eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.2هزار دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محبتی که دو عالم نمی‌شود جبران یقین محبت زهراست در دلِ یاران نبوده‌ایم بِوالله شئِ مذکوری که یادِ ما ز ازل بوده‌اند این خوبان صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست به ریشه های همین چادریم آویزان به او امامِ زمان گفت: اُسوۀ حَسَنَه که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان نه افضل است مقامش، ز بانوان تنها که برتر است شئوونش، ز جملۀ مردان سیادتش ز از ازل، فوقِ اول و آخر سیاستش همه را تا ابد کند حیران مقامِ عصمتِ او قلّه ای است، لا یُدرَک علُوِّ حجّیَتَش، حجة الحجج هر آن ولای اوست مسلّط، به کلّ موجودات خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان چه رهبری که به حکمش، خدا چنین فرمود: اطاعتش به همه واجب است، هر دوران وجودِ اوست، تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست همه ظهور و بُروزش، مبیّنِ مَنّان ز کوثرِ برکاتش، رسید خیرِ کثیر به هیبتِ وَجَناتش، ز دین بلاگردان ____ حلولِ زهرۀ زهرا، طراوتی جوشان طلوعِ جلوۀ رویش، نجابتی رخشان به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او به وجد آمده خیلِ فرشته، زین رُجحان هرآنچه خواست کمک بانو از زنانِ قریش تمامِ اهلِ قریش از خدیجه روگردان چرا به خانۀ احمد درآمدی؟ حالا... بگو یتیمِ حجازت، بیاوَرَد یاران و اُمِ فاطمه بی قابله نمی‌ماند چهار قابله آمد به یاری اَش ز جنان ز ساره، آسیه، مریم، گرفته تا کلثوم برای آمدنِ فاطمه، به صف خندان زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان چه خِلقتی، که به یک روزه رشدِ یکماهه و در طبیعتِ یکماهه، رشدِ یک سالان تَلألؤِ رخِ مهتاب و آفتاب از او چو آب و آینه دارد، دلی زلال از جان بزرگ‌زادۀ بیت نبوت است آری شهادتین بگوید، به سبکِ نوزادان چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا چه نقشه ها که کشیدند، دشمنان هر آن خبر ز شِعبِ أبی طالب آمد و تحریم ز کودکی سرِ دوشش کشید بارِ گِران کشید داغِ فراقی بزرگ، از تقدیر در آستانۀ هجرت، ز مادرش هجران شدند قومِ یهود و منافق و مشرک ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران به یُمنِ سورۀ کوثر، جوان‌ترین معصوم سحابِ رحمتِ خود را بریخت، چون باران مبارزاتِ دمادم، جهادِ بی وقفه نمادِ عمرِ گِران، بهر مادرانِ جوان به دخترانِ جوان و به مادرانِ شهید پیام داد، سیرۀ زهرای اطهر از دل و جان حیا و عفتِ آن، ناز دخترِ خورشید نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا ندید سایه ای از قامتش، بجز نِسوان ز نورِ چهرۀ او هفت آسمان روشن ز نورِ چادرِ او، دسته دسته با ایمان گواهِ طولِ نمازش، تَوَرًَمَ قَدَماه دعا و صوم و صلاتش، به دوستان غفران نمود محورِ آلِ کساء را زهرا به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان ______ ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن دو دستِ فاتحِ خیبر، به ریسمان بسته شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان ز بیتِ وحی، چنان دودِ کینه بالا رفت که دست و صورتِ زهرا، ز شعله شد سوزان نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان ز عهدِ خُمِ غدیر آن زمان که برگشتند فتاد دین و خلافت، به دستِ نامردان به انحراف کشاندند، اهل ایمان را به کنجِ خانه نشاندند، صاحبِ ایمان فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان پیامِ ضاربِ سیلی، به کربلا که رسید هنوز مانده به ره، چشمِ منتقم گریان و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی که ما کجای مسیریم با امام زمان؟ چقدر یارِ وصایای فاطمه شده ایم چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟ @hajmahmoodzholideh
باسم رب الشهداء والصديقين مدح و مرثیه ای در شهادت جانسوز سردار حماسه آفرین جبهه های مقاومت و فرمانده ی فاتح مدافعان حرم سپهبد تقدیم به روح آن شهید والا مقام و یار و همسنگر باوفایش سردار شهید ابومهدی و یاوران شهیدشان ای پسندیده ی خدا، سردار مالک اشتر ولا ، سردار جز شهادت نبود لایق تو ای براه ولی فدا، سردار داغ تو خونجگر کند ما را خون تو زنده تر کند ما را تازه بیدار تر شدیم، آری خون مظلوم اثر کند ما را گر چه این قلب رهبرم خون شد همت انتقام افزون شد بلکه با خون حاج قاسم ها فتنه های دگر دگرگون شد ای بنازم به استقامتشان میدمد لاله ها ز قامتشان بخدا بر مشام جان آید عطر پیروزی از قيامتشان رهبر و مقتدایمان فرمود نبرد خصم زین جنایت سود عزمها را کنید اينك جزم که زمان فرج بیاید زود رفت با خون مالک اشتر اقتدار نظام، بالاتر به ولایت قسم، ألا قاسم بی تو تنها نماند این رهبر يارِ سردار کو به کو مهدی کیست "من ينتظر " ابو مهدی به يقين لحظه ی شهادتشان با تو گشتند روبرو مهدی حاج قاسم که کربلایی شد آسمان نیز نینوایی شد شهدا را گرفت در آغوش که بسر دوره ی جدایی شد ای علمدار جبهه ی اسلام ای به وقت نیازها، اقدام نزد زهرا به فاطمیه شدی با علمدار کربلا اکرام آنکه فرمان شام هجرت داد نیمه ی شب، طلوع فجرت داد ای امیر مدافعان حرم موسم زینبيه أجرت داد ایکه معشوق، هم کلامت باد جان ما نذر انتقامت باد سر سردار و زانوی ارباب سرِ آقایمان سلامت باد ای دلت غرق حضرت معبود عهد ما انتقام سیلی بود رفتی اما به رجعتت بر گرد باز همراه مهدی موعود @hajmahmoodzholideh
شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره ایکه به دلها غمت ابراز شد مکتب تو مکتب اعجاز شد تا حرمَت، مرکز پرواز شد باب شهادت به همه باز شد هدیه‌ی احسانِ تو بر زائران معبرِ گلزارِ تو، تا آسمان تا حرمَت شد به جهان جلوه‌گاه کوی ولایت شده این تکیه‌گاه نور رسید از تو بر این خیمه‌گاه گلشِ گلزارِ تو شد قتلگاه معبرِ گلزارِ تو، چون غزه شد شهرِ تو، چون فکه شد و جبهه شد بس، ز غم فاطمه افروختی شمع شدی، آب شدی، سوختی آنچه که از معرکه اندوختی بر همه‌ی مَردمَت آموختی فاطمیون را تو بنا کرده‌ای حیدریون را تو بپا کرده‌ای بس‌که صفا از کرمَت می‌رسد نور، ز نطق و قلَمَت می‌رسد عشق، ز گرمای دَمَت می‌رسد بوی ظهور از حرمَت می‌رسد کیست نداند که هدایت تویی یکّه علمدارِ ولایت تویی من به گمانم که شده تربتت مایه‌ی افزون شدنِ عزتت غم مخورم هرگز از این غربتت زانکه حسینی شده این ملتت هر چه که دشمن به تو تازیده است نایبِ مهدی به تو نازیده است آنکه به مولای جهان نایب است چشمِ امیدش بسوی صاحب است گرچه به ظاهر ز نظر غایب است عینِ علی بن ابی‌طالب است اذنِ ظهور پسر فاطمه بسته به چشمانِ ترِ فاطمه گفت به سید رضیِ قهرمان غیرِ شهادت نبود راهمان طالبِ لبخندِ امام زمان جز به شهادت نرود بی‌گمان دوره‌ی غم، از سرِ ما بگذرد قدس هم از کرب و بلا بگذرد ما سپرِ زاده‌ی زهرا شدیم در رهِ حق، واله و شیدا شدیم هر چه که ما کشته، ز اعدا شدیم تازه مقَربترِ مولا شدیم هر که در این بزم مقرب‌تر است جزوِ صحابیِ همین لشکر است قصه‌ی ما قصه‌ی قالوا بلاست غصه‌ی ما غصه‌ی کرب و بلاست گریه‌ی ما گریه‌ی آن مبتلاست ناله‌ی ما ناله‌ی جام بلاست پیشِ روی ماست ندای حسین ملتِ لبیک، فدای حسين هرچه نوایش به عیان می‌رسید بر گلویش تیر و سنان می‌رسید نیزه‌ی کوفی به دهان می‌رسید ناله و فریادِ زنان می‌رسید سنگِ جفایی به جبین خورد آه چادر خاکی به زمین خورد آه شهید_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_ره @hajmahmoodzholideh
بگوش دل رسد این نغمه بر ما که شد در خاک جبهه شور و غوغا شبی یاران درون خیمه بودند همه آهنگ حمله می سرودند که فرمان آمد ای یاران بیایید برای حمله ای آماده باشید به سر دوران هجر و رنج آمد زمان کربلای پنج آمد همه با اشک شوق و روی خندان شدند آمادة دیدار جانان عجب شوری درون خیمه ها بود که ذکر حضرت زهرا بپا بود یکی می گفت یا رب کن عنایت دهم این جان ناقابل برایت ره دشت و ره صحرا بگیرم تقاص سیلیِ زهرا بگیرم یکی می گفت با آوای خسته کجایی مادر پهلو شکسته قسم بر حیدر و بر کودکانت بگیرم انتقام از دشمنانت شب حمله شب معراج یاران شب آزادیِ چابک سواران همه خوشحال و خندان می دویدند تو گویی سوی جانان می دویدند در آن لحظه رخ دلدار دیدند صدای مادرش زهرا شنیدند بیائید ای عزیزانم بیائید شما یاران و فرزندان مایید شما شمع جهان افروز هستید بحق محسنم پیروز هستید @hajmahmoodzholideh
سِرّ خداست قصه‌ی خواهر برادری پر ماجراست قصه‌ی خواهر برداری دانی کجاست قصه‌ی خواهر برادری در کربلاست قصه‌ی خواهر برادری شد بر حسین، زینب اگر بی‌قرار تر کلثوم بود، بهرِ غمش ناله دار تر او جانشینِ دومِ زهرای اطهر است چون زینب آتشین، نفَسِ دخت حیدر است او روضه‌خوان مقتل داغ برادر است نوحه سرای قافله، بانوی مضطر است آهش نفیرِ زخمیِ گودالِ قتلگاه شعرش سفیرِ حنجرِ پامالِ قتلگاه این‌گونه کس معینِ برادر نمی‌شود با شعر خود رسانه‌ی لشکر نمی‌شود مانند او، شبیه به مادر نمی‌شود چون او کسی قرینه‌ی خواهر نمی‌شود تنها نه خواهر است، که همراه زینب است همراه اشک و ناله‌ی جانکاه زینب است اول چکامه‌های غمِ کربلا از اوست دادِ سخن به وقتِ غم و ابتلا از اوست روح امید، بر دلِ هر مبتلا از اوست تصویرِ نینواییِ رنج و بلا از اوست وقتِ وداعِ یک یکِ یاران چکار کرد! با هر رجز، سپاه عدو را شکار کرد! وقتِ وداعِ هر یک از آن لشکرِ دلیر می‌گفت شعر تازه‌ای آن، دخترِ امیر نِعم الامیر، بر لبِ هر شیر و بچه شیر با هر رجز نمود روانه، هزار تیر دشمن کلافه بود ز تیغِ شعارها تیغی که آفرید، دوصد افتخارها اما بمیرم از غمِ وقتِ وداعِ یار خواهر سرود، با دلِ پر سوز و اشکبار مهلاً اَخا، غریب مرو سوی کارزار رحمی به حال زینب و این اشکِ زار زار برگرد ای امیدِ حرم، هستیِ حرم از آخرین وداعِ تو، غَش کرده خواهرم بار دگر سرود ز جانش، چکامه‌ای وقتی که دید بر سرِ یک نیزه، جامه‌ای افتاد زیرِ پای ستوران، عِمامه‌ای هان! ای حرامیان که نوشتید نامه‌ای رحمی کنید ای سپهِ نیزه دارها! شد قطعه قطعه جسمِ حسینم، سوارها! فریادِ ذوالجناح که بر خیمه‌ها رسید خون از نوای زخمیِ کلثوم می‌چکید وقتی که دید، رنگ ز رخساره‌ها پرید با شعر خویش روحیه‌ی تازه می‌دمید برگشت اسبِ خسته و بی صاحبِ حسین خون میگریست، مرکبِ بی راکب حسین شد آشکار شیون و فریاد ممکنات لرزید عرش و فرش، ز نِسوانِ بارزات شورِ نشور شد، ز نوای مخدرات بینِ غبار، ریخت بهم حالِ کائنات خیلِ مخدرات، سرازیرِ مقتَلَند اما هنوز شمر و سنانها مُعَطَّلَند اعرابِ بادیه که به گودال ریختند بر آن تنِ برهنه و پامال ریختند خونِ عزیز فاطمه و آل ریختند سر را ز پشتِ سر، به چه منوال ریختند فریادِ یابُنَیَّ ز گودال می‌رسید برگرد یااُخَیَّ ز گودال می‌رسید @hajmahmoodzholideh
ای از خدا سلامت، مولا امام باقر پنجم مَهِ امامت، مولا امام باقر ای چون خدا کلامت، مولا امام باقر وی قامتت قیامت، مولا امام باقر از روحِ پاکِ عصمت، نصرت شدی اماما وز نورِ قبلِ خلقت، خلقت شدی اماما غوغاست در صِفاتت، زهراست نورِ ذاتت قبل از تمامِ خلقت، آغاز شد حیاتت آدم نبود و حوّا، بود از تو کائناتت تسبیح از تو آموخت، مجموعِ ممکناتت شد خَلقِ نوریِ تو، چندین هزار ساله تازه قَدم به دنیا، بگذاشت باغ و لاله نه جَنتی بنا بود، نه خِلقتی بپا بود تنها به ذکرِ سبحان، پا تا سرِ شما بود خلوت سرای معبود، با ذکر آشنا بود روح و روان و جانت، مدحتگرِ خدا بود تا اینکه حق بنا را، بر کارِ خلق بگذاشت پس طاعت شما را، در کارِ خلق بگذاشت تا طاعتِ تو همچون جدّت، به ما عطا شد شیعه به مکتبِ تو، مُلهم ز مصطفا شد تو باقرالعلوم و، عِلم از تو برملا شد قرآن و عترت از تو، معنا به قلب‌ها شد تابید با قدومت، مِهرِ ولایت تو چرخید با علومت، ماهِ هدایت تو تو رایة الهدایی، آئینۀ خدایی معنای حُسن و خوبی، از هر بدی جدایی فرزند مصطفایی، دلبند مرتضایی تو حاصل قیامِ، سلطان کربلایی ای یادگارِ احمد، ای دومین محمد هر مؤمن از تو گردد، عبدِ مطیعِ سرمد هر جا که هست صحبت، از اعتقاد و ایمان پای تو در میان است، در نسل‌های دوران مرهونِ یاری تو، هم عترت است و قرآن مدیونِ انقلابِ تو، انقلابِ ایران اسلام از تو برپاست، احکام از تو برجاست روحِ قیامِ امت، از لطفِ تو مهیاست ای از دم ولادت، ما را به تو ارادت درخواست از تو داریم، ای خالقِ سعادت ما پیروِ تو باشیم، تنها نه در عبادت بلکه ترا بخوانیم، تا مقتلِ شهادت ما را بیاری خود، در عشق مبتلا کن هم عهدِ مهدیِ خود، راهیِ کربلا کن ای از ازل غم تو، در آب و در گِل ما غم‌های کربلا را، بنمای بر دل ما خود روضه خوانِ ما باش، در بزمِ محفل ما با ما بگو بیایید، منزل به منزل ما تا روضه های مکشوف، بهر شما بخوانم از لحظۀ هجومِ، سرنیزه ها بخوانم وقتی بخاک غلتان، مولای بی کفن بود یک مشت از اراذل، در غارتِ بدن بود یک نیزه در گلویش، یک نیزه در دهن بود سر روی نیزه مکشوف، با پاره های تن بود زهرا به ناله می‌گفت: دور از وطن حسینم زینب به گریه می‌گفت: عریان بدن حسینم بعد از شهادتِ او، چون شد اسارت آغاز دشنام و نازسزاها، شد با جسارت آغاز بر آل عصمت ای وای، بد شد خسارت آغاز با حمله سوی خیمه، گردید غارت آغاز تنها نه کوفه تا شام، بدتر ز کربلا بود بزمِ شراب افزون، از شامِ پربلا بود @hajmahmoodzholideh
اگر که شیعه بپرسد مرا، چرا کشتند به جرمِ زادۀ زهرا شدن، مرا کشتند فقط وسیلۀ قتلم، نبود زهر جفا قسم به فاطمه با چند ماجرا کشتند به چند مرحله، بردند و باز آوردند مرا ربوده و هر بار، بی صدا کشتند هزار بار، به کشتارِ زائرانِ حسین یکی دوبار، به تخریبِ کربلا کشتند گهی به حربۀ تکذیبِ مادرم زهرا گهی به واسطۀ سَبّ و ناسزا کشتند به جرمِ اینکه من اصلاً، وَصیِ مولایم به صِرفِ نامِ علی داشتن، مرا کشتند شبانه روز به تهمت، سعایتم کردند مرا به نامِ پسر عمّ و آشنا کشتند گهی به برکۀ شیران، تمسخرم کردند اگرچه معجزه دیدند، بارها کشتند گهی به بزمِ شرابِ حرامیانِ لعین مرا به یادِ مصیباتِ عمه ها کشتند شبی که بُرد مرا، بی عبا و عمّامه بیادِ غارتِ عمّامه و عبا کشتند تمامِ عمر بیادِ حسین گِرییدم تمامِ عمر مرا زیر دست و پا کشتند چنان زدند به تیرِ سه‌شعبه بر قلبش که بی رمق شد و افتاد و بی هوا کشتند به روی سینه نشستند و خود، سرِ فرصت به پیشِ چشمِ حرم، شاهِ تشنه را کشتند عزیز فاطمه را با دوازده ضربه به تیغِ جور و جفا، ذِبحِ بِالقَفا کشتند قسم بخونِ گلوی حسین، یامهدی بیا که جدّ ترا، قومِ اشقیا کشتند @hajmahmoodzholideh
سلام ای امام زمان،، ای عزیزم سلام ای امید جهان،، ای عزیزم زمان، چشمی از انتظار است بازآ جهان، موجی از انفجار است بازآ چه کودکشی‌ها که عادت شد اینک نصیب جنین‌ها شهادت شد اینک چه آوارها، گورهای بشر شد چه خیلِ پزشکی که خود محتضر شد چه آوارگانی که ماتم نشینند و شاید همان‌ها ترا هم نشینند چه صبر و شکیبائیِ بی‌نظیری چه دل‌های زهرائیِ دلپذیری من از فاطمه گفتم و از علی، آه و آن‌ها شدند پیشمرگِ ولی، آه من از کربلا دم زدم عمری، اما شهیدانِ غزه شدند اِرباً اِربا چه دل‌ها که با انتظار تو رفتند عروسک بغل، بی‌قرار تو رفتند چه رِندان که گشتند، ایرانیُ الاَصل یمن تا فلسطین، سلیمانیُ الاَصل چه خوبان که هر یک به عهدش وفا کرد دوساله، سه‌ساله، جوان، پیر، زن، مرد □ □ □ و من، هیچ کاری برایت نکردم و جز نِق نِق و جز شکایت نکردم اگر ای امامم، ولی باورَم من... چرا پس دلت را، به درد آورَم من؟ بسا گریه‌اَت را در آورده‌ام، نه؟ ز بس‌که جفا بر شما کرده‌ام، نه؟ چقدر ای عزیزم، حَریصٌ عَلَیَّ؟ و گفتم فقط من، عَزیزٌ عَلَیَّ! سوره توبه آیه ۱۲۸ لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ من اینقدرها هم، لیاقت ندارم که نامِ خودم را، مُحِبَّت گذارم غلام تو هستم، ولی تابعَت نه به تو دست دادم، ولی بایعَت نه تو عمریست که غصه خوردی برایم و من جای طاعت، برایت گدایم به ظاهر ترا گرچه فرمانده خواندم نه سرباز بودم، که سربار ماندم کجا من شبیهِ محبِ تو هستم کجا شاهدِ "مَن تُحِبِ" تو هستم "پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: أضِفْ بِطَعامِكَ مَن تُحِبُّ في اللّهِ كسى را كه به خاطر خدا دوستش دارى، به غذاى خود ميهمان كن" منی که به سفره، کنار تو هستم... به هرجا که هستید، یار تو هستم؟ مگر باز، دستِ تو دستم بگیرد همه هستی‌اَم را، ز هستم بگیرد به اِحسان و اَلطافِ جدّ غریبت سرِ پیری‌اَم، کاش باشم حبیبت به نوکر، که صد بار در روضه جان داد بگو کربلایم، ترا هم امان داد @hajmahmoodzholideh
حیف است اگر، ماه رجب را دهم از دست در ماه رجب، دستِ طلب را دهم از دست این ماه، اگر ماه نزول برکات است زشت است که باران أصب را دهم از دست تا ماه خدا، ماه نبی، ماه علی هست... کِی ذکرِ علی، شاهِ عرب را دهم از دست در ماه عسل، لیل رغائب، شب جمعه نِی جامِ تمنای رطب را دهم از دست با شوق به درگاهِ تو رو کرده دلِ من مگذار سبب سازِ سبب را دهم از دست با توبه سرِ کوی تو رو کرده گنهکار بی توبه، به کوی تو ادب را دهم از دست با روضۀ ارباب، لبی تر کنم از اشک حیف است گریزِ دلِ شب را دهم از دست لب را به رگِ پارۀ حلقوم زد و گفت: حیف است، گُلِ بوسۀ لب را دهم از دست حالا که تو خواهی، همه را کشته ببینی حق نیست که شکرانۀ رب را دهم از دست حالا که تو خواهی، به اسیری روم ایدوست کی با اُسرا شام و حلب را دهم از دست با قامت خم، موی سپید، اشک گهربار کی نافله های دل شب را دهم از دست با مقنعه و روسری و معجر پاره باید بروم کوفه، نمانده رهِ چاره @hajmahmoodzholideh
ما از تمام چارده معصوم ممنونیم بر یک یک آل پیمبر سخت مدیونیم عاشق نبودیم و دلِ عاشق بما دادند حالا بر آن لیلائیان، عمریست مجنونیم یک لحظه هم، ما را بحال خویش نگذارند غفلت اگر کردیم، از این عشق مغبونیم ما را ز لطف خویش، فرمودند مِنّائید از نسل سلمانیم و با او، هم رگ و خونیم ما از امیرالمومنین لطف و عطا داریم محوِ حسینیم و پر از احساسِ گلگونیم اِبنُ الرضا ما را برای خود سوا کرده عبدِ جوادیم و همه از فاطمیونیم صد شکر، از دلداگانِ حبِ زهرائیم مستِ قدم‌های جوادِ آلِ طاهائیم آقای ما از بس دلش، جود و کرم دارد حتی فقیران را به نزدش محترم دارد وقتی که میگوئیم، دائم در بر اوئیم یعنی که او در قلب‌های ما حرم دارد همسفرۀ جودِ جوادیم و نگاهش را بر دوستانش عادلانه دَم به دَم دارد هر کس که شوقِ دیدنِ اِبنُ الرضا در اوست هر روز با او فرصتی را مغتنم دارد درسَش، نگاهش، مکتبش، دینش پر از عشق است واللهِ که این تجربه صدها قسم دارد با اهل کفر و شرک و استکبار در جنگ است بر کرسیِ تبیینِ دین، در کف علَم دارد مانند حیدر، ذوالفقارش می‌کند هوهو تیغِ زبانش، از سِلاحِ او چه کم دارد از کودکی در سینه دارد داغِ زهرا را می‌پرورد در خویش، نابودیِ اعدا را هر کس که با او همنشین گردد، شود خرسند از بس که دلها را، به قلبش می‌زند پیوند علم و عمل را چون به اخلاقش درآمیزد بر حسنِ خلقش، هر مُصاحِب می‌زند لبخند حیرانِ حِلمِ بی مثالَش، هر چه با تقوا مبهوتِ عِلمِ لایزالَش، هر چه دانشمند همچون پیمبر، جذبۀ عاشق کشی دارد حقا که رئفت را ز بابا برده این فرزند زهرای دیگر میتوان، عنوانِ او را خواند اهلِ تولا، کوثرِ دوم به او گویند دشمن سعایت کرد، تا او را کند منکوب خود شد هلاک، آنکس که شد بدخواهِ این دلبند روی حسینی دارد و خوی حسن گونه بر صورت و بر سیرتش، باید که شد پابند ماهِ امامت آمد و قلب رضا شد شاد بابای امت آمد و قلب رضا شد شاد او آمد و با نورِ خود، امّید را تابید نسلِ امامت، بر رخش تأیید را تابید با لا اِلاهَش، سِرّ اِلاالله را سَر داد با اَشهدَش، از کودکی توحید را تابید او از نبوت، تا امامت، تا قیامت را یعنی اصولِ دین، به صد تأکید را تابید هر شُبهه را داد از تولایش چنین پاسخ با سجده اَش اَنوارِ بی تردید را تابید دردانۀ شمس الشموس است و به روی ماه ماهِ نهم در نُه فلک، خورشید را تابید با خُلق و خوی خود، به رفتارش، به گفتارش بر اهلِ مدح و منقبت، تمجید را تابید مداحِ آن حضرت خواصِ جامعه هستند بر دشمنش، تیرِ خلاصِ جامعه هستند ما که نواخوان، با قصیده یا غزل باشیم باید که سربازِ ولایت، در عمل باشیم گر نیستیم از خط شکن های صفِ اول باید ز یارانِ شهیدان لااقل باشیم وقتِ دفاع از حق، زبان چون تیغ گردانیم وقتِ هجوم آری، دمِ دستِ اَجل باشیم در معرکه، چون جمجمه بر یار بسپاریم آندم خمارِ شهدِ اَحلی مِن عسل باشیم مانند زینب، گر زبانِ خطبه بگشائیم در لحظۀ فریادها، او را مثل باشیم یاریِ مولا، عِدّه و عُدّه نمی‌خواهد چون آیۀ مَثنی فرادا، بی بدَل باشیم حتی اگر هستیِ ما هم قتلگاهی شد دستی به زیر جسمِ بی سر در بغل باشیم ای پیکر بی پیرهن، ای بی کفن برخیز دارد اسیری می‌رود اُردوی من برخیز @hajmahmoodzholideh
ما از تمام چارده معصوم ممنونیم بر یک یک آل پیمبر سخت مدیونیم عاشق نبودیم و دلِ عاشق بما دادند حالا بر آن لیلائیان، عمریست مجنونیم یک لحظه هم، ما را بحال خویش نگذارند غفلت اگر کردیم، از این عشق مغبونیم ما را ز لطف خویش، فرمودند مِنّائید از نسل سلمانیم و با او، هم رگ و خونیم ما از امیرالمومنین لطف و عطا داریم محوِ حسینیم و پر از احساسِ گلگونیم اِبنُ الرضا ما را برای خود سوا کرده عبدِ جوادیم و همه از فاطمیونیم صد شکر، از دلداگانِ حبِ زهرائیم مستِ قدم‌های جوادِ آلِ طاهائیم آقای ما از بس دلش، جود و کرم دارد حتی فقیران را به نزدش محترم دارد وقتی که میگوئیم، دائم در بر اوئیم یعنی که او در قلب‌های ما حرم دارد همسفرۀ جودِ جوادیم و نگاهش را بر دوستانش عادلانه دَم به دَم دارد هر کس که شوقِ دیدنِ اِبنُ الرضا در اوست هر روز با او فرصتی را مغتنم دارد درسَش، نگاهش، مکتبش، دینش پر از عشق است واللهِ که این تجربه صدها قسم دارد با اهل کفر و شرک و استکبار در جنگ است بر کرسیِ تبیینِ دین، در کف علَم دارد مانند حیدر، ذوالفقارش می‌کند هوهو تیغِ زبانش، از سِلاحِ او چه کم دارد از کودکی در سینه دارد داغِ زهرا را می‌پرورد در خویش، نابودیِ اعدا را هر کس که با او همنشین گردد، شود خرسند از بس که دلها را، به قلبش می‌زند پیوند علم و عمل را چون به اخلاقش درآمیزد بر حسنِ خلقش، هر مُصاحِب می‌زند لبخند حیرانِ حِلمِ بی مثالَش، هر چه با تقوا مبهوتِ عِلمِ لایزالَش، هر چه دانشمند همچون پیمبر، جذبۀ عاشق کشی دارد حقا که رئفت را ز بابا برده این فرزند زهرای دیگر میتوان، عنوانِ او را خواند اهلِ تولا، کوثرِ دوم به او گویند دشمن سعایت کرد، تا او را کند منکوب خود شد هلاک، آنکس که شد بدخواهِ این دلبند روی حسینی دارد و خوی حسن گونه بر صورت و بر سیرتش، باید که شد پابند ماهِ امامت آمد و قلب رضا شد شاد بابای امت آمد و قلب رضا شد شاد او آمد و با نورِ خود، امّید را تابید نسلِ امامت، بر رخش تأیید را تابید با لا اِلاهَش، سِرّ اِلاالله را سَر داد با اَشهدَش، از کودکی توحید را تابید او از نبوت، تا امامت، تا قیامت را یعنی اصولِ دین، به صد تأکید را تابید هر شُبهه را داد از تولایش چنین پاسخ با سجده اَش اَنوارِ بی تردید را تابید دردانۀ شمس الشموس است و به روی ماه ماهِ نهم در نُه فلک، خورشید را تابید با خُلق و خوی خود، به رفتارش، به گفتارش بر اهلِ مدح و منقبت، تمجید را تابید مداحِ آن حضرت خواصِ جامعه هستند بر دشمنش، تیرِ خلاصِ جامعه هستند ما که نواخوان، با قصیده یا غزل باشیم باید که سربازِ ولایت، در عمل باشیم گر نیستیم از خط شکن های صفِ اول باید ز یارانِ شهیدان لااقل باشیم وقتِ دفاع از حق، زبان چون تیغ گردانیم وقتِ هجوم آری، دمِ دستِ اَجل باشیم در معرکه، چون جمجمه بر یار بسپاریم آندم خمارِ شهدِ اَحلی مِن عسل باشیم مانند زینب، گر زبانِ خطبه بگشائیم در لحظۀ فریادها، او را مثل باشیم یاریِ مولا، عِدّه و عُدّه نمی‌خواهد چون آیۀ مَثنی فرادا، بی بدَل باشیم حتی اگر هستیِ ما هم قتلگاهی شد دستی به زیر جسمِ بی سر در بغل باشیم ای پیکر بی پیرهن، ای بی کفن برخیز دارد اسیری می‌رود اُردوی من برخیز @hajmahmoodzholideh
«گزارشی از زندگانی مولا از زبان آن حضرت» من علی ام، اولین ولی خدایم من علی ام، اولین وصیِ پیمبر من علی ام، جفتِ سورۀ توحید من علی ام، کفوِ سورۀ کوثر حجت پروردگارِ هر دو جهانم شاهد هر روزگار، شاهِ شهانم در افق شمسِ روی ختم رسولان من همه جا ماه، در کنار محمد هم‌نفسِ جان و رازدارِ دلِ او در همه احوال، جان و یار محمد لحظه ای از او جدا نبود حضورم ذره ای از او جلو نبود عبورم کودکی و فصل نوجوانی و رشدم دامن پاک رسول خانۀ من بود دوستیِ مرتضی نشانۀ او بود دوستیِ مصطفی نشانۀ من بود همچو من از هیچ فرد یاد نمی‌کرد جز به علی بر کس اعتماد نمی‌کرد خلوتِ ما بود قبل و بعدِ نمازش وقت قیام و قعود و ذکر و سجودش صبح و شب و نیمه شب، سه نوبت و اوقات بود مرا بهره از علوم وجودش گفت: علی باب و من، چو شهر معارف کس نرسد بی علی به بحر معارف شاهدِ هر آنم از پیمبریِ او کاتبِ وحی و نزول، آیه به آیه از نفحاتش گرفته تا شب معراج در بر او لحظه لحظه، سایه به سایه بوده ام از لطف و هم ارادۀ سرمد در دلِ غار حرا کنار محمد او ز همان ابتدا مرا به وصایت پیش همه قوم، جانشین خودش خواند قبل غدیر و پس از رسیدن بعثت زود مرا هم، امام دین خودش خواند کار من از ابتدا به حکم خدا بود کار نبی بر علی، همیشه دعا بود بعد رسالت خدا به حکم صریحش امر بفرمود در مسیر هدایت خاتم پیغمبری رسیده و اینک بر همه باشد علی امیر ولایت این سخنِ وحی چون بگوش من آمد بار ولایت به روی دوش من آمد جانِ من از ابتدا که حامی او بود در همۀ جنگ‌ها سپر به نبی شد در دلِ باران سنگ، گم شد و جانم زیر همه سنگ‌ها سپر به نبی شد در دل هر غار و شعب و جنگ و سریه باز خریدم به جان خویش، بلیه فاتح بدر و حنین و خیبر و خندق چونکه شدم، خود نشان شادیِ حق شد اوج دفاع از نبی مرا به سما برد زمزمۀ لافتی، منادیِ حق شد منکه نبی را در آن محاصره دیدم زخم اُحد را به جان خویش خریدم گفت نبی یاعلی که بعد من اصلاً خندۀ شادی به روی تو نرسد هیچ با زدنِ همسرت به پیش نگاهت آب خوشی بر گلوی تو نرسد هیچ بر گُل تو خَش کشیده می‌شود، آری خانه به آتش کشیده می‌شود، آری حرمت تو بشکنند، اهل سقیفه بی نظر رأفتی بر این غم زهرا حقِ ترا می‌برند، اهل نفاق و خانه نشین می‌شوی ز ماتم زهرا می‌شود از کینه های اهل قساوت کار تو چندین دهه، سکوت و قضاوت باز بتو رو کنند مردم از آن پس تا به نوایی رسند از غم دنیا چونکه تو حاکم شوی، خواص نمانند دورِ تو جز اندکی ز عدۀ آنها جمعی از آنان به شک و شبهه بمانند جمعی از آنان میان جبهه بمانند آنچه نبی گفت، جمله بر سرم آمد مقصدشان بود، جز روال خداوند چونکه به مالِ حرام و شبهه رسیدند دست کشیدند از حلال خداوند جمعی از آنان شدند غرق حوائج جمعی از آنان شدند صید خوارج مرده دلان صف زنان، مقابل ایمان جنگ جمل شد در این مقابله تحمیل سَفسَطۀ نهروانیان که شد آغاز دین خدا شد در این مقاتله تعطیل دست خوارج رسید تا حکمیَت عزتِ صفین، رفت با حکمیت ای همۀ شیعیان، تمامِ محبین! اهل بصیرت اگر شدید چه بهتر وَرنه کند اختلاف، مکرِ منافق بینِ شما تا برَد وجاهتِ رهبر چونکه مراقب شوید، دین خدا را نصرتِ و عزت دهد تمام شما را فرق مرا چون شکافتند خوارج مسجد و محراب هم امان نگرفتند چون به حسن تاختند اهل تکاثر جز دلِ زینب دگر نشان نگرفتند لَختِ جگر چون درون طشت بلا شد راسِ دگر در میان طشت طلا شد کرب و بلا ارثِ کوفه و شام است داغ شهیدانِ ما و زخم اسیران رأسِ شهیدان به روی نیزۀ کوفی روی اسیران کجا و چشم سفیران گر نچشد شیعه طعمِ حیدر کرار کرب و بلا می‌رسد دوباره به تکرار @hajmahmoodzholideh
ما که تهمت نچشیدیم، امان از زینب درد غربت نکشیدیم، امان از زینب تَهِ گودال و سرِ نیزه و بالای درخت حنجرِ پاره ندیدیم، امان از زینب ازدحامِ دمِ دروازه و بازارِ شلوغ ناسزایی نشینیدیم، امان از زینب از دلِ مقتل و زندان و اسیری و بلا عشق را برنگزیدیم، امان از زینب از ميان همه‌ی دار و ندار دنیا درد و غم را نخریدیم امان از زینب وای بر حال دل قافله سالار حرم که به اوجِ غم و اندوه شده یار حرم گه ز گودال گذشت و تنِ بی سر را دید گاه بر نیزه نظر کرد و برادر را دید گه به دروازه رسید و وسط معرکه ها هلهله کردنِ یک لشکر کافر را دید گه به بزم خفقانِ پسر مرجانه مسخره کردن ناموسِ پیمبر را دید سرِ بازارچه‌ی برده فروشانِ عرب به خطر، آبروی عترت کوثر را دید آری از شرمِ غریبِ رخِ بی معجرها چشمِ خون ریخته ی ساقیِ لشکر را دید اینهمه داغ روی داغ و کند شکرِ خدا لحظه ای قافله، غافل نشد از ذکرِ خدا چه بگویم ز غمِ خونجگرِ کوچه و شهر شام ویران و حرم دربدرِ کوچه و شهر سرِ بازارِ یهودی و دو صد تیرِ نگاه گذرِ آل علی و خبر کوچه و شهر تا کنون کوچه و بازار نرفته بودند وای از درد و غم و دردسرِ کوچه و شهر مجلس شومِ شراب و نظرِ سوءِ یهود ارمغانی است پس از رهگذر کوچه و شهر تهمتِ دستِ پلیدانه و ناموس حسین کاش می‌مرد یتیمش به بر کوچه و شهر سرِ ببریده ی مظلوم به فریاد آمد آیه ی ینقلبون بود به امداد آمد در شبِ گوشه ی ویرانه چه غوغایی بود در طبق، پیشِ یتیمان سرِ آقایی بود دختری خیره کنان، خیره به راس پدر و دائماً زمزمه اَش، ناله‌ی بابایی بود آسمان بر سرِ ویرانه سرا، ویران شد که یتیم حرم از بُهت، به شیدایی بود زخم‌های کفِ پا را به پدر داد نشان صورت نیلیِ این طفل، چه زهرایی بود آخرین حرف گل یاس، قدِ خَم شده بود اولین حرف پدر روضه ی لالایی بود ز کبودیِ تنش، هیچ دگر حرف نزد دیده بربست ز هجرانِ پدر حرف نزد @hajmahmoodzholideh
سلام من سلام من به لحظه وصال تو سلام من سلام من به راسِ بی مثال‌ تو حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به قلب پر ز خون تو سلام من سلام من به جسم واژه گون تو حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به حنجر بریده ات سلام من سلام من به گیسوی کشیده ات حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به اکبر و به اصغرت سلام من سلام من به ناله هاي مادرت حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به کاروان خسته ات سلام من سلام من به دخت دل شکسته ات حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به کودکان تشنه ات سلام من سلام من به حلق زیر دشنه ات حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سلام من سلام من به ساقی غمین تو سلام من سلام من به آه آتشین تو حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من @hajmahmoodzholideh
بر سر بامِ فلک بیرق شد فجرِ پیروزی ما مطلق شد دیو چون رفت فرشته سر زد زَهقَ الباطل و جاءَالحق شد انقلابی که خمینی دارد تا ابد شور حسینی دارد حاصل خون شهیدان، فجر است فجر بر دوشِ تو دِینی دارد نور حق آمد و تابید به دل رفت در قعرِ جهنم باطل فجر آورد پیام شهدا مشو از خون شهیدان غافل نوش کن جام خراسانی را باده‌ی پیر جمارانی را چون خمینی است میِ خامنه‌ای مست شو راه سلیمانی را نهضت عشق عیانی شده است عشق را فاطمه بانی شده است انقلاب شهدا صادر شد غزه امروز جهانی شده است مرد رزمیم و نترسیم ز جنگ جبهه تا خاک فلسطین شد رنگ خون پاک شهدا گل کرده موشک فجر شده میوه‌ی سنگ صدفِ دین، شهدا را دُر کرد فجر صادق همه جا را پر کرد عالَمی مستِ میِ عشق شدند عشق، بس قافله ها را حر کرد انقلاب آیت عظمای خداست هر چه داریم ز خون شهداست خون یاران سر هر مرز رسید نوبتی هم که شده نوبت ماست ما که از یار اطاعت داریم از ستمکار برائت داریم بی تبرا به تولا نرسیم شکرِ حق، نور بصیرت داریم از اویس قرنی باید گفت از ولایت علنی باید گفت ای همه منتظران بسم‌الله از قیام یمنی باید گفت اسب رهوار ز ره می‌آید مرکب یار ز ره می‌آید می‌رسد منتقم خون خدا عطر دیدار ز ره می‌آید هر که دیدار کنون می‌خواهد دیدن یار جنون می‌خواهد قدس از کرب و بلا می‌گذرد کربلا جوششِ خون می خواهد @hajmahmoodzholideh
"روشنگری انقلابی" با انفجارِ نور، دلها آشنا شد ظلمت ز ایران رخت بَر بست و فنا شد فجری مبارک، هر کران را در نوَردید کشور سراسر، مهدِ نورِ کبریا شد این نورباران، نهضتِ روح خدا بود نهضت شکوفا گشت و غوغایی بپا شد با غرّشِ الله اکبر های مردم فرمانِ روح الله، فرمانِ خدا شد ماهیّتِ این انقلاب اسلامِ ناب است هر ادّعای دیگری، بادِ هوا شد رفت از میان فرعونِ ایران، مخفیانه اعجازِ موسای زمانه بی عصا شد با مقدمِ روح خدا، ایرانِ زهرا عمری گرفتارِ ستم بود و رها شد دامانِ پاک مادرانِ مرد پرور احیاگرِ نورِ شهیدانِ خدا شد طفلان ِ گهواره، یلانِ صحنه گشتند خاکِ وطن گلگون، چو خاکِ کربلا شد برگشت دین، در سرزمینِ ما دوباره برگشت ایمان، کشورِ ما مالِ ما شد دَه روزه، تاج و تختِ صد ساله فرو ریخت حق آمد و باطل فراری تا کجا شد مستکبرین "فریادِ واحسرت" کشیدند "بیست و دوی بهمن" سرآغازِ ولا شد ایران و ایرانی، دوباره سر برآورد جمهوری اسلامی ایران بپا شد در جنگِ تحمیلی، دفاعی شد مقدس بابِ شهادت با لقاءالله، وا شد از ما،،، جوانان دسته دسته رخت بستند با خونشان فتح و ظفر اما بنا شد فرعونیان وقتی شکستی سخت خوردند رمزِ قبولِ قطعنامه برملا شد جنگِ حسینی، تابعِ صلحِ حسن گشت بر پیکرِ روح خدا جامِ بلا شد □ □ □ پیر جمارانیِ ما رفت و عزا شد یارِ خراسانی، به کشتی ناخدا شد شد دستِ حق از آستین بیرون دوباره سید علی هدیه به ایران، از رضا شد ملت دوباره قدرتی از نو گرفتند امت سراسر پیروِ آن مقتدا شد صدها، هزاران، صدهزاران نقشه، فتنه بر ضدِ او طراحی اما برملا شد میخواستن، برجام گردد جامِ زهرش تیری که از صبر و بصیرت، در خطا شد هر جنگِ سخت و نرم، خنثی شد به تدبیر دین، یاری از فرماندهِ کل قوا شد بسیاری از یارانِ او رفتند از دست تا حقِ مکتب، با سلیمانی ادا شد □ □ □ امروز "هیئت ها" جهادی سخت دارند از انتقامِ سخت، اینهم سهمِ ما شد باید بگیریم انتقامِ کشته ها را آری، زمانِ انتقام از اشقیا شد این است پیغامِ همه خونِ شهیدان در پاسخِ هر شبهه، صد شعبه روا شد باید که تبیین کرد راهِ رفته را، تا... نسلِ جوان داند که ایران کربلا شد ایران، یمن، سوریه، لبنان، غزّه، بغداد یکدست، هم پیمانِ شاهِ نینوا شد از کربلا تا قدس، با یک "یاحسین" است دشمن دگر واللهِ محکومِ فنا شد بوی فروپاشیِ استکبار آید یک ضربه، تا تیرِ خلاصِ آمریکا شد پیغام های مخفیِ شیطان فریب است این خود؛ پیامی از کلامِ مقتدا شد دیگر به مویی بند، بیتِ عنکبوت است موشک بجای خود، تلنگر اکتفا شد آل سعودی با یهودی، بسته پیمان غافل از اینکه انتهای ماجرا شد گوید ولیعهدِ صعودی با سرانش: ایران، گمانم خادمِ بیت خدا شد امروز نزدیکِ سحرگاهِ ظهور است یعنی زمانِ منجیِ آل عبا شد "لبیک یا مهدی" که ما در انتظاریم هنگامِ بوسه بر رکابت سهمِ ما شد جان میدهیم ای یوسف زهرا بپایت روز وصالت، بعدِ یک عمری دعا شد @hajmahmoodzholideh
اَلسُّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ اگرچه حجة اللهم، ولی ساکن در این چاهم سیه چالی که در آن، نَشنود غیر از خدا آهم خدا می‌خواست، این‌جا بِشنود سوز مناجاتم همان قعرِ سجونی را، که من‌هم از خدا خواهم بجای احترام این‌جا، شکنجه هست تکریمم بجای منبر و محراب، زندان گشته درگاهم نحیف و لاغر اما، دست‌های پر قنوتم شد بلاگردانِ یارانم، نجاتِ قومِ گمراهم بجای سفره ی افطار، این‌جا پیکری پهن است بجای آب، مُشتی محکم آید هر سحرگاهم علی را یاد کردم، شد گلویم بسته در زنجیر به جرمِ یاعلی، شد تازیانه قوتِ هرگاهم شبیهِ مجتبی، یک حربه در پایم فرو رفته و همچون مادرم زهرا، شده نیلی رخِ ماهم نه از نیزه، که از نیشِ زبانِ ناسزاگویی سه‌شعبه خورده بر قلبم، که از گودال آگاهم خدا می‌خواست، چون جدّ غریبم بشکند پایم شبیه کربلا، یک ضربه آمد در گلوگاهم چشیدم همچو زینب، بیکران درد اسیری را میانِ سلسله، با عمه‌ی مظلومه همراهم ز پا و گردنِ مجروح من خون می‌چکد، یعنی چنان سجاد، ذره ذره در زنجیر می‌کاهم غمِ شام و غمِ کوفه، به پیشِ دیده ام، اما ندیدم اهل‌ِبیتم، بینِ نامحرم سرِ راهم نه آتش‌ در حرم دیدم، که شعله بر دلم افتاد جگر از روضه‌ی سختِ کنیزی، سوخت ناگاهم خدا را شکر ناموسم نبود این‌جا کنار من سپردم انتقامِ آل زهرا را، به خونخواهم @hajmahmoodzholideh
تا طاعت سرمدی است، گنجینه‌ی ما خلقِ خوشِ احمدی است، پیشينه‌ی ما این است مکارمِ تمامِ بعثت اخلاقِ محمدی است، آئینه‌ی ما از کوه نور واقعه آغاز شد، ولی قبل از حرا، تجلی اعظم شد از علی از کودکی که شد علی از کعبه منجلی تابید بر وجود محمد، علی، جلی احمد هنوز سوره‌ی اِقرَء نخوانده بود قبل از نزول حیدر کرار، خوانده بود آنکه کسی ندیده به دیده، ولادتش از کعبه آمد و همه دیدند، عادتش قرآن به لب، به دوست نشان داد ارادتش دیدند حاضرین، جملاتِ شهادتش دیدند در حضور پیمبر، علی کنون زیبا کند، قرائتِ آیاتِ مؤمنون باید نبی، به صوتِ علی آشنا شود تا روبرو به نغمه‌ی او در حرا شود تنها نه در حرا، که به معراجها شود با این صدا، مخاطبِ وحیِ خدا شود اِقرَء بِاِسمِ ربِکَ یا مصطفی، بخوان آیاتِ وحی را تو چنان مرتضی، بخوان جبریل نه، علی است ترا گفتگو کند هر جا روی، حضورِ ترا جستجو کند تا با خدای خویش ترا، روبرو کند خود را مُجاب، در طلبِ آرزو کند از قابِ قوس، وصلِ تو نزدیک‌تر شود تا جانِ تو، به اصلِ تو نزدیک‌تر شود اصلاً ترا، به عشقِ علی برگزیده ام در قلبِ تو، ولایتش از پیش چیده ام نقشِ علی، به سینه‌ی تو، خود کشیده ام خالص‌ترین محبتِ او، در تو دیده ام هر کس که با علی کند اخلاص بیشتر در رتبه‌ی پیمبری اَش، هست پیشتر تو از قدیم، مفتخرِ عشق بوده‌ای از دیرباز، همسفرِ عشق بوده‌ای چون از اَلَست، دربدرِ عشق بوده‌ای با این حساب، تاجِ سرِ عشق بوده‌ای در آسمان به سِیرِ اِلَینا که می‌شدی باید در این سلوک چهل ساله می‌شدی وقتی رسید هم‌دلیِ نوبرانه‌اَت شد مرتضی به غار حرا، هم کرانه‌های ‌اَت او خواند، با نوای خوشِ دلبرانه‌ات آیاتِ من نبود، سرود و ترانه‌اَت این‌ آیه‌ها برای نجاتِ بشر رسید در راهِ یاوریِ تو، اِثنی عشر رسید انسان هماره در طلبِ معنویت است بی رهبر و امام، پیِ جاهلیت است کار شما دو نور مبارک، همیَّت است در قلب‌تان به خَلقِ خدا، حسنِ نیت است اول کسی که بعد تو اسلام آورَد اسلام را به قله‌ی اتمام آورَد آری، علی است قله‌ی اسلام و دینِ من بعد از تو اوست، رهبرِ دینِ مبینِ من با او عدالت است، قرینِ زمینِ من‌ خشمِ علی و خُلقِ خوشِ تو معینِ من او منذر و بشیر تو، از لطفِ سرمدی شمشیرِ او، محافظِ دینِ محمدی با تو رسد بشر، به تمنای نورها آغاز می‌شود ز جهالت، عبورها پایان شود، مصیبت زنده به گورها رسوا شوند، سلطنتِ ظلم و زورها در عصر جاهلیت، علی آیت الحق است در روزگارِ ظلمت، علی نور مطلق است پایان کاخِ ظلم، رسد از رسالتت راهُ بشر گشوده شود از هدایتت بتخانه سرنگون شود از یمنِ هیبتت آتشکده خموش، ز نورِ نبوتت اما دریغ و درد به وقتِ سلامها یک عده با نقاق، کنند احترامها آخر نفاق، باب کند انحراف را در بینُ مسلمین بنهد بس، شکاف را خط و نشان کشیده به پنهان مصاف را از حِقد و کینه، رو کند آخر غلاف را زورش نمی‌رسد به علی چون ز واهمه راهِ گریز نیست، ز حمله به فاطمه هر چه علی بپای نبی فتحِ ناب کرد خطِ نفاق، روزِ تلافی حساب کرد گُل را کبود و قلب علی را کباب کرد او را برای خانه نشینی، مُجاب کرد بعد از نبی، خلیفه‌ی مسند نشین شدند تا کربلا ز بغضِ علی، در کمین شدند با لشکری به قافله ای، حمله ور شدند مردان شهید و اهل حرم، دربدر شدند آل علی، ز خصمِ علی خونجگر شدند اهل نفاق، بس به جفا خیره سر شدند ناموسِ وحی را سرِ بازار برده‌ اند در شام و کوفه، مجلسِ اغیار برده‌ اند ما نوکریم و راه علی پیشِ روی ماست بغضِ گلوی فاطمه اَش، در گلوی ماست فتنه هماره در طلبِ جستجوی ماست این امتحان مقابلِ ما کوبه‌کوی ماست دست از علی و آل نباید کشید، تا روز فرج، که منتقم آید به سوی ما @hajmahmoodzholideh
نیمه شب میروم و راه به صحرا ببرم درد دل، در حرمِ مخفیِ زهرا ببرم گرچه این شهر مرا خانه‌ی مادرزاد است کاروان را ز وطن، بی کس و تنها ببرم ظاهراً مکه روم، باطناً اما مقتل که به گودال، همه عترتِ طاها ببرم جدِ من گفت: خدا کشته ترا می‌خواهد همرهم اهلِ حرم نه، اُسرا را ببرم میرم در حرم امنِ خدا با غربت باید این قافله را تا به ثریا ببرم "کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام" عاشقان را به سوی کعبه دلها ببرم با همین کودک شش ماهه به میقات روم تا جوانانِ حرم را، به مناها ببرم جسِم من، طمعه ی شمشیر و سنان خواهد شد دست و پا میزنم و شِکوه به یکتا ببرم استخوان‌بندی اَم از نیزه، ز هم می‌پاشد آنقدر خُرد شوم، تا نفَس از نا ببرم کهنه پیراهنِ من را که به غارت ببرند هرچه نیزه ست، در آن دشت به یغما ببرم تهِ گودال همان، مسجد و محراب من است بدنِ بی کفنم را به مصلا ببرم سینه ام می‌شکند، تا غمِ مادر بِچِشم پهلوی لِه شده را هدیه به زهرا ببرم این زن و بچه چرا همرهِ من می‌آیند چون خدا خواسته، باید به تماشا ببرم خاندانم، همه راهیِ اسیری شده‌اند فاطمیاتِ حرم را به کجاها ببرم تا به هر جا که شود، همرهشان می‌مانم تا دلِ شب که به ویران سرِ خود را ببرم من پیامِ گلوی پاره‌ی خود را همه جا با صدای جگرِ زینب کبرا ببرم تشنه را یاد نمائید به نوشیدنِ آب تا که من دست شفاعت سوی مولا ببرم @hajmahmoodzholideh
هرگز نمی‌گویم مرا کم دوست داری دارم یقین آقا، مرا هم دوست داری خیلی زیاد از تو عنایت دیده ام من از بس مرا ای باوفایم دوست داری من تازه فهمیدم چقدر از یار دورم اما مرا باز ای امامم دوست داری گاهی ز تو دورم گهی نزدیک، والله دانم که در وصل و فراقم دوست داری آخر مرا ای نازنین بهر چه خواهی؟ با این‌همه جرم و گناهم دوست داری شاید مرا روز مبادا کار داری با تو قراری را که دارم دوست داری آیا مرا از یاورانت می‌شماری؟ آیا مرا خطِ مقدم دوست داری؟ جدّ غریبت با غلامان همنشین بود آری غلامت را مسلَّم دوست داری روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است نور حسینی را به قلبم دوست داری آقا دعا کن تا بمانم پای کارت تو ماندنَم را زیر پرچم دوست داری ذکر تو میگویم، ولی در معرکه چون سازم ظهورت را فراهم دوست داری خواهم برایت قطعه قطعه گردم آخر روزیکه میبینی شهیدم دوست داری حرف از اسیری می‌کُشد ما را، شنیدم وقتی ز عمه روضه خوانم دوست داری این ناله‌ی بانوی غمها کشت ما را نَحنُ اُسارا آلِ زهرا کشت ما را @hajmahmoodzholideh
دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخن‌ها گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟ بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه می‌نهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان هست وقتی جسمِ پاکت، می‌شود پامال گریان رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت می‌رود عمامه‌ی تو، تا شُکوهِ دین بماند زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل می‌کند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه اینچنین نخلِ ولایت، می‌زند از بُن شکوفه آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب هیئت ما روضه‌ی ما، هست خیمه گاه زینب دست بر شمشیر می‌مانیم، ای خونخواه زینب نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم @hajmahmoodzholideh
دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر مانند او نیامد قد رسای دیگر حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل مانند او در عالم کو مقتدای دیگر ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر او هست در مناجات، محوِ خدای زینب از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است حتی اگر ببیند، صفین های دیگر شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و غوغای حمله هایش، کرارِ بی‌قرار و تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و فریادِ خطبه‌هایش، تبیینِ آشکار و عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت عالِم، فقیه، آگاه، در قلّه‌ی بصیرت دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟ با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟ زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟ وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟ شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد آن دست‌های بی مشک، از شرمِ آب افتاد آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر مستأصل است اما، آقا کنارش آمد زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد عطر پیمبر انگار، آن‌جا کنارش آمد پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر @hajmahmoodzholideh
زین العباد زادۀ سلطان نینوا ذخرالقیام، راهبرِ نهضت بکا تبیین گرِ مبارزه، با شیوه‌ی دعا یاری رسانِ خون خدا، بعدِ کربلا واکرد دیده بر همه ارکانِ عالمین دوم علی، سلاله‌ی زهرا، گُلِ حسین آمد سفیر کرب و بلا، امتدادِ راه یعقوب آل فاطمه، خورشید خیمه‌گاه یعنی زمینه ساز ظهور و بروزِ ماه احیاگر معارف گودالِ قتلگاه هموار شد ز لطفِ خدا راه بندگی راه سلوکِ عاشقی و سبک زندگی سجاد اگر نبود، ره کربلا نبود کانونِ علم و معرفت از آن ما نبود مُشتِ یزیدیانِ تبهکار وا نبود ابلیس سرنگون و خدا برملا نبود بی زین العابدین که هدایت نمی‌شدیم اینگونه جان نثار ولایت نمی‌شدیم سجاد اگر نبود، عبادت حرام بود کار حسین بعدِ حسن، ناتمام بود نامِ علی به مَاذنه، جرمی تمام بود دین نبی، کجا طلبِ خاص و عام بود سجاد اگر نبود، محمد نبود نیز حرفی ز دینِ خالقِ سرمد نبود نیز با خطبه‌ی امامِ حرم، دین عروج یافت شد ناقه اَش بُراق و زمین تا سما شتافت با بوریای پاره بجز زخم دین نبافت اینگونه شد که باقرِ او، علم را شکافت از سجده ای که کرد چو زینب، به قتلگاه ترویج گشت، منبر و محراب و سجد گاه تنها نه بر یزیدِ ستمگر خطاب کرد دورانِ شش خلیفه‌ی جور، انقلاب کرد در بندِ اختناق، دوصد فتح باب کرد پنهان و آشکار، عدو را مجاب کرد با خطبه کرد، دینِ خدا را سراسری با گریه کرد، خون خدا را برابری در اوجِ انقلاب و قیام و جهادها فریادِ نرم کرد علیهِ فسادها هم زد علَم، مقابلِ اهل عنادها هم صف کشید، علیهِ مرید و مرادها در عین حال، نیمه شب انبان بدوش بود چون جد خود علی، همه شب خرقه پوش بود بس بَرده ها، خریده و آزاد کرده بود دلهای خسته را ز خدا شاد کرده بود با خُلقِ خویش، دست مریزاد کرده بود عمری ز جان، محبتِ آحاد کرده بود دهها هزار اهلِ گنه، با نماز شد هر نوکرش، معلمِ راز و نیاز شد آن سروری که کرب و بلا را مرور کرد از قتل صبر، با دلِ خونین عبور کرد در خاطرش روایتِ سمِ ستور کرد با اشکِ صبر، قلب خودش را صبور کرد مانند عمه‌های خودش بینِ قافله بر دست و پای زخمیِ او بود سلسله او دیده بود جسمِ پدر زیر دست و پا او دیده بود رَاسِ پدر را به نيزه ها او دیده بود خیمه ی آتش گرفته را او دیده بود غارت و سیلیِ بی هوا از نهضتی که بعدِ چهل منزل آفرید ما را به راهِ فاطمه، اهل دل آفرید یابن الحسین، ما همه شرمنده توئیم ما بَرده بوده‌ایم و کنون بنده‌ی توئیم دلمرده بوده ایم و کنون زنده‌ی توئیم دلداه ایم و عاشق و رزمنده‌ی توئیم حالا که ما شدیم ز جمعِ سپاه تو آیا شود شهید، غلامِ سیاهِ تو؟ @hajmahmoodzholideh
❖﷽❖ ✅ما را در این پیام رسان دنبال کنید 📲كانال اشعار حاج محمود ژولیده 💠بروز رسانی کامل کانال اشعار حاج محمود ژولیده در پیام رسان بله، ایتا، سروش پلاس و تلگرام پیام رسان تلگرام👇 https://t.me/hajmahmoodzholideh پیام رسان بله👇 https://ble.ir/hajmahmoodzholideh پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/hajmahmoodzholideh پیام رسان سروش پلاس👇 http://splus.ir/hajmahmoodzholideh ☑️ كانال اشعار حاج محمود ژولیده
یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد ساقی لشکر اباالفضل ثاتی حیدر اباالفضل اسم قشنگت علمدار شیر دلاور اباالفضل همه جا نام تو برتره عشق زیبای تو دلبره هر قهرمان و هر پهلوون اسمتو تو جهان می‌بره سید و سالار اباالفضل میر و علمدار اباالفضل یار ولایت همیشه ماه و سپهدار اباالفضل تا که تو ماه کربلایی پشت و پناه خیمه‌هایی ستون خیمه‌ی حسینی حافظ پرچم خدایی ای بال پرواز اباالفضل عاشق و جانباز اباالفضل مدافع حریم زینب سردار و سرباز اباالفضل فدای مستیِ جام تو قربون عرض اندام تو هر جا که اسم تو رو لبهاست رمز پیروزیه نام تو دلبر من یاابالفضل عشق یمن یاابالفضل تشنه‌ی لعل لب توست بحر عدن یاابالفضل با دوستا پر ناز و غمزه‌ای با دشمنا مثِ حمزه‌ای علت نصرت جبهه‌ها کعبه‌ی پنهان غزه‌ای ای نفَسِ من اباالفضل آمِن و ایمَن اباالفضل پشت و پناه غریبان قالعِ دشمن اباالفضل نتانیاهو که پلیده شمر زمونه‌ی جدیده حرمله امروز اسرائیله بایدنِ پست همون یزیده مه لقا کیه اباالفضل رهنما کیه اباالفضل اگه اباالفضلی باشیم رایِ ما کیه اباالفضل ای پیچیده همه جا عطرت عالمی همه بزیزِ چترت جمهوری اسلامی ایران حرمِ خدا بزیزِ چترت ای نور دیده یاابالفضل امید شیعه یاابالفضل یار وفادار مهدی ستون خیمه یاابالفضل پیر و جوون ما با حسین نذر تو جان و سر تا حسین پاکار پرچم رهبریم با یا ابوفاضل یا حسین یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد یااا ابوفاااضل مدد @hajmahmoodzholideh