باسم رب الشهداء والصديقين
مدح و مرثیه ای در شهادت جانسوز سردار حماسه آفرین جبهه های مقاومت
و فرمانده ی فاتح مدافعان حرم سپهبد #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
تقدیم به روح آن شهید والا مقام و یار و همسنگر باوفایش سردار شهید
ابومهدی و یاوران شهیدشان
ای پسندیده ی خدا، سردار
مالک اشتر ولا ، سردار
جز شهادت نبود لایق تو
ای براه ولی فدا، سردار
داغ تو خونجگر کند ما را
خون تو زنده تر کند ما را
تازه بیدار تر شدیم، آری
خون مظلوم اثر کند ما را
گر چه این قلب رهبرم خون شد
همت انتقام افزون شد
بلکه با خون حاج قاسم ها
فتنه های دگر دگرگون شد
ای بنازم به استقامتشان
میدمد لاله ها ز قامتشان
بخدا بر مشام جان آید
عطر پیروزی از قيامتشان
رهبر و مقتدایمان فرمود
نبرد خصم زین جنایت سود
عزمها را کنید اينك جزم
که زمان فرج بیاید زود
رفت با خون مالک اشتر
اقتدار نظام، بالاتر
به ولایت قسم، ألا قاسم
بی تو تنها نماند این رهبر
يارِ سردار کو به کو مهدی
کیست "من ينتظر " ابو مهدی
به يقين لحظه ی شهادتشان
با تو گشتند روبرو مهدی
حاج قاسم که کربلایی شد
آسمان نیز نینوایی شد
شهدا را گرفت در آغوش
که بسر دوره ی جدایی شد
ای علمدار جبهه ی اسلام
ای به وقت نیازها، اقدام
نزد زهرا به فاطمیه شدی
با علمدار کربلا اکرام
آنکه فرمان شام هجرت داد
نیمه ی شب، طلوع فجرت داد
ای امیر مدافعان حرم
موسم زینبيه أجرت داد
ایکه معشوق، هم کلامت باد
جان ما نذر انتقامت باد
سر سردار و زانوی ارباب
سرِ آقایمان سلامت باد
ای دلت غرق حضرت معبود
عهد ما انتقام سیلی بود
رفتی اما به رجعتت بر گرد
باز همراه مهدی موعود
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
@hajmahmoodzholideh
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
#در_رثای_حادثهی_تروریستی_گلزار_شهدای_کرمان_و_سالروز_شهادت_سپهبد_شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
ایکه به دلها غمت ابراز شد
مکتب تو مکتب اعجاز شد
تا حرمَت، مرکز پرواز شد
باب شهادت به همه باز شد
هدیهی احسانِ تو بر زائران
معبرِ گلزارِ تو، تا آسمان
تا حرمَت شد به جهان جلوهگاه
کوی ولایت شده این تکیهگاه
نور رسید از تو بر این خیمهگاه
گلشِ گلزارِ تو شد قتلگاه
معبرِ گلزارِ تو، چون غزه شد
شهرِ تو، چون فکه شد و جبهه شد
بس، ز غم فاطمه افروختی
شمع شدی، آب شدی، سوختی
آنچه که از معرکه اندوختی
بر همهی مَردمَت آموختی
فاطمیون را تو بنا کردهای
حیدریون را تو بپا کردهای
بسکه صفا از کرمَت میرسد
نور، ز نطق و قلَمَت میرسد
عشق، ز گرمای دَمَت میرسد
بوی ظهور از حرمَت میرسد
کیست نداند که هدایت تویی
یکّه علمدارِ ولایت تویی
من به گمانم که شده تربتت
مایهی افزون شدنِ عزتت
غم مخورم هرگز از این غربتت
زانکه حسینی شده این ملتت
هر چه که دشمن به تو تازیده است
نایبِ مهدی به تو نازیده است
آنکه به مولای جهان نایب است
چشمِ امیدش بسوی صاحب است
گرچه به ظاهر ز نظر غایب است
عینِ علی بن ابیطالب است
