فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفر آن نیست ڪھ از مصر بھ بغداد روے...
رفتنازجانسوےجانان،سفرِ مـَرداناست!
#حاجى 🥀
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
#حاجی🥀
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُؤْمِنين
نحنمنتصرون
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
تنفس در هوای #پاستور
بیست سال پیش، تهران، خیابان پاستور، #حاجی تا دم ورودی حسینیه همراهی ام کرد و مرا برد آن جلوها نشاند و گفت: «وضو داری؟ همین جا بنشین به پات نخورن، من کارم زیاده» و به سرعت از من جدا شد. نشسته بودم و از همه جا بی خبر، انگار نه انگار قرار است، حضرت ماه بیاید که جمعیت با شور خاصی شعار سر دادند، «خونی که رگ ماست، هدیه به رهبر ماست»
جا برای نشستن نبود. نگران پای شکستهام بودم و آتلی که پزشک دور آن بسته بود. توانی هم نداشتم که خود را از میان جمعیت و مردانی که قامت و هیکل شان دو برابر من است خود را بیرون بکشم. جمعیت هر لحظه بیشتر میشد و جا کمتر! در حال و هوای خودم بودم که نگاهم به لبخند گرم مردی با موها و محاسنی که در مسیر سپید شدن بود، افتاد. دستانش را به سویم دراز کرد و مرا به سمت خودش کشید تا در کنار ستون بنشینم. عصایم را به ستون تکیه داد. دقایق اول که خلوت تر بود دیدم که دارد نماز میخواند. حالاشلوغ تر شده بود و نمازش را هم خوانده بود، گویا باید میرفت و جای خود را به من داد… چه قدر رفتارش مشفقانه بود مثل رفیقها، پیش خودم گفتم حتماً رفیقهای خوبی دارد، خوش به حال رفقایش...
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونبهایتفتحقدس
#حاجی
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
دیشب یه خوابی دیدم
چه خوابی؟
خواب دیدم خاک سوریه دهن وا کرده
داره با بغض باهام حرف میزنه
خاک سوریه؟
خب چی میگفت؟
میگفت دلم برای #حاجی تنگ شده
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
.
سیدحسننصرالله:
أنا أفتقده كثيراً
من دلم خیلی برایش تنگ شده...
#حاجی ..🌱
°•|🌿🌸#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |
⸤ ســـــرداراݩعشـــــق♡ ⸣
[حاجے]♥️
''🍃🌟"
ازهـرزاویـھاے
به دنیـ🌍ــا نگاه مےڪنمـ
فقـطدوسـتداشتـنِتــ♥️ـــوپیـداست...
#حاجے😍
°•|🇮🇷🇮🇶#j๑ïท ➺
@hajghasemabomahdi ♡ |