ظاهرا ، تنها چیزیکه در دنیا
عادلانه تقسیم شده عقله
چون کسی اعتراض نمی کنه مال من کمه ؛
#بدون_تعارف
#الف
دهه هشتادی ها 〽️
همان هایی هستند که در دوران دبستان به حالِ حسین فهمیدهی سیزده ساله غبطه میخوردند و میگفتند کاش ماهم آنجا و به جای او بودیم . کاش ما آن روز آنجا بودیم ونارنجک به کمر میبستیم تا با رشادت ، جانِ دیگر رزمندگان را نجات بدهیم . .
حالا همان دهه هشتادی های جامانده از میدانِ جنگ و جبهه ، امروز رزمندگانِ میدانِ جنگ ترکیبی هستند . رزمندگانی که به مراتب وظیفهی بسیار دشوار تر و جان فرسا تری نسبت به رزمندگانِ دوران دفاع مقدس دارند .
دهه هشتادی هایی که متفاوت زندگی کردند ، در میان انبوهی از کتاب ها و استدلال ها و منطق ها قد کشیدند و امروز هر کدامشان ، حرفی برای گفتند دارند .
دهه هشتادی هایی که خیلی بزرگ تر از سن های درج شده در شناسنامه هایشان میفهمند ...
دهه هشتادی هایی که در هجده سالگی میشوند همسر شهید . دهه هشتادی هایی که در بیست و یک سالگی میشوند آرمان علی وردی!!!
#زینب_شهسوار
#دهه_هشتادی
#جان_فدا
#الف
🔺انسان در این دنیا
به نعمتی نمیرسد، جز با فراق نعمت دیگر..!
-نهجالبلاغه-
پ.ن: رفقا..آدم هرچقدر بزرگ تر میشه، تازه میفهمه که آقا امیرالمونین چه فرموده درون نهج البلاغه...! واقعا هر کسے به اندازه توان خودش میفهمه اینو...!
#الف
#نهج_البلاغه
#تلنگر
|حُرّ|
عاشقان وقت نماز است(:🚶♂
قسمت3️⃣2️⃣
#سه_دقیقه_درقیامت 💔
می خواستم بنشينم و همانجا زار زار گريه كنم. براي يك شوخي بي مورد دو سال عبادتهايم را دادم. براي يك غيبت بي مورد، بهترين اعمال من محو ميشد. چقدر حساب خدا دقيق است. چقدر كارهاي ناشايست را به حساب شوخي انجام داديم و حاال بايد افسوس بخوريم.
در اين زمان، جوان پشت ميز گفت: شخصي اينجاست كه چهار ساله منتظر شماست! اين شخص اعمال خوبي داشته و بايد به بهشت برزخي برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از چه كسي حرف ميزنيد؟
يكي از پيرمردهاي اُمناي مسجدمان را ديدم كه در مقابلم و در كنار همان جوان ايستاده. خيلي ابراز ارادت كرد و گفت: كجايي؟
چند ساله منتظرت هستم. بعد از كمي صحبت، اين پيرمرد ادامه داد:
زماني كه شما در مسجد و بسيج، مشغول فعاليت فرهنگي بوديد، تهمتي را در جمع به شما زدم. براي همين آمدهام كه حلالم كنيد.
آن صحنه برايم يادآوري شد. من مشغول فعاليت در مسجد بودم.
كارهاي فرهنگي بسيج و... اين پيرمرد و چند نفر ديگر در گوشهاي نشسته بود. بعد پشت سر من حرفي زد كه واقعيت نداشت.
او به من تهمت بدي زد. او نيت ما را زير سؤال برد. عجيبتر اينكه، زماني اين تهمت را به من زد كه من ابتداي حضورم در بسيج بود و نوجوان بودم