eitaa logo
محمدصادق‌حاجی‌زاده
239 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
100 فایل
⚘🌱 ⚘تلاشی درجهت‌ نشر معارف‌ اسلام‌‌ ناب‌ محمدی واهل‌بیت پاکش⚘🌱⚘ صلوات الله علیهم‌‌اجمعین⚘🌱⚘ یا مولای‌ یاصاحب‌ الزمان‌ ادرکنی‌‌ ولا تهلکنی🌺🌱 اللهم‌عجل‌‌لولیک‌الفرج🌱🌺 ارتباط با ادمین: @Karbalaii69
مشاهده در ایتا
دانلود
روزها را می‌شمارم... تا ! را ورق می‌زنم... می‌رسم به ! رجب و شعبان ندارد... همه‌اش نشانی از تو دارند! حکایت این عشق... از کودکی است! پس قبول کن ماجرای این دل‌بستگی... سَرِ دارز دارد! دست خودم نیست که! پس قبول کن هرشبِ جمعه... هر لحظه‌ی من... هر شبِ من... با یاد کربلا سپری می‌شود! پس قبول کن... جز تو... هوای کسی در سَرَم نیست!
روزها را می‌شمارم... تا ! را ورق می‌زنم... می‌رسم به ! رجب و شعبان ندارد... همه‌اش نشانی از تو دارند! حکایت این عشق... از کودکی است! پس قبول کن ماجرای این دل‌بستگی... سَرِ دارز دارد! دست خودم نیست که! پس قبول کن هرشبِ جمعه... هر لحظه‌ی من... هر شبِ من... با یاد کربلا سپری می‌شود! پس قبول کن... جز تو... هوای کسی در سَرَم نیست!
چه گمشده‌هایی که در تو پیدا نشدند... چه اسیرها که با تو آزاد نشدند... چه مُرده‌دلانی که به معرفت تو زنده نگشتند... چه تلخی‌ها که به یک نگاهت عسل نشد... چه اوباش‌ها که به یک لبخندت مومن نشدند... چه دارند؟! آنان که تو را ندارند؛ حسین؟! ‌الحمدالله الّذی جعلنا من المحبّین الحسین( ع) http://eitaa.com/hajizadeh1
زندگی بعضی آدم‌ها... خلاصه می‌شود در حسین! کام‌شان با تربت حسین گشوده می‌شود... نام‌شان با پسوند نوکر حسین گره می‌خورد... و یادشان با عنوان پیرغلام حسین... در خاطره‌ها حک می‌شود!
این شبِ‌جمعه، همه، گریانِ زهرایند و... او دست بر پهلو... بخواند روضه، بینِ قتلگاه!
ویزا نمی‌خواهم... وقتی دل من پَر می‌زند تا حرم شما! به کاروان نیاز نیست... وقتی خاطراتِ زیارت... آرامشِ روز و شبِ من است! چه‌کار دارم بلیط چند است... وقتی با سلامی از روی عشق... می‌شوم زائرِ حرمت! گرچه دیدنِ کربلای تو... آرزوی من است؛ اما دل‌خوشم به شب‌های جمعه... نَفَس‌کشیدن در هوای بین‌الحرمین... و نامت را بر زبان آوردن! همین را هم که دارم... برایم بس است!
این شبِ‌جمعه، همه، گریانِ زهرایند و... او دست بر پهلو... بخواند روضه، بینِ قتلگاه!
إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ‌الحُسَينِ روز قیامت... چشمان‌ش، دست‌گیرِ او می‌شوند! وقتی در دنیا... برای حسین اشک ریخته!
روزگار... دست انداخته دورِ گردن‌مان... و دارد ما را با خود می‌برد! زندگی... سخت شده و از هرسو... تیر بلا و خطر... به سوی‌مان می‌آید! عُمر.... دارد می‌گذرد... و نمی‌دانم آیا دوباره می‌توانم زائرت شوم یا نه؟! دل، خوش کرده‌ام به سلامی از دور... و زیرِ لب می‌خوانم: العفو بحق‌ الحسین!
روزگار... دست انداخته دورِ گردن‌مان... و دارد ما را با خود می‌برد! زندگی... سخت شده و از هرسو... تیر بلا و خطر... به سوی‌مان می‌آید! عُمر.... دارد می‌گذرد... و نمی‌دانم آیا دوباره می‌توانم زائرت شوم یا نه؟! دل، خوش کرده‌ام به سلامی از دور... و زیرِ لب می‌خوانم: العفو بحق‌ الحسین! http://eitaa.com/hajizadeh1
برای روزی که کسی نمی‌ماند... برای لحظه‌ی گذاشتن آخرین لَحَد... برای آمدن آن دو فرشته... برای شب اول قبر... برای روز و شب‌هایی که نیستیم... برای همه‌ی آن روزها... چیزی نخواهد ماند... جز پیراهن‌ِ مشکی... اشک‌هایی که ریخته‌ایم... کوفتگیِ سینه‌مان بعد از سینه‌زنی... و راه‌هایی که رفته‌ایم تا روضه! راستش را بخواهی... جایی هم نداشته‌ایم... هم‌زبانی نبوده... و کسی هم جز حسین نبوده... تا ما را تحویل بگیرد! برای امروز و... همه‌ی روزهایی که نیستیم؛ فقط حسین می‌ماند و بس!
هنوز نمی‌دانم! چرا هوای شب‌های جمعه... تکراری نمی‌شود؟! یک ماتم خاص... یک دل‌گرفتگی ناب... یک بی‌حوصلگی عجیب! دل آدم اشک می‌خواهد... با یک سلام به اربابش؛ همین!