eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
_خیلی!!:)
AUD-20220517-WA0141.
3.29M
اشکِ چشامو .
|حُرّ|
اشکِ چشامو .
من دلم پیش تو گیر است خودت یاری کن
نفــــس!!
یاس کبود _خبر چه سنگینه_۲۰۲۲_۰۱_۰۲_۲۰_۴۲_۳۶_۶۶۴.mp3
5.27M
هندزفری بزارید توی گوش و اروم بشــــید .. :) چقدر حرف داره این نوحـــه...💔
بدون شرح.... :))))))))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 استوری| والله هرکس تیر به سمت این نظام انداخت آواره شد... 👤 سردار قاسم سلیمانی
خانم شیرینــ😑 من گفتم کثافتم اگه یه بار دیگه با شما حرف🙄 بزنم ولی الان باز دارم با شما حرف میزنم😐 باید یه فحش بدتر به خودم بدم👌🏻🤨 | | 🎞 |
°•🌈🌧🖇 ؛) 🌱°• 7️⃣2⃣ ده بودم غرق تو افکار خودم بودم کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده صدام میکنہ خانم محمدی❓ بہ خودم اومدم هاااا❓چییییی❓بلہ❓ یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد انگار همو تازه دیده بودیم چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم _چہ چشمایے داشت... _چشماے مشکے با مژه هاے بلند،با تہ ریشی کہ چهرشو جذاب تر کرده بود چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام نگاه نمیکرد سجادے بہ چے خیره شده بود❓ فقط خودش میدونست _احساس کردم دوسش دارم،بہ ایـݧ زودی. با صداے آقایے یہ خودموݧ اومدیم آقا❓چیز دیگہ اے میل ندارید❓ از خجالت سرمونو انداختم پاییـ. لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـݧ دهـݧ باز کنہ مـݧ برم توش _سجادے هم دست کمے از مـݧ نداشت مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید❓ سجادے اخمے کردو گفت نخیر آقا بفرمایید. هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـݧ بود مشغول خوردݧ آب هویج شدیم گوشیم زنگ خورد مریم بود ینے چیکار داشت❓ جواب دادم: _الو سلام -سلااااااام عروس خانم بے معرفت چہ خبر❓ اقا داماد خوبـ❓ کجاے بحثید❓ تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ❓ واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہ ے کارات هول هولکیہ....ماشااالا نفس کم نمیورد. جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم یہ لبخند نمایشے زدم و گفتم: مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعلا... إ اسماء وایسا قطع نکن اس... گوشے و قطع کردم انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید از خندش خندم گرفت _سوار ماشیـݧ شدیم مونده بودیم کجا باید بریم سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت: خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم❓ بہ نظریم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم باشہ چشم .... ادامه دارد بامــــاهمـــراه باشــید🌹
دخترونش:)
°•🌈🌧🖇 ؛) 🌱°• 8️⃣2⃣ _بہ نظرم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم... باشہ چشم... روبروے یہ پارک وایساد... واے خداے مـݧ اینجا کہ...اینجا هموݧ پارکیہ کہ بارامیـ _واے خدا چرا اومد اینجا ...دوباره خاطرات لعنتے...دوباره یاد آورے گذشتہ اے کہ اے کہ ازش متنفرم ... خدایا کمکم کـݧ از ماشیـݧ پیاد شد اما مـݧ از جام تکوݧ نخوردم چند دیقہ منتظر موند.وقتے دید مـݧ پیاده نمیشم سرشو آورد داخل ماشیـݧ و گفت: پیاده نمیشید؟ نگاهش نمیکردم دوباره تکرار کرد. خانم محمدے؟ پیاده نمیشید؟ بازم هیچ عکس العملے نشوݧ ندادم _اومد،داخل ماشیـݧ نشست وبا نگرانے صدام کرد خانم محمدے؟خانم محمدی؟ اسماء خانم؟ سرمو برگردوندم طرفش بله؟ نگراݧ شدم چرا جواب نمیدید؟ معذرت میخوام متوجہ نشدم با تعجب نگاهم میکرد. اینجا رو دوست ندارید؟ میخواید بریم جاے دیگہ؟ سرمو بہ نشونہ ے ݧ تکوݧ دادم و گفتم: شما تشیف ببرید مـݧ الاݧ میام البتہ اگہ اشکالے نداشتہ باشہ.... متعجب از ماشیـݧ پیاده شد و گفت: خواهش میکنم سویچ ماشیـݧ هم خدمت شما باشہ اومدید بے زحمت درو قفل کنید. اینو گفت و ازم دور شد. تو آیینہ ماشیـݧ نگاه کردم رنگم پریده بود احساس میکردم پاهام شل شده _اسماء تو باید قوے باشے همہ چے تموم شده رامیـنے دیگہ وجود نداره بہ خودت نگاه کـݧ تو دیگہ اوݧ اسماء سابق و ضعیف نیستے. _تو اونو خاطراتشو فراموش کردے تو الاݧ بامردے اومدے اینجا کہ امکاݧ داره همسر آیندت باشہ نباید خودتو ضعیف نشوݧ بدے نباید متوجہ ایـݧ حالتت بشہ از ماشیـݧ پیاده شدم خدایا خودت کمکم کـݧ احساس میکردم بدنم یخ کرده ماشیـݧ قفل کردم و رفتم داخل پارک پارک اصلا تغییر نکرده بود از بغل نیمکتے کہ همیشہ میشستیم رد شدم. _قلبم تند تند میزد... یہ دختر و پسر جووݧ اونجا نشستہ بودݧ بہ دختره پوز خندے زدم و تو دلم گفتم:بیچاره خبر نداره چہ بلایے قراره سرش بیاد داره براے خودش خاطره میسازه،ایـݧ جور عاشقیا آخر وعاقبت نداره... _سجادے چند تا نمیکت اون طرف تر نشستہ بود _تا منو دید بلند شد و اومد سمتم خوبید خانم محمدے؟ ممنوݧ اتفاقے افتاده؟ فقط یکم فشارم افتاده میخواید ببرمتوݧ دکتر؟ احتیاجے نیست خوب پس اجازه بدید براتوݧ آبمیوه بگیرم احتیاجے نیست خوبم آخہ اینطورے کہ نمیشہ حداقل... پریدم وسط حرفشو گفتم آقاے سجادے خوبم بهتره بشینیم حرفامونو بزنیم. _بسیار خوب بفرمایید ذهنم متمرکز نمیشد،آرامش نداشتم ایـݧ آیہ رو زیر لب تکرار میکردم(الا بذکر الله تطمعن والقلوب) _کمے آروم شدم و گفتم:خوب آقاے سجادے اگہ سوالے چیزے دارید بفرمایید _والا چی بگم خانم محمدے مـݧ انتخابمو کردم الاݧ مسئلہ فقط شمایید پس شما هر سوالے دارید بپرسید ببینید آقاے سجادے :براے مـݧ اول از همہ ایماݧ و اخلاق و صداقت همسرم ملاکہ چوݧ با بقیه وچیز ها در گرو همیـݧ سہ مورده. با توجہ بہ شناخت کمے کہ ازتوݧ دارم از نظر ایماݧ کہ قبولتوݧ دارم درمورد اخلاقم باید بگم کہ فکر میکردم آدم خشـݧ و خشکے باشید یجورایے ازتوݧ میترسیدم... _ولے مثل اینکہ اشتباه میکردم سجادے خندید و گفت: چرا ایـݧ فکرو میکردید؟؟
• شـهادت به آسمان رفتن نیست ، بھ خود آمدن است . . 🌼