تمامِ دلتنگی هایم را برایش نوشته ام؛
خط به خط...
روز به روز...
ساعت به ساعت...
اما میترسم!
میترسم از اینکه بخواند و با پوزخندی از کنارش رد شود!
میترسم از اینکه بخواند و با یک "مرسی" گفتن،
تمامِ تصوراتم را خراب کند!
میترسم از اینکه یک نفر قبل از من،
تمامِ اینها را برایش گفته باشد!
شجاعتم تا همین حد بود؛
"برایش نوشتن"
من جراتِ ارسالش را ندارم!
حاج بیخیال!
دلتنگی پیراهن نیست که
عوضش کنی و
حالت خوب شود ؛
دلتنگی گاهی،
پوست تن آدمی ست!
ای کاش به جای شعر این دفعه مستقیم...
یعنی بگویم عشقِ منی از همان قدیم...
اصلا بدان که از همان اول عزیز من...
یعنی همان اول شما را دوست... بگذریم!
نه! گوش کن بگذار از اول بگویم که...
آخر شما... یعنی که بی تو حال من وخیم...
نه نه! ببین وقتی که هستی در کنار من...
هیمیوزددر شعر من، در قلب من نسیم...!
ای کاشکی خدا تورا، یعنی کمی فقط...
یعنی خدای مهربان، بخشنده و کریم...
در سرنوشت من تو را، من را به طالعت...
آخر نه که عشقی! نه که در شعر من سهیم...
هستی!ولی اصلا محال است اینکه با شما...
یعنیتُو هم،یعنی مرا خب دوست... بگذریم!
حاج بیخیال!
:) #شهریارجاݩ #سالگرد
زل بزنید تو چشاش؛
مثل #حسین_منزوی بهش بگید:
که به غیرِ با تو بودن دلم آرزو ندارد...
#خب:\؟!
🖇♥️
براي زنـــدگی قـــانون
مهربانـــي بگذاریـــم..!
هــر كــه اخــم ڪــند،
جریـــمه اش لبــــخند.
و هر ڪـه لبخند بزند،
پاداشش ، عشق باشد.
قانون مهرباني پاداش و
مجازاتش شیرین اســت...
همیشه یک نفر در زندگی مان هست که دوست داشتنش عجیب برکت دارد.
دور میشوی دوستش داری...
نزدیک میشوی دوستش داری...
قهر میکنی باز هم دوستش داری...
همیشه یک نفر هست که حتی در اشتباهترین مسیر ممکن هم قدمهای دوست داشتنش را برمیداری....
کلا زنده هستی برای دوست داشتن همان یک نفری که خانه محکمی از عشق در قلبت ساخته است...
حاج بیخیال!
مگر می شود بجز تُ عاشق کسی شد؟
برای کسی بجزتُ خندید؟
ساز زد! شعر خواند!
اصلا مگر می شود
جزت ُبرای کسی شاعر شد...