کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت سی ونهم به موجب این نصّ الهی معلوم می شود که انبیاء هم میراث داشت
💠#داستان_دنباله_دار #حُسنیّه_قسمت چهلم
. . . «اِذا جائَکُم عَنّی حَدیثٌ فَاَعْرِضُوهُ عَلی کِتابِ اللّه فَما وافَقَ کِتاب اللّه فَاقْبَلُوهُ وَ ما خالَفَهُ فَاضْرِبُوا بِهِ عَرْضَ الْحائِط».
هرگاه پس از من بر شما حدیثی عرضه شد که به من نسبت دادند اگر موافق کتاب خدا بود بپذیرید و گرنه آن را به دیوار بزنید.
و دیگر اینکه چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم از دار دنیا رحلت کردند، استر و شتر و شمشیر و عمامه و دیگر وسائل شخصی آن حضرت را امیرالمؤمنین علیه السلام تصرف نمود،
و زره حضرت صلی الله علیه و آله وسلم نزد شخصی گرو بود که بلافاصله آن را از گرو در آورد، در حالی که اینها نیز از میراث حضرت بود و هیچکس با او درباره آنها منازعه نکرد و این قضیه در کتاب های شما نیز مذکور است و هیچ کس نگفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم میراث نمی گذارد، چرا آنها را برداشته اید؟ در حالی که بایستی آن ها را نیز از امیرالمؤمنین علیه السلام می گرفتند.
اگر بگویند که ایشان طلبیدند ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نداد و ایشان عاجز شدند و دست برداشتند.
این بدین معنا خواهد بود که امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کرده و چیزی را که شرعا حق نداشت تصرف کند تصرف کرده و کسی که در مال حرام تصرف کند، عملش، نعوذ باللّه، نزدیک به کفراست.
و اگر گفته شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حال حیات آنها را به تملک امیرالمؤمنین علیه السلام در آورده بود، این نیز دروغ است چرا که اگر این چنین بود، حدیثِ مورد اتفاقی در این مورد به ما می رسید.
پس معلوم می شود که آن وسائل به عنوان ارث به آن حضرت منتقل شده و ابوبکر دروغ گفته است.
چون استدلال ها و سخنان محکم و متین #حسنیه به این جا رسید، هارون برخاست و گفت:
ای ابراهیم! و ای علمائی که در مجلس حضور دارید! اکنون که جواب #حسنیه را ندادید و او مذهب شما را ردّ کرد و نتوانستید او را پاسخ دهید، چرا سکوت کرده اید و مذهب او را اختیار نمی کنید؟
چرا همگی سرها را به زیر افکنده اید؟
بار دیگر #حسنیه زبان به سخن گشود و گفت:
ای ابراهیم! و ای علمای مجلس! در همه کتابهای تاریخی شما آمده است و متفقا گفته اند که چون ابوبکر شهادت گواهان را ردّ کرد، فاطمه علیهاالسلام گفت:
ای ابوبکر! تو از پدر خود ارث می بری، ولی من از پدرم میراث نبرم؟ سپس برایشان دلائل بسیاری آورد و آن ها را محکوم کرد و بر آنها خشم گرفت و لعنت فرستاد و رنجیده خاطر از میان آنها بیرون رفت و در حالی که می گریست، سوگند یاد کرد که در قیامت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از آن ها شکایت کند،
و زمانی که داشت دار فنا را وداع می کرد به علی علیه السلام وصیت نمود که او را شب دفن کند و نگذارد که ابوبکر و طرفدارانش بر پیکر او نماز بگذارند.
حضرت وصیت را به جای آورد او را شبانه میان قبر و منبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم دفن کردند چنان چه پیامبر اکرم فرمود
«ما بَیْنَ قَبْری وَ مِنْبَری رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّه»
میان مرقد و منبرم بوستانی از بوستانهای بهشت است.
سپس محل قبر آن حضرت را هموار و پنهان ساختند.
اما صبح آن شب و ابوبکر با هوادارانشان به در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند و به آن حضرت تسلیت گفتند و از حال آن مظلومه و از کفن و دفن او سؤال کردند؟
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: او را شب دفن کردیم. ابوبکر و عمر گفتند چرا اصحاب را خبر نکردید؟
حضرت فرمودند: به خاطر اینکه او چنان وصیت کرده بود و من نخواستم با آن مخالفت کنم چون مخالفت وصیت او نوعی اذیت کردن او است.
شما بارها از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده اید که فرمود:
«فاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنّی مَنْ آذاها فَقَد آذانی وَ مَنْ آذانی فَقَدْ آذَی اللّه»
چگونه جایز می شمارید که من خدا و رسولش را ناخرسند نمایم.
عمر پریشان و مضطرب شد و گفت: برویم و او را از قبر بیرون آوریم و بر او نماز بگذاریم. ولی هر چه از قبر آن حضرت جویا شدند، نیافتند.
ای ابراهیم! این جریانی که نقل کردم، مورد قبول همه مسلمانان است و هیچ کس در آن اختلافی نکرده است.
پس رنجیدن فاطمه علیهاالسلام و غضب او و محروم شدن مهاجرین و انصار از نماز بر او، دلالت دارد بر نهایت قهر و غضب آن بانوی بزرگوار به خاطر ظلمی که بر او و شوهر بزرگوار و بر فرزندان و نورچشمانش روا داشتند و امامت او را غصب و شهادتشان را قبول نکردند. . . .
✅ادامه دارد.
#مناظره
#حقانیت_شیعه
کانال #حال_خوش
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از منبرهای حجت الاسلام عباسعلی الماسی
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#فیلم
🌸سخنرانی کوتاه قرآنی
👈توضیح آیه 231 سوره مبارکه بقره درباره پرهیز از مسخره کردن آیات الهی
🔹عباسعلی الماسی
🆔 @almasiyzefreh
شخصی گفته :
با بابام دعوام شدم قهر کردم سوییچ ماشینو برداشتم که برم بیرون
بابام گفت : ماشینو کجا میبری؟
گفتم :پیاده که نمیشه برم
گفت: با تاکسی برو
گفتم : خب پول بده،
گفت : پسرم بیا بشین با هم آشتی کنیم اینجور خرجش کمتره🤣
🆔 @hal_khosh
یه شب اینترنت پسر #حیف_نون قطع شد
تا رفت تو حال حیف نون با چوب افتاد به جونش هی داد میزد : دزد دزد
یهو زنش داد زد : نزن نزن پسرمونه ….
حیف نون اشک تو چشاش جمع شد گفت تویی پسرم ؟
چقد بزرگ شدی !؟.😂😂😂😂😂😂😂
🆔 @hal_khosh
نقش منشی در فیلم های ایرانی:
- آقای رییس من بهشون گفتم شما جلسه دارین ولی ایشون . . . ؟
+ اشکالی نداره، شما بفرمایید😂😂😂😂
🆔 @hal_khosh
. . . 10 سال بعد😐
بچه حیف نون: بابا !
حیف نون : جانم بچه!!
بچه حیف نون : چجوری با مامان آشنا شدی؟
…
…
…
حیف نون : مامانت پست گذاشته بود من لایک میکردم😅
کاش انگشتم قطع میشد😂
🆔 @hal_khosh
حرف حساب:
🔷ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ،
🔶ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
⚪️ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
🔷ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ،
🔶ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛
⚪️ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
🔷ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
🔶ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
⚪️ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿﻠﺖ.
🆔 @hal_khosh
*سقراط بیشتر اوقات جلوی دروازه شهر آتن مینشست و به غریبهها خوشامد میگفت .*
*روزی غریبهای از راه رسید و نزد او رفت و گفت :*
*من میخوام در شهر شما ساکن شوم . اینجا چگونه مردمی دارد ؟*
*سقراط پرسید :*
*در زادگاهت چه جور آدمهایی زندگی میکنند .*
*مرد غریبه گفت :*
*مردم چندان خوبی نیستند . دروغ میگویند ، حقه میزنند و دزدی میکنند . به همین خاطر است که آنجا را ترک کردهام .*
*سقراط خردمند در جوابش گفت :*
*مردم اینجا هم همانگونهاند . اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه میدادم .*
*چندساعت بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط آمد و درباره مردم آن شهر سوال کرد .*
*سقراط دوباره پرسید :*
*آدمهای شهر خودت چه جور آدمهایی هستند ؟*
*غریبه پاسخ داد :*
*فوقالعادهاند ، به هم کمک میکنند و راستگو و پرکارند . چون میخواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم .*
*سقراط اندیشمند پاسخ داد :*
*اینجا هم همینطور است . چرا وارد شهر نمیشوی ؟*
*مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را میکنی ؟!*
*شخصی که هر دو ملاقات را نظاره گر بود و راهنمایی و پیشنهاد های سقراط را شنیده بود با تعجب پرسید چرا به آن گفتی خوب نیست و برو بگرد و جستجوکن و به این گفتی خوب است و خوش آمد گفتی ؟*
*پاسخ داد :*
*ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم و در دیگران چیزهایی را می بینیم که در درون مان وجود دارد .*
*انسانی که مثبت و مهربان باشد ، هر کجا برود در اطرافش و در آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید و انسان کج اندیش و منفی باف نیز به هر کجا برود جز زشتی و نقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد .*
*وقتی تغییر نکنیم هرکجا برویم آسمان همین رنگ است .*