اذنِ ظهور پسر فاطمه
بسته به چشمانِ ترِ فاطمه
گفت به سید رضیِ قهرمان
غیرِ شهادت نبود راهمان
طالبِ لبخندِ امام زمان
جز به شهادت نرود بیگمان
دورهی غم، از سرِ ما بگذرد
قدس هم از کرب و بلا بگذرد
ما سپرِ زادهی زهرا شدیم
در رهِ حق، واله و شیدا شدیم
هر چه که ما کشته، ز اعدا شدیم
تازه مقَربترِ مولا شدیم
هر که در این بزم مقربتر است
جزوِ صحابیِ همین لشکر است
قصهی ما قصهی قالوا بلاست
غصهی ما غصهی کرب و بلاست
گریهی ما گریهی آن مبتلاست
نالهی ما نالهی جام بلاست
پیشِ روی ماست ندای حسین
ملتِ لبیک، فدای حسين
هرچه نوایش به عیان میرسید
بر گلویش تیر و سنان میرسید
نیزهی کوفی به دهان میرسید
ناله و فریادِ زنان میرسید
سنگِ جفایی به جبین خورد آه
چادر خاکی به زمین خورد آه
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
#در_رثای_حادثهی_تروریستی_گلزار_شهدای_کرمان_و_سالروز_شهادت_سپهبد_شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره
@hajmahmoodzholideh
#یادبود_شهدای_کربلای_پنج
بگوش دل رسد این نغمه بر ما
که شد در خاک جبهه شور و غوغا
شبی یاران درون خیمه بودند
همه آهنگ حمله می سرودند
که فرمان آمد ای یاران بیایید
برای حمله ای آماده باشید
به سر دوران هجر و رنج آمد
زمان کربلای پنج آمد
همه با اشک شوق و روی خندان
شدند آمادة دیدار جانان
عجب شوری درون خیمه ها بود
که ذکر حضرت زهرا بپا بود
یکی می گفت یا رب کن عنایت
دهم این جان ناقابل برایت
ره دشت و ره صحرا بگیرم
تقاص سیلیِ زهرا بگیرم
یکی می گفت با آوای خسته
کجایی مادر پهلو شکسته
قسم بر حیدر و بر کودکانت
بگیرم انتقام از دشمنانت
شب حمله شب معراج یاران
شب آزادیِ چابک سواران
همه خوشحال و خندان می دویدند
تو گویی سوی جانان می دویدند
در آن لحظه رخ دلدار دیدند
صدای مادرش زهرا شنیدند
بیائید ای عزیزانم بیائید
شما یاران و فرزندان مایید
شما شمع جهان افروز هستید
بحق محسنم پیروز هستید
#یادبود_شهدای_کربلای_پنج
@hajmahmoodzholideh
#مدح_و_مرثیه_حضرت_ام_کلثوم_بنت_امیر_المؤمنین_علیهما_السلام
سِرّ خداست قصهی خواهر برادری
پر ماجراست قصهی خواهر برداری
دانی کجاست قصهی خواهر برادری
در کربلاست قصهی خواهر برادری
شد بر حسین، زینب اگر بیقرار تر
کلثوم بود، بهرِ غمش ناله دار تر
او جانشینِ دومِ زهرای اطهر است
چون زینب آتشین، نفَسِ دخت حیدر است
او روضهخوان مقتل داغ برادر است
نوحه سرای قافله، بانوی مضطر است
آهش نفیرِ زخمیِ گودالِ قتلگاه
شعرش سفیرِ حنجرِ پامالِ قتلگاه
اینگونه کس معینِ برادر نمیشود
با شعر خود رسانهی لشکر نمیشود
مانند او، شبیه به مادر نمیشود
چون او کسی قرینهی خواهر نمیشود
تنها نه خواهر است، که همراه زینب است
همراه اشک و نالهی جانکاه زینب است
اول چکامههای غمِ کربلا از اوست
دادِ سخن به وقتِ غم و ابتلا از اوست
روح امید، بر دلِ هر مبتلا از اوست
تصویرِ نینواییِ رنج و بلا از اوست
وقتِ وداعِ یک یکِ یاران چکار کرد!
با هر رجز، سپاه عدو را شکار کرد!
