سلام ببخشید
من ۱۴ سال دارم
و این نقاشی و کار را برای عرض تسلیت به هم وطنانم انجام دادم
برای رقص مادری در خون 🌷
هم آغوش کودکش در حرم 🌷
🌼 اللهم عجل لولیک فرج 😢🤲
✨فاطمه سادات میرزابابائی
🌱#ارسالی_اعضای_کانال
▬✧❁@hajbaba1❁✧▬
🎈پاکسازی ساده بدن
💫#پاکسازی_بدن
💫#استاد_حاج_بابا
✍️ منتظر نسخه های بعدی باشید...❣️
-----✧❁🦋 @hajbaba 🦋❁✧-----
🛑 آموزش و تشخیص #مزاج_شناسی از طریق طب اخلاطی👨⚕و سوجوک🙌
زبان شناسی{کاملا رایگان💯}👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1753874444C7e8665a79b
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 اینا میخوان انقلاب کنن؟
پیشنهاد مشاهده😂🤦🏻♂️
#حاج_بابا
16.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡نشانه های تعریق زیاد
▬✧❁@hajbaba1❁✧▬
باهوشا تو پنج ثانیه بگین کدوم دکتر قلابیه😌
💠 پاسخ فردا شب ساعت ۲۱ همینجا☺️
▬▬✧❁@hajbaba1❁✧▬▬
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای طب سنتی در درمان #آنفلوآنزا
♻️ معجزه بادکش در درمان آنفلوآنزا که در مقالات علمی نیز به آن اشاره شده است.
#صدا_و_سیما😊
▬▬✧❁@hajbaba1❁✧▬
Omid Dana LQ.mp3
2.12M
❌ توهین های بی سابقه ی چند روز پیش امید دانا به تمام مقدسات❗️
❌ این صوت یه تودهنی بزرگ به اونوریا بود که میگفتند اینم از خودشونه سپاهیه😤
🛑 یادمون باشه این دین و اعتقادات هستش که باعث میشه یه انسان نیک باقی بمونیم...(که امید دانا ازش بویی نبرده متاسفانه)
✅ اقای دانا شما مگر نمیگفتید من حاضرم برای ایزدنشان خامنه ای جانم را فدا کنم بزای ایران فلان کنم بیسار کنم ایزدنشان گفتند یک دست بشید و بادشمنان جدی برخورد کنیم الان شما کدوم سمتی هستی؟ سمت دشمنان ایران یا سمت سپاه بسیج ایزدنشان؟
❌انتظار میره تمام کسانی که اندک حمایتی از این کافر بی حیا انجام دادند، به صورت جدی واکنش نشان بدهند👌
⚠️ پیشاپیش از شما #مخاطب گرامی بابت #الفاظ_فوق_رکیک داخل صوت عذرخواهی میکنیم ...
#حاج_بابا
▬▬✧❁@hajbaba1❁✧▬
محسن تقوایی(حاج بابا)
✍ هویت و ریشهات را فراموش نکن
🔹چمدانش را بسته بودیم. با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود. کلا یک ساک داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات، کشمش و چیزهای شیرین برای شروع آشنایی.
🔸گفت:
مادر جون! من که چیز زیادی نمیخورم. یک گوشه هم که نشستم. نمیشه بمونم، دلم واسه نوههام تنگ میشه؟
🔹گفتم:
مادر من! دیر میشه، چادرتون هم آمادهست، منتظرن.
🔸گفت:
کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اونجا مادرجون، آدم دق میکنه هاااا. من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا دیگه حرف هم نمیزنم، خوبه؟ حالا میشه بمونم؟
🔹گفتم:
آخه مادر من! شما داری آلزایمر میگیری. همه چیزو فراموش میکنی!
🔸گفت:
مادر جون! این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول. اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!
🔹خجالت کشیدم. حقیقت داشت، همه کودکی و جوانیام و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم. او بخشی از هویت و ریشه و هستیام بود. راست میگفت، من همه را فراموش کرده بودم!
🔸زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمیرویم. توان نگاهکردن به خنده نشسته بر لبهای چروکیدهاش را نداشتم.
🔹ساکش را باز کردم. قرآن و نان روغنی و... همه چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند!
🔸آبنات را برداشت و گفت:
بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.
🔹دستهای چروکیدهاش را بوسیدم و گفتم:
مادرجون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.
🔸اشکش را با گوشه روسریاش پاک کرد و گفت:
چی رو ببخشم مادر؟ من که چیزی یادم نمیاد. شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!
🔹در حالی که با دستهای لرزانش، موهای دخترم را شانه میکرد، زیر لب میگفت:
گاهی چه نعمتیه این آلمیزر.
#حاج_بابا
▬▬✧❁@hajbaba1❁✧▬