#حضرت_خدیجه_علیهاالسلام
🔰فقط آن زن سزاوار است،«امّالمؤمنین» باشد / که سر تا پای او حُبّ «امیرالمؤمنین» باشد...
در روایت آمده است:
📋 فَلَمَّا تَزَوَّجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله خَدِیجَةَ أَخْبَرَهَا بِوَجْدِهَا بِعَلِیٍّ علیه السلام وَ مَحَبَّتِهِ
🔻چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با خدیجه سلاماللهعلیها ازدواج کرد، او را از شدّت محبتش به مولا علی علیهالسلام آگاه کرد.
🔹 پس آن بانوی مکرمه بر محبت خود نسبت به مولا علی علیهالسلام میافزود و پیراسته و آراستهاش میکرد و جامههای نیکویش را میپوشاند و او را با کنیزکانش بیرون میفرستاد و خدمتکارانش به او خدمت میکردند. مردم میگفتند:
📋 هَذَا أَخُو مُحَمَّدٍ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیْهِ وَ قُرَّةُ عَیْنِ خَدِیجَةَ وَ مَنِ اشْتَمَلَتِ السَّعَادَةُ عَلَیْهِ
🔻این برادر محمّد صلیالله علیه وآله و محبوب ترین کس نزد او و نور چشم خدیجه و کسی است که تمام خوشبختی برای وی فراهم گشته است.
📋 وَ کَانَتْ أَلْطَافُ خَدِیجَةَ تُطْرِقُ مَنْزِلَ أَبِی طَالِبٍ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً
🔻در این حال الطاف خدیجه پیوسته و شبانه روز و صبح و شام روانه خانه ابوطالب میگشت.
📚کنز الکراجکیّ، ص ۱۱۵
📚بحارالانوار، ج۳۵ ص۴۴
➖ در آن هنگام که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای اولین بار از امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها برای نبوت خود بیعت گرفت، رو به حضرت خدیجه سلاماللهعلیها کرد و فرمود:
📋 یَا خَدِیجَةُ هَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاکِ وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی
🔻ایخدیجه! این علی است که مولای تو و مولای تمام مؤمنان و پیشوای آنها پس از من است.
🔹 حضرت خدیجه سلاماللهعلیها عرضه داشت:
📋 صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَایَعْتُهُ عَلَی مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً عَلِیماً .
🔻یا رسول الله! تصدیق دارم و بر اساس آنچه گفتید با علی هم بیعت کردم و در پیشگاه خداوند و حضور شما گواهی میدهم و خداوند شاهدی داناست.
📚الطُّرَف،سید بن طاووس، ص۶
📚بحارالانوار ج۱۸ ص۲۳۴
✍ فقط یک مرد در عالم امیرالمؤمنین بوده است
فقط یک زن به عالم یار ختم المرسلین بوده است
مراعاتالنظیر بی نظیری بهتر از این نیست
امیرالمؤمنین داماد امُّ المؤمنین بوده است
دلیل رشک مریم، رشک ساره، رشک هاجر اوست
خدیجه از ازل بین زنان بالانشین بوده است
پیمبر را زنانی بوده اما از سر تکلیف
ولی تنها خدیجه یار او در کار دین بوده است
اگر در کوچههای مکه راه مصطفی سد شد
امین مکه را در خانه سربازی امین بوده است
همه سرمایهاش را خرج حاصل دادن دین کرد
خودش روی حصیری نزد احمد، خوشهچین بوده است
میان امتحان صبر در شعب ابیطالب
خدیجه مادر زهرای زینب آفرین بوده است
نگاهش را شب آخر به در میدوخت در خانه
گمانم فکر زهرا لحظههای واپسین بوده است
https://eitaa.com/hajhassankhakpoor_319
#حضرت_خدیجه_علیهاالسلام
🩸یا رسول الله! کسی دخترم را سیلی نزند...