وقتِ وداعِ هر یک از آن لشکرِ دلیر
میگفت شعر تازهای آن، دخترِ امیر
نِعم الامیر، بر لبِ هر شیر و بچه شیر
با هر رجز نمود روانه، هزار تیر
دشمن کلافه بود ز تیغِ شعارها
تیغی که آفرید، دوصد افتخارها
اما بمیرم از غمِ وقتِ وداعِ یار
خواهر سرود، با دلِ پر سوز و اشکبار
مهلاً اَخا، غریب مرو سوی کارزار
رحمی به حال زینب و این اشکِ زار زار
برگرد ای امیدِ حرم، هستیِ حرم
از آخرین وداعِ تو، غَش کرده خواهرم
بار دگر سرود ز جانش، چکامهای
وقتی که دید بر سرِ یک نیزه، جامهای
افتاد زیرِ پای ستوران، عِمامهای
هان! ای حرامیان که نوشتید نامهای
رحمی کنید ای سپهِ نیزه دارها!
شد قطعه قطعه جسمِ حسینم، سوارها!
فریادِ ذوالجناح که بر خیمهها رسید
خون از نوای زخمیِ کلثوم میچکید
وقتی که دید، رنگ ز رخسارهها پرید
با شعر خویش روحیهی تازه میدمید
برگشت اسبِ خسته و بی صاحبِ حسین
خون میگریست، مرکبِ بی راکب حسین
شد آشکار شیون و فریاد ممکنات
لرزید عرش و فرش، ز نِسوانِ بارزات
شورِ نشور شد، ز نوای مخدرات
بینِ غبار، ریخت بهم حالِ کائنات
خیلِ مخدرات، سرازیرِ مقتَلَند
اما هنوز شمر و سنانها مُعَطَّلَند
اعرابِ بادیه که به گودال ریختند
بر آن تنِ برهنه و پامال ریختند
خونِ عزیز فاطمه و آل ریختند
سر را ز پشتِ سر، به چه منوال ریختند
فریادِ یابُنَیَّ ز گودال میرسید
برگرد یااُخَیَّ ز گودال میرسید
#مدح_و_مرثیه_حضرت_ام_کلثوم_بنت_امیر_المؤمنین_علیهما_السلام
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
ای از خدا سلامت، مولا امام باقر
پنجم مَهِ امامت، مولا امام باقر
ای چون خدا کلامت، مولا امام باقر
وی قامتت قیامت، مولا امام باقر
از روحِ پاکِ عصمت، نصرت شدی اماما
وز نورِ قبلِ خلقت، خلقت شدی اماما
غوغاست در صِفاتت، زهراست نورِ ذاتت
قبل از تمامِ خلقت، آغاز شد حیاتت
آدم نبود و حوّا، بود از تو کائناتت
تسبیح از تو آموخت، مجموعِ ممکناتت
شد خَلقِ نوریِ تو، چندین هزار ساله
تازه قَدم به دنیا، بگذاشت باغ و لاله
نه جَنتی بنا بود، نه خِلقتی بپا بود
تنها به ذکرِ سبحان، پا تا سرِ شما بود
خلوت سرای معبود، با ذکر آشنا بود
روح و روان و جانت، مدحتگرِ خدا بود
تا اینکه حق بنا را، بر کارِ خلق بگذاشت
پس طاعت شما را، در کارِ خلق بگذاشت
تا طاعتِ تو همچون جدّت، به ما عطا شد
شیعه به مکتبِ تو، مُلهم ز مصطفا شد
تو باقرالعلوم و، عِلم از تو برملا شد
قرآن و عترت از تو، معنا به قلبها شد
تابید با قدومت، مِهرِ ولایت تو
چرخید با علومت، ماهِ هدایت تو
تو رایة الهدایی، آئینۀ خدایی
معنای حُسن و خوبی، از هر بدی جدایی
فرزند مصطفایی، دلبند مرتضایی
تو حاصل قیامِ، سلطان کربلایی
ای یادگارِ احمد، ای دومین محمد
هر مؤمن از تو گردد، عبدِ مطیعِ سرمد
هر جا که هست صحبت، از اعتقاد و ایمان
پای تو در میان است، در نسلهای دوران
مرهونِ یاری تو، هم عترت است و قرآن
مدیونِ انقلابِ تو، انقلابِ ایران
اسلام از تو برپاست، احکام از تو برجاست
روحِ قیامِ امت، از لطفِ تو مهیاست
ای از دم ولادت، ما را به تو ارادت
درخواست از تو داریم، ای خالقِ سعادت
ما پیروِ تو باشیم، تنها نه در عبادت
بلکه ترا بخوانیم، تا مقتلِ شهادت
ما را بیاری خود، در عشق مبتلا کن
هم عهدِ مهدیِ خود، راهیِ کربلا کن
ای از ازل غم تو، در آب و در گِل ما
غمهای کربلا را، بنمای بر دل ما
خود روضه خوانِ ما باش، در بزمِ محفل ما
با ما بگو بیایید، منزل به منزل ما
تا روضه های مکشوف، بهر شما بخوانم
از لحظۀ هجومِ، سرنیزه ها بخوانم
وقتی بخاک غلتان، مولای بی کفن بود
یک مشت از اراذل، در غارتِ بدن بود
یک نیزه در گلویش، یک نیزه در دهن بود
سر روی نیزه مکشوف، با پاره های تن بود
زهرا به ناله میگفت: دور از وطن حسینم
زینب به گریه میگفت: عریان بدن حسینم
بعد از شهادتِ او، چون شد اسارت آغاز
دشنام و نازسزاها، شد با جسارت آغاز
بر آل عصمت ای وای، بد شد خسارت آغاز
با حمله سوی خیمه، گردید غارت آغاز
تنها نه کوفه تا شام، بدتر ز کربلا بود
بزمِ شراب افزون، از شامِ پربلا بود
#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#روضه_حضرت_امام_هادی_علیه_السلام
اگر که شیعه بپرسد مرا، چرا کشتند
به جرمِ زادۀ زهرا شدن، مرا کشتند
فقط وسیلۀ قتلم، نبود زهر جفا
قسم به فاطمه با چند ماجرا کشتند
به چند مرحله، بردند و باز آوردند
مرا ربوده و هر بار، بی صدا کشتند
هزار بار، به کشتارِ زائرانِ حسین
یکی دوبار، به تخریبِ کربلا کشتند
گهی به حربۀ تکذیبِ مادرم زهرا
گهی به واسطۀ سَبّ و ناسزا کشتند
به جرمِ اینکه من اصلاً، وَصیِ مولایم
به صِرفِ نامِ علی داشتن، مرا کشتند
شبانه روز به تهمت، سعایتم کردند
مرا به نامِ پسر عمّ و آشنا کشتند
گهی به برکۀ شیران، تمسخرم کردند
اگرچه معجزه دیدند، بارها کشتند
گهی به بزمِ شرابِ حرامیانِ لعین
مرا به یادِ مصیباتِ عمه ها کشتند
شبی که بُرد مرا، بی عبا و عمّامه
بیادِ غارتِ عمّامه و عبا کشتند
تمامِ عمر بیادِ حسین گِرییدم
تمامِ عمر مرا زیر دست و پا کشتند
چنان زدند به تیرِ سهشعبه بر قلبش
که بی رمق شد و افتاد و بی هوا کشتند
به روی سینه نشستند و خود، سرِ فرصت
به پیشِ چشمِ حرم، شاهِ تشنه را کشتند
عزیز فاطمه را با دوازده ضربه
به تیغِ جور و جفا، ذِبحِ بِالقَفا کشتند
قسم بخونِ گلوی حسین، یامهدی
بیا که جدّ ترا، قومِ اشقیا کشتند
#روضه_حضرت_امام_هادی_علیه_السلام
@hajmahmoodzholideh
#یا_مولا_ادرکنی
#درد_دل_نوکران_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
سلام ای امام زمان،، ای عزیزم
سلام ای امید جهان،، ای عزیزم
زمان، چشمی از انتظار است بازآ
جهان، موجی از انفجار است بازآ
چه کودکشیها که عادت شد اینک
نصیب جنینها شهادت شد اینک
چه آوارها، گورهای بشر شد
چه خیلِ پزشکی که خود محتضر شد
چه آوارگانی که ماتم نشینند
و شاید همانها ترا هم نشینند
چه صبر و شکیبائیِ بینظیری
چه دلهای زهرائیِ دلپذیری
من از فاطمه گفتم و از علی، آه
و آنها شدند پیشمرگِ ولی، آه
من از کربلا دم زدم عمری، اما
شهیدانِ غزه شدند اِرباً اِربا
چه دلها که با انتظار تو رفتند
عروسک بغل، بیقرار تو رفتند
چه رِندان که گشتند، ایرانیُ الاَصل
یمن تا فلسطین، سلیمانیُ الاَصل
چه خوبان که هر یک به عهدش وفا کرد
دوساله، سهساله، جوان، پیر، زن، مرد
□ □ □
و من، هیچ کاری برایت نکردم
و جز نِق نِق و جز شکایت نکردم
اگر ای امامم، ولی باورَم من...
چرا پس دلت را، به درد آورَم من؟
بسا گریهاَت را در آوردهام، نه؟
ز بسکه جفا بر شما کردهام، نه؟
چقدر ای عزیزم، حَریصٌ عَلَیَّ؟
و گفتم فقط من، عَزیزٌ عَلَیَّ!
سوره توبه آیه ۱۲۸ لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ
من اینقدرها هم، لیاقت ندارم
که نامِ خودم را، مُحِبَّت گذارم
غلام تو هستم، ولی تابعَت نه
به تو دست دادم، ولی بایعَت نه
تو عمریست که غصه خوردی برایم
و من جای طاعت، برایت گدایم
به ظاهر ترا گرچه فرمانده خواندم
نه سرباز بودم، که سربار ماندم
کجا من شبیهِ محبِ تو هستم
کجا شاهدِ "مَن تُحِبِ" تو هستم
"پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
أضِفْ بِطَعامِكَ مَن تُحِبُّ في اللّهِ
كسى را كه به خاطر خدا دوستش
دارى، به غذاى خود ميهمان كن"
منی که به سفره، کنار تو هستم...
به هرجا که هستید، یار تو هستم؟
مگر باز، دستِ تو دستم بگیرد
همه هستیاَم را، ز هستم بگیرد
به اِحسان و اَلطافِ جدّ غریبت
سرِ پیریاَم، کاش باشم حبیبت
به نوکر، که صد بار در روضه جان داد
بگو کربلایم، ترا هم امان داد
#یا_مولا_ادرکنی
@hajmahmoodzholideh
#یا_رب_ادرکنی
#مناجات_لیلة_الرغائب
حیف است اگر، ماه رجب را دهم از دست
در ماه رجب، دستِ طلب را دهم از دست
این ماه، اگر ماه نزول برکات است
زشت است که باران أصب را دهم از دست
تا ماه خدا، ماه نبی، ماه علی هست...
کِی ذکرِ علی، شاهِ عرب را دهم از دست
در ماه عسل، لیل رغائب، شب جمعه
نِی جامِ تمنای رطب را دهم از دست
با شوق به درگاهِ تو رو کرده دلِ من
مگذار سبب سازِ سبب را دهم از دست
با توبه سرِ کوی تو رو کرده گنهکار
بی توبه، به کوی تو ادب را دهم از دست
با روضۀ ارباب، لبی تر کنم از اشک
حیف است گریزِ دلِ شب را دهم از دست
لب را به رگِ پارۀ حلقوم زد و گفت:
حیف است، گُلِ بوسۀ لب را دهم از دست
حالا که تو خواهی، همه را کشته ببینی
حق نیست که شکرانۀ رب را دهم از دست
حالا که تو خواهی، به اسیری روم ایدوست
کی با اُسرا شام و حلب را دهم از دست
با قامت خم، موی سپید، اشک گهربار
کی نافله های دل شب را دهم از دست
با مقنعه و روسری و معجر پاره
باید بروم کوفه، نمانده رهِ چاره
#یا_رب_ادرکنی
#مناجات_لیلة_الرغائب
@hajmahmoodzholideh
#ولادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
ما از تمام چارده معصوم ممنونیم
بر یک یک آل پیمبر سخت مدیونیم
عاشق نبودیم و دلِ عاشق بما دادند
حالا بر آن لیلائیان، عمریست مجنونیم
یک لحظه هم، ما را بحال خویش نگذارند
غفلت اگر کردیم، از این عشق مغبونیم
ما را ز لطف خویش، فرمودند مِنّائید
از نسل سلمانیم و با او، هم رگ و خونیم
ما از امیرالمومنین لطف و عطا داریم
محوِ حسینیم و پر از احساسِ گلگونیم
اِبنُ الرضا ما را برای خود سوا کرده
عبدِ جوادیم و همه از فاطمیونیم
صد شکر، از دلداگانِ حبِ زهرائیم
مستِ قدمهای جوادِ آلِ طاهائیم
آقای ما از بس دلش، جود و کرم دارد
حتی فقیران را به نزدش محترم دارد
وقتی که میگوئیم، دائم در بر اوئیم
