eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_1690044834395906185717.mp3
4.16M
از علمدارت علمدارۍُ آموختم ! قبل از اینکہ خیمھ ها بسوزھ من سوختم :) . . |
🖤✨
قشنگی عشق حسین؛ به غمشه..
1_2286423486.mp3
9.08M
مَن‌دُعآي‌فَرج‌میخوآنَم‌بیـآآقـا؎ِمَن!
- گفتم‌کہ : چیکارکردی‌بھت‌کربلا‌دادن؟! گفت:ضجہ‌زدم!🚶🏾‍♂ +اره‌ضجہ‌بزنیم‌واسش :)
|حُرّ|
•شکر خدا را که در پناه حسینم گیتی از این خوبتر پناه ندارد..♥️ •مرحوم آیت الله مجتهدی
enc_16619692957371511709762 (1).mp3
2.99M
نڪنہ‌دوباره‌جا‌بمـونم‌اربعیـن..🚶🏾‍♂🖤!
• 🌚 •
28 ❤️ مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت.😒 علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... ❣️ روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...😌 من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... 💕 بو می کشیدم کجاست ... تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ...😢 هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... 😌 همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...😥 بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... 💔 زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ... تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...😭 📝( شهید سیدعلی حسینی)🥀