ایشون مرتب با خانواده وشوهر این خانم رفت وامدمیکنه وباعث عذاب من شده.من ازغصه ی زیاد افسردگی شدید گرفتم .. مرتب چشمش دنبال زنای دیگه میره .با اینکه من از نظر ظاهری .خانواده ..بچه داری و..خیلی ازاونا سرترم ولی متاسفانه ایشون نمیبینه.. خیلی از خانوادم توقع مالی داره بااینکه خیلی هوامونا دارن .. ومن خیلی خسته شدم از بد رفتاریش پسر کوچیکم مرتب توی خواب راه میره وحرف میزنه ..ناخن میجوه..ولی شوهرم اصلا براش مهم نیست یه وقتایی یادش میره بچه هاکلاس چندمن. همه ی رسیدگی به تفریح ودرسشون بامنه..واقعا خسته شدم چند روزه تو فکر خودکشی رفتم .. کمکم کنید ..ممنون میشم .
با عرض سلام و خسته نباشید خانم 31ساله هستم متاهل و دارای دو فرزند دختر 8ساله و پسر 2 ساله پدرم 14 سال پیش در 50 سالگی فوت کرد و مادرم و من ضربه ی روحی بزرگی خوردیم مادرم با من بسیار بد برخورد میکند و هر وقت می خواهیم صحبت کنیم کار به دعوا می کشد از طرفی برایم خط و نشان میکشد که دخترت در اینده با تو همین طور میکند همیشه حسرت فرزندان مردم را میکشد با عروس هایش خوب است کلا هر چه نسبت فامیلی دورتری داشته باشد رفتارش محترمانه تر است حاضر هست از بچه هایش بزند و به مردم بدهد تا ظاهر خوب خود را حفظ کند اهمیتی به من و احساسم نمیدهد با همسرم مشکل دارد و همیشه بدی اش را میگویدمن یک برادر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم رفتارش با انها هم خوب نیست ولی با من از همه بدتر است از طرفی من هم ناخوداگاه با دخترم سختگیرانه برخورد میکنم بسیار زیاد و سر چیزهای کوچک دعوایش میکنم و بعد پشیمان میشوم نمیدانم در رابطه با فرزند و مادرم چگونه رفتار کنم لطفا مرا راهنمایی کنید.
باسلام و عرض خسته نباشید ممنون میشم راهنماییم کنین منو همسرم شهریور ماه عروسی کردیم قرار شد مولودی خوانی بگیریم و مراسم مختصری داشته باشیم اما خانواده من مخالف بودند چون من خرید زیادی هم نکردم من به دلیل فشارهای روانی که بهم وارد شد نتونسم مقاومت کنم و لباس عروس پوشیدمو و ارایش هم داشتم اما نامحرم من رو ندید و مراسم زنانه بود شوهرم بخاطر این قضیه جلو جمع بامن برخورد بدی داشتن که هیچ الان هم سر این قضیه باهم بحث داریم یعنی بادیدن فیلم عروسی و‌‌‌...دوباره ناراحت میشه ومنوهم ناراحت میکنه کار من اصلا عمدی نبود ومن هم ازاینکار راضی نبودم اما شوهرم باز دست بردار نیستن مشکل دیگه ای که هست اینه که ما پیش خانواده همسرم زندگی میکنیم وایشون دوست دارن خانوادشو هم حمایت کنه من بااین قضیه مشکلی ندارم اما رفتار ومنش خانوادشو اصلا نمی پسندم پدرشون باهر مهمونی که میاد خونشون تریاک میکشن خواهرشون با برادراشون شوخیای جنسی میکنن و حریمی بین خواهرو برادرا وجود نداره مادر شوهرم اهل نظم ومرتب بودن نیست حتی پیش بچه سه ساله این مسائلو میگن بدون اجازه به وسایل من دست میزنن و....این رفتارا واقعا منو بهم میریزه البته شوهرم هیچکدوم از این ویژگیارونداره و وقتی من بهش میگم میگه تو خیلی حساسی برات مهم نباشه اما من واقعا نمیتونم فکر بچه هامم که دوست ندارم بااین فرهنگ بزرگ شن میدونم درست نیست این حرفارو به همسرم بگم اما نگمم خفه میشم چون خانوادم باازدواجم مامخالف بودن اصلا نمیتونم پیش اونا اعتراضی بکنم بعضی وقتا اونقدر به این قضایا فکر میکنم ذهنم درد میگیر