یعنی که او در قلبهای ما حرم دارد
همسفرۀ جودِ جوادیم و نگاهش را
بر دوستانش عادلانه دَم به دَم دارد
هر کس که شوقِ دیدنِ اِبنُ الرضا در اوست
هر روز با او فرصتی را مغتنم دارد
درسَش، نگاهش، مکتبش، دینش پر از عشق است
واللهِ که این تجربه صدها قسم دارد
با اهل کفر و شرک و استکبار در جنگ است
بر کرسیِ تبیینِ دین، در کف علَم دارد
مانند حیدر، ذوالفقارش میکند هوهو
تیغِ زبانش، از سِلاحِ او چه کم دارد
از کودکی در سینه دارد داغِ زهرا را
میپرورد در خویش، نابودیِ اعدا را
هر کس که با او همنشین گردد، شود خرسند
از بس که دلها را، به قلبش میزند پیوند
علم و عمل را چون به اخلاقش درآمیزد
بر حسنِ خلقش، هر مُصاحِب میزند لبخند
حیرانِ حِلمِ بی مثالَش، هر چه با تقوا
مبهوتِ عِلمِ لایزالَش، هر چه دانشمند
همچون پیمبر، جذبۀ عاشق کشی دارد
حقا که رئفت را ز بابا برده این فرزند
زهرای دیگر میتوان، عنوانِ او را خواند
اهلِ تولا، کوثرِ دوم به او گویند
دشمن سعایت کرد، تا او را کند منکوب
خود شد هلاک، آنکس که شد بدخواهِ این دلبند
روی حسینی دارد و خوی حسن گونه
بر صورت و بر سیرتش، باید که شد پابند
ماهِ امامت آمد و قلب رضا شد شاد
بابای امت آمد و قلب رضا شد شاد
او آمد و با نورِ خود، امّید را تابید
نسلِ امامت، بر رخش تأیید را تابید
با لا اِلاهَش، سِرّ اِلاالله را سَر داد
با اَشهدَش، از کودکی توحید را تابید
او از نبوت، تا امامت، تا قیامت را
یعنی اصولِ دین، به صد تأکید را تابید
هر شُبهه را داد از تولایش چنین پاسخ
با سجده اَش اَنوارِ بی تردید را تابید
دردانۀ شمس الشموس است و به روی ماه
ماهِ نهم در نُه فلک، خورشید را تابید
با خُلق و خوی خود، به رفتارش، به گفتارش
بر اهلِ مدح و منقبت، تمجید را تابید
مداحِ آن حضرت خواصِ جامعه هستند
بر دشمنش، تیرِ خلاصِ جامعه هستند
ما که نواخوان، با قصیده یا غزل باشیم
باید که سربازِ ولایت، در عمل باشیم
گر نیستیم از خط شکن های صفِ اول
باید ز یارانِ شهیدان لااقل باشیم
وقتِ دفاع از حق، زبان چون تیغ گردانیم
وقتِ هجوم آری، دمِ دستِ اَجل باشیم
در معرکه، چون جمجمه بر یار بسپاریم
آندم خمارِ شهدِ اَحلی مِن عسل باشیم
مانند زینب، گر زبانِ خطبه بگشائیم
در لحظۀ فریادها، او را مثل باشیم
یاریِ مولا، عِدّه و عُدّه نمیخواهد
چون آیۀ مَثنی فرادا، بی بدَل باشیم
حتی اگر هستیِ ما هم قتلگاهی شد
دستی به زیر جسمِ بی سر در بغل باشیم
ای پیکر بی پیرهن، ای بی کفن برخیز
دارد اسیری میرود اُردوی من برخیز
#ولادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
@hajmahmoodzholideh
هدایت شده از اشعار حاج محمود ژولیده
#ولادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
ما از تمام چارده معصوم ممنونیم
بر یک یک آل پیمبر سخت مدیونیم
عاشق نبودیم و دلِ عاشق بما دادند
حالا بر آن لیلائیان، عمریست مجنونیم
یک لحظه هم، ما را بحال خویش نگذارند
غفلت اگر کردیم، از این عشق مغبونیم
ما را ز لطف خویش، فرمودند مِنّائید
از نسل سلمانیم و با او، هم رگ و خونیم
ما از امیرالمومنین لطف و عطا داریم
محوِ حسینیم و پر از احساسِ گلگونیم
اِبنُ الرضا ما را برای خود سوا کرده
عبدِ جوادیم و همه از فاطمیونیم
صد شکر، از دلداگانِ حبِ زهرائیم
مستِ قدمهای جوادِ آلِ طاهائیم
آقای ما از بس دلش، جود و کرم دارد
حتی فقیران را به نزدش محترم دارد
وقتی که میگوئیم، دائم در بر اوئیم
یعنی که او در قلبهای ما حرم دارد
همسفرۀ جودِ جوادیم و نگاهش را
بر دوستانش عادلانه دَم به دَم دارد
هر کس که شوقِ دیدنِ اِبنُ الرضا در اوست
هر روز با او فرصتی را مغتنم دارد
درسَش، نگاهش، مکتبش، دینش پر از عشق است
واللهِ که این تجربه صدها قسم دارد
با اهل کفر و شرک و استکبار در جنگ است
بر کرسیِ تبیینِ دین، در کف علَم دارد
مانند حیدر، ذوالفقارش میکند هوهو
تیغِ زبانش، از سِلاحِ او چه کم دارد
از کودکی در سینه دارد داغِ زهرا را
میپرورد در خویش، نابودیِ اعدا را
هر کس که با او همنشین گردد، شود خرسند
از بس که دلها را، به قلبش میزند پیوند
علم و عمل را چون به اخلاقش درآمیزد
بر حسنِ خلقش، هر مُصاحِب میزند لبخند
حیرانِ حِلمِ بی مثالَش، هر چه با تقوا
مبهوتِ عِلمِ لایزالَش، هر چه دانشمند
همچون پیمبر، جذبۀ عاشق کشی دارد
حقا که رئفت را ز بابا برده این فرزند
زهرای دیگر میتوان، عنوانِ او را خواند
اهلِ تولا، کوثرِ دوم به او گویند
دشمن سعایت کرد، تا او را کند منکوب
خود شد هلاک، آنکس که شد بدخواهِ این دلبند
روی حسینی دارد و خوی حسن گونه
بر صورت و بر سیرتش، باید که شد پابند
ماهِ امامت آمد و قلب رضا شد شاد
بابای امت آمد و قلب رضا شد شاد
او آمد و با نورِ خود، امّید را تابید
نسلِ امامت، بر رخش تأیید را تابید
با لا اِلاهَش، سِرّ اِلاالله را سَر داد
با اَشهدَش، از کودکی توحید را تابید
او از نبوت، تا امامت، تا قیامت را
یعنی اصولِ دین، به صد تأکید را تابید
هر شُبهه را داد از تولایش چنین پاسخ
با سجده اَش اَنوارِ بی تردید را تابید
دردانۀ شمس الشموس است و به روی ماه
ماهِ نهم در نُه فلک، خورشید را تابید
با خُلق و خوی خود، به رفتارش، به گفتارش
بر اهلِ مدح و منقبت، تمجید را تابید
مداحِ آن حضرت خواصِ جامعه هستند
بر دشمنش، تیرِ خلاصِ جامعه هستند
ما که نواخوان، با قصیده یا غزل باشیم
باید که سربازِ ولایت، در عمل باشیم
گر نیستیم از خط شکن های صفِ اول
باید ز یارانِ شهیدان لااقل باشیم
وقتِ دفاع از حق، زبان چون تیغ گردانیم
وقتِ هجوم آری، دمِ دستِ اَجل باشیم
در معرکه، چون جمجمه بر یار بسپاریم
آندم خمارِ شهدِ اَحلی مِن عسل باشیم
مانند زینب، گر زبانِ خطبه بگشائیم
در لحظۀ فریادها، او را مثل باشیم
یاریِ مولا، عِدّه و عُدّه نمیخواهد
چون آیۀ مَثنی فرادا، بی بدَل باشیم
حتی اگر هستیِ ما هم قتلگاهی شد
دستی به زیر جسمِ بی سر در بغل باشیم
ای پیکر بی پیرهن، ای بی کفن برخیز
دارد اسیری میرود اُردوی من برخیز
#ولادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهم_السلام
@hajmahmoodzholideh