در نقلها آمده است:
چون بیماری حضرت خدیجه علیهاالسلام شدت یافت، فرمود: یا رسول الله! چند وصیت دارم:
📋 أوَلًّا فَإنّي قاصِرَةٌ فِي حَقّكَ فَأعفِنِي يٰا رَسُولَ الله
▪️اول اینکه من در حق شما کوتاهی کردم، پس مرا عفو نما؛ ای رسول خدا.
🥀 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: هرگز از تو کوتاهی ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی، در خانهام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا صرف کردی! سپس حضرت خدیجه سلاماللهعلیها عرضه داشت:
📋 أُوصِيكَ بِهٰذهِ وَ أَشارَتْ اِلٰى فَاطمةَ فإنَّها غَريبةٌ مِن بَعدي
▪️وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها اشاره کرد و فرمود: چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد.
📋 فَلَا يُؤذِيها أحَدٌ مِن نِساءِ قُرَيش، وَ لَا يَلطِمَنَّ خَّدَها وَ لا يَصِحنَ فِي وَجهِها وَ لَا يَرَينَها مَكرُوهاً
▪️پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند... مبادا کسی به صورتش سیلی بزند... مبادا کسی بر سر او فریاد بکشد... مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زنندهای داشته باشد...
📚شجرۀ طوبی،حائری،ج۲ ص۲۳۵
📚الوقائع والحوادث، ملبوبی، ج۱ ص۱۳۲
✍ الا یا کاشف الکرب محمد، سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
جز اینکه خواجهی لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بیتابیست بر لبهای خاموشت
صدای گریهای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بیتاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظههای واپسین دارد
وصیتهایت امشب حرفهایی آتشین دارد
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانهای با آتش بسیار میبینی
کسی را آشنا بین در و دیوار میبینی
میان پهلوی گل، تیزی یک خار میبینی
ببین که دستهای تازیانه میرود سویش
همینکه دخترت افتاد، در افتاد بر رویش
https://eitaa.com/hajhassankhakpoor_319
#حضرت_خدیجه_علیهاالسلام
🩸أسماء! پس از من دخترم ياور ندارد ...
اسماء بنت عمیس گوید:
🥀 چون وقت احتضار حضرت خدیجه سلاماللهعلیها رسید، آن بانو گریه مینمود. عرضه داشتم: ای بانوی من!شما سرور زنان دو عالم هستىد و گریه میكنید!؟ شما همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هستید كه پیامبر با زبان خودش به شما وعده بهشت داده است ولى باز گریه میكنید!؟
🥀 آن حضرت فرمود: گریه من برای مُردن نیست، گریهام برای آناست که هر دخترى در شب عروسیاش نیاز به زنى دارد كه محرم و همراز او باشد و نیازهایش را برآورده كند و میترسم دخترم فاطمه سلاماللهعلیها كسى را نداشته باشد.
🥀 اسماء گوید: من به بانویم حضرت خدیجه سلاماللهعلیها اطمینان دادم و عرض کردم: اى سیدهٔ من ، بر ذمّه من این عهد باشد كه اگر تا آن زمان زنده بودم ، آنچه را كه یك مادر براى دخترش انجام میدهد، انجام دهم.
🥀 در شب عروسی زهرای مرضیه سلاماللهعلیها، هنگامى كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به زنان دستور داد تا از منزل فاطمه سلاماللهعلیها خارج شوند، من ماندم.
🥀 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: تو كیستى؟ گفتم: اسماء. فرمود: گفتم همه زنان از منزل فاطمه سلاماللهعلیها خارج شوند. عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدایتان! این را فرمودید و من نیز قصد تخلّف از فرمان شما را نداشتم ، ولى با همسرتان خدیجه سلاماللهعلیها عهد و پیمان کردم که نزد فاطمه سلاماللهعلیها بمانم.
📋 فَبَکَی صلیاللهعلیهوآله فَقَالَ بِاللَّهِ لِهَذَا وَقَفْتِ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ اللَّهِ فَدَعَا لِی.
▪️وقتى رسول خدا صلیاللهعلیهوآله داستان عهد و پیمان مرا با خدیجه شنید ، گریست و فرمود: پس برای همین مطلب، این جا ماندهای! عرضه داشتم: آری؛ پس آن حضرت برایم دعا فرمود.
📚بحارالأنوار، ج۴۳ ص۱۳۸
✍ امشب فضایِ دل ملالانگيز باشد
پيمانهی جانم ز غم لبريز باشد
اكنون كه مرغِ غم سرودِ غم سُرايد
چشم انتظارم تا اجل كي از در آيد
أسما! بيا همراز و همدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر از مشكلم باش
زهرای من از كودكی در موج غمهاست
من میروم؛ امّا دلم در پيش زهراست
هر مادری را شيرهی جانست دختر
هر دختری را مَحرم رازست مادر
أسما! پس از من دخترم ياور ندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
ترسم ازاين غم بر دلش اندوه آيد
بر جان او بارِ غمی چون كوه آيد
او را به جای من تو أسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من، مادری كن
اين قول را بگرفت از أسما و آنگاه
آهي برآورد و بگفت الحمدلله
اين بانويی كه در ره اسلام كوشيد
چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد
كی باورش میشد گلش پژمرده گردد
بعد از پدر، او ياس سيلی خورده گردد
كی باورش میشد ز گلچين زمانه
بر دست و بازويش نشيند تازيانه
كی باورش میشد كه دربين هياهو
فرياد «يا فضه خُذينی» سردهد او
كی باورش میشد كه غمپرور شود او
در سن هجده سالگی پَرپَر شود او
كی باورش میشد شبانه دفن گردد
در ظلمت شب، مخفيانه دفن گردد
https://eitaa.com/hajhassankhakpoor_319
#حضرت_خدیجه_علیهاالسلام
🩸کفنی را ز خدا و کفنی را ز رسول / «بوریا» ماند، برای پسر فاطمهات ...
... اما وصیت سوم را حیا میکنم برایتان بگویم، آن را به دخترم فاطمه سلاماللهعلیها میگویم تا برایتان بازگو کند؛ سپس فاطمه زهرا علیهاالسلام را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو، مادرم میگوید:
📋 أنَا خائِفةٌ مِنَ القبرِ أُريدُ مِنكَ رِدائكَ الّذي تَلبسُهُ حينَ نُزولِ الَوحيِ تُكفِّنُني فيه
▪️من از قبر در هراسم؛ از شما میخواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتید، کفن کنید.
🥀 سپس حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود؛ آن حضرت هم آن عبا را برای خدیجه سلاماللهعلیها فرستاد و او بسیار خوشحال شد.
🥀 هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله غسل و کفن وی را به عهده گرفت، ناگهان جبرئیل در حالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و فرمود: یا رسول الله! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید:
📋 يٰا محمّد إنَّ كفَنَ خديجَة وَ هُوَ مِن اَكفانِ الجَنّةِ أهدَى اللهُ إلَيها
▪️ای محمد! کفن خدیجه سلاماللهعلیها از کفنهای بهشتی است که خدای متعال آن را به او هدیه داده است؛
🥀 پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جنازه مطهّره حضرت خدیجه سلاماللهعلیها را ابتداءاً در عبای خود و بعد، در آن کفنی که جبرئیل هدیه آورده بود، کفن نمود.
📚 شجره طوبی،حائری، ج۲ ص۲۳۵
✍ آه... یا أمّ المؤمنین! یا حضرت خدیجه!
چه بگوییم!؟ و چگونه گریه کنیم؟! بر آن پیکر مطهّری که مقاتل نوشتهاند:
🥀 ... وقتی که امام سجاد "علیهالسلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند:
«حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!»
🥀 دو دست(از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند.
📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۴۹۳
📚سحاب رحمت ص ۶۵۳
📝 غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را
جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را
گفتم از خاتم انگشت، تو را بشناسم
تو که انگشت نداری، یَمَنی نیست تو را
تو پس از قتل حسن، گفتهای «غارت زدهام»
حال, غارت شدهای، پیرهنی نیست تو را
استخوان های تنت مثل دلت نرم شده
جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را
بسکه اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی
تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را
بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود
ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را
https://eitaa.com/hajhassankhakpoor_319