eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
106 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ی زیبای حاج قاسم با رهبری❤️💚 👌😭😭 💥حضور سرزده و سردار در مراسم «بله برون» یک عروس:👇 🍀سال ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری به استان کرمان سفر کردند. ایشان تاکید داشت حاج قاسم در این دیدارها همراه ایشان حضور داشته باشد. در سفرهایی که حضرت آقا به استان‌ها داشتند، برنامه طوری ترتیب داده شد تا ایشان با چند خانواده شهید دیدار کنند. از طرفی به دلیل رعایت مسائل امنیتی، این دیدارها به اطلاع خانواده‌ها نمی‌رسید و ۱۵ دقیقه قبل از ورود ایشان خانواده‌ها مطلع می‌شدند. 🍀یکی از این دیدارهایی که در آن سفر تدارک دیده شد، دیدار با خانواده یکی از فرماندهان گردان‌های شهید لشکر ۴۱ ثارالله بود. طبق روال، آن خانواده دقایقی قبل از حضور حضرت آقا خبردار شدند. اما وقتی وارد مجلس شدیم، دیدیم جمعیت حاضر بیش از حد انتظار است. تصورمان این بود که خانواده شهید خیلی سریع حضور حضرت آقا را به بستگان اطلاع داده است و آنها هم فوری خودشان را رسانده‌اند، اما اشتباه می‌کردیم. دلیل حضور بستگان مراسم «بله برون» دختر همان شهید با فرزند یکی دیگر از شهدای لشکر ثارالله بود. آن شب یکی از اعضای خانواده شهید آمد و در گوش حاج قاسم، مطلبی گفت... 👈 حضرت آقا از حاجی پرسیدند: «داستان چیست؟» حاج قاسم جواب داد: می‌گویند که جواب خانواده دختر مثبت است و درخواست دارند اگر امکانش هست شما خطبه عقدشان را بخوانید. 🍀حضرت آقا قبول کردند. وقتی ایشان خطبه را قرائت کردند از دختر خانم پرسیدند: «آیا به بنده وکالت می‌دهید تا شما را به عقد آقای فلانی در بیاورم؟» دختر خانم در جواب گفت: «اگر قول می‌دهید در آخرت شفیعم باشید، بله به شما وکالت می‌دهم». 🍀حضرت آقا گفتند:«چرا من باید شفیع شما باشم؟» بعد به حاج قاسم اشاره کردند وادامه دادند: 👈«مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند ازمن بالاتر و بیش‌تر است. ایشان است و خودش شفیع شما می‌شود.» 🍀 به نقل از محمد حسین نجات با سر تیتر «چرا من شفیع شوم؟» کانال http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حسنیه_قسمت بیست و چهارم بعد از آن دست علیّ بن ابیطالب علیه السلام را گرفته
💠 بیست و پنجم آیا به کلام خدای متعال ایمان ندارید که فرموده: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ یُوحی» پیامبر هرگز از روی هوی سخن نمی گوید و کلام او جز وحی که ما به او الهام کرده ایم نیست. 👈سوره مبارکه نجم آیات 3 و 4 و باز می گوئید که امت در خلافت ابی بکر اجماع کردند؟! ای ابراهیم! بگو ببینم، آیا اجماعی که مخالف نصّ و فرمان صریح الهی باشد منعقد می گردد؟ ابراهیم گفت نه. گفت: پس چگونه به این اجماع استناد می کنی؟ ای ابراهیم از نصوص و فرمان الهی و حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشتیم، بگو ببینم آیا در خلافت ابوبکر همه امّت اجماع کردند یا اجماع خواص امت بود؟ ابراهیم به فکر فرو رفت، چون اگر می گفت اجماع جمیع امّت بود کذب او ثابت می شد. چرا که اهل یک شهر بلکه اهل یک محله هم اتفاق نظر نکرده بودند، الاّ چند نفر معدود که به عداوت اهلبیت رسول اللّه صلی الله علیه و آله مشهور و در حیوه آن حضرت نفاق را پیشه ساخته بودند. ابراهیم گفت: ای ! خاصان امّت از اهل حلّ و عقد اتفاق نظر کردند که او سزاوارتر است به خلافت از دیگران. گفت! ای علمای حاضر! از شما سؤال دیگری می پرسم، در حضور خلیفه راستش را بگوئید، بعد از ابوبکر که در مورد او نزاع کردند بافضیلت تر و داناتر و مقدم بر جمیع صحابه از اصحاب خاص که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فضایل آنها سخن گفته و حدیث ایراد فرموده چه کسانی بودند، و مناقب ایشان را اظهار نموده چه کسانی بودند و از اهلبیت و بنی هاشم که افضلیت او بر همه اصحاب، بلکه بر جمیع مردم عالم ثابت بود چه کسانی بودند؟ گفتند: علی و عباس و حسن و حسین و عمر بن خطاب و طلحه و زبیر و عبداللّه بن مسعود و عبداللّه بن عباس و سلمان و ابی ذر و مقداد بن اسود و عمار یاسر و جابر انصاری و ابوایوب انصاری و عثمان بن مظعون و ابو دجانه انصاری و حذیفه یمانی و ابی بن کعب و سعد بن عباده و قیس بن سعد. گفت: ای خلیفه تو را سوگند می دهم به حق آن کسی که اینک بر جای او نشسته ای، از علمائی که حاضرند بپرس که آیا علی علیه السلام و عباس و همه آنهائی که از اکابر بنی هاشم و اصحاب بودند با ابوبکر بیعت کردند یا نه؟ هارون رو کرد به علما و گفت: جواب بدهید از آنچه واقع شده است.اما آن ها همگی سر بزیر افکندند. جریان سقیفه بنی ساعده شافعی سر بلند کرد و گفت: چرا سر به زیر افکنده اید؟ آنچه به شما از اخبار و آثار رسیده است بگوئید. ابویوسف گفت: آری ظاهر اخبار نشان می دهد که در میان اصحاب و اهل بیت منازعه و مخالفتی پیش آمده است. گفت: من می توانم آنچه واقع شده و پیش آمده را طبق اخبار و احادیث و تفاسیری که علمای شمانقل کرده اند بیان نمایم، به شرطی که اگر راست گفتم سخن مرا تصدیق کنید. هارون گفت: بگو. گفت :جریان واقعه این است که در حالی که علیّ علیه السلام و فضل بن عباس و جمعی از بنی هاشم و گروهی از اصحاب کبار، مشغول کفن و دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودند، تعدادی از منافقان صحابه در سقیفه بنی ساعده نشستند و پیکر پیغمبر خود را واگذاشته، برای کسب خلافت به منازعه برخاستند. چون خبر به انصار رسید، جمع کثیری از انصار نیز آمده و در این امر به بحث و گفتگو نشستند. سخن در میان آنها به درازا کشید. گاه ابوبکر به عمر می گفت دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم، وعده ای به سالم غلام حذیفه وعده ای به ابوعبیده چنین می گفتند. بالاخره پس از جر و بحث و منازعه بسیار انصار گفتند، «مِنّا اَمیرٌ وَ مِنْکُم اَمیر» یعنی «امیری از میان ما انتخاب شود و امیری از میان شما»، و به سعد بن عباده که بزرگ انصار بود گفتند دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم. سعد قبول نکرد و از این کار خودداری کرد و آن را جایز نمی شمرد تا اینکه بر اثر اصرار زیاد انصار، سعد راضی شد. قیس پسر سعد چون دید پدرش به امر خلافت راضی شده، برخاست و به روی او شمشیر کشید و گفت: پدر تو نزد امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب چه حجتی برای کار خود داری؟ آیا از آنچه در غدیر خم به حکم الهی واقع شد اطلاع نداری؟ آنجا که رسول خذا دست او را گرفته و بر شما امام و حاکم قرار داد و با او بیعت کردید و به او تهنیت گفتید، اما اینک که رسول خدا از میان ما رفته، با امر خدا و پیامبر او صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت می کنید؟ به خدا قسم اگر این کار را ترک نکنی با این شمشیر سرت را از بدن جدا می کنم. چون سعد سخنان پسرش را شنید پشیمان شد و استغفار کرد. پس گروه انصار کس دیگری را انتخاب کرده و به او پیشنهاد نمودند. اما عمر برخاست و گفت: این هرگز درست نیست که دو نفر متصدی امر خلافت شوند و این امر سرانجامی نخواهد داشت. و . . . ✅ادامه دارد. کانال http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92#داستان_دنباله_دار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر تو بخواهی همیشه بهانه‌ای برای مهربانی پیدا خواهی کرد
⭕️ الان شورای بعضی شهر هایجلسه فوری میذاره که اسم کدوم خیابونو عوض کنه تا آلودگی هوا رفع بشه :///
حیف نون میره خواستگاری... بابای دختر ازش میپرسه کارت چیه شادوماد؟💬 حیف نون میگه: تو شرکت پاکسان هستم... یارو میگه خوب اونجا چکار می کنی؟ میگه به سلامت خانواده می اندیشم 😐😂😂 😀 @hal_khosh 🤣
بعضی وقتها حیف نون جورى تو جمع فاميل ميگه :من وقتى خوابم اصلا هيچى حاليم نيست که انگار وقتى بيداره خيلى حاليشه 😂😂
یه موتوری جلوم زد رو ترمز گفت داداش سلام گوشیتو میدی یه تماس بگیرم؟ گفتم لااقل پیاده شو تو شرایط برابر دنبالت بدوئم
یه بار تو پارک بودم که یه آقایی داد زد هر کی بستنی میخواد بیاد اینجا.. من به همراه چند نفر دیگه رفتیم سمتش.. به همشون بستنی داد و به من که رسید با تعجب پرسید: " تو دیگه کی هستی؟" همونجا بود که متوجه شدم همه اونا خانوادش بودن...
مادربزرگمو بردم دکتر چشم، دکتر به مادربزرگم گفت: چشمات نزدیک‌بین شده. میتونی با یه عمل درستش کنی. 8 میلیون هزینه‌ی عملشه. مادربزرگم گفت: ننه چه کاریه آخه 8 میلیون بدم؟ دو قدم میرم جلوتر، از نزدیک می‌بینم. 😂