eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
111 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند !! مراقب بعضی یک ها باشیم ... در حالی که ناچیزند ، همه چیزند .
⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺍﺣﻤﺘﺎﻥ ﺷﺪﻡ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻰ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻩ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﻫﺪﯾﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻡ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺯﺷﺘﻪ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! ✅ﺑﮕﻮ : عالیم ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ! ✅ﺑﮕﻮ : خدا قوت ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺒﻢ ﺭﺳﯿﺪ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﻮﺩ ! ⛔️ﻧﮕﻮ : ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ! ✅ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺩﻡ ﺣﻠﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ ! ♥️ﺧﻮﺏ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﮐند
✍️ 👈هدایت الهی 🔸در یکی از شهرهای «آمریکا»، زنی مسلمان شده بود، در حالی که در آن شهر، مسلمان دیگری وجود نداشت تا به او درس اسلام بیاموزد. وقتی خبرنگاران برای تهیه خبر به او مراجعه کردند، آن زن داستان ایمان آوردن خود را چنین تعریف کرد: من در یک خانواده مسیحی زندگی می کردم که هیچ اسمی از اسلام در آن برده نشده بود و هیچکدام از افراد خانواده درباره اسلام چیزی نمی دانستند. هنگامی که کودک بودم، هوش سرشار و استعداد فوق العاده ای که خداوند به من داده بود، همه را به تعجب می انداخت. در آن هنگام من از انجام کارهای زشت و ناروا خودداری می کردم و با اینکه در این کشور، زن چادری و با حجاب وجود ندارد، اما من از همان هنگام کودکی، از اینکه بدنم را به دیگران نشان بدهم، اِبا داشتم، به همین خاطر تن پوشی برای خودم درست کرده بودم که سر، دستها و پاهایم را می پوشانید. بالاخره چند سال قبل، شبی در خواب دیدم که مردی روحانی و عبا به دوش به من فرمود: «من از سمت شرق می آیم.» آنگاه کتاب مبارکی را که در دست داشت به من نشان داد و فرمود: راه نجات و سعادت تو در این کتاب است.» از خواب بیدار شدم و سه سال به دنبال آن کتاب، تمام کتابخانه ها را گشتم، شاید آن را بیابم ولی موفق نشدم. و روزی یک مسلمان هندی را دیدم. پرسیدم از کجا می آیی؟ گفت: «از هند می آیم و مسلمان هستم.» من خواب خود را برای او تعریف کردم. او بعد از شنیدن سرگذشت من، دست در جیبش کرد و کتابی در آورد. دیدم همان کتابی است که در خواب دیده ام. پرسیدم این چه کتابی است؟ گفت: «این قرآن است که خداوند بر آخرین پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه وآله نازل نموده است.» سپس آن کتاب را به عنوان هدیه به من داد. پس از مدتی ترجمه انگلیسی قرآن را به دست آوردم. دیدم همان چیزهایی را که فطرت و عقل به من حکم می کردند، در قرآن نیز همان دستورات آمده است.» «این ماجرا، نشانه هدایت خاصه خداوند می باشد. هرکس که هدایت الهی را بپذیرد و در طریق فطرتش گام بردارد و خواستار رشد و صلاح و سعادت باشد و آرزوی سعادت و خوشبختی و رفتن به بهشت را داشته باشد، خداوند او را به خودش وانمی گذارد، بلکه وی را هدایت می کند. این از تائیدات غیبی الهی می باشد. 📚ایمان - ج 1 ص 79 های بیشتر به اضافه یه عالمه 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 👈دکان خالی یکی از شیعیان در «مدینه» خدمت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام رسید و از فقر و بی چیزی شکایت کرد. حضرت به او فرمود: «وقتی به «کوفه» برگشتی، دکانی اجاره کن و در آن بنشین.» مرد عرض کرد: «من سرمایه ندارم که دکان را بگردانم.» حضرت فرمود: «تو در دکان بنشین و به رحمت پروردگار امیدوار باش.» خدایی که ترا از نیستی به هستی آورده و جامه هستی به تو پوشانیده است، ترا از یاد نمی برد. خداوند مهربان تر از آن است که بنده خود را فراموش کند. مرد به کوفه برگشت، دکانی اجاره کرد و در دکان نشست. مدتی گذشت، شخصی نزد او رفت و گفت: جنس خوبی دارم، آیا می خری؟» مرد شیعه گفت: «اگر پول داشتم می خریدم.» آن شخص پاسخ داد: «جنس را بگیر و بفروش، پس از آنکه آنها را فروختی، سود خودت را بردار و پول جنس را بپرداز.» مرد شیعه قبول کرد و جنس را گرفت و در دکانش گذاشت. هنوز زمان کوتاهی نگذشته بود که عده زیادی مشتری وارد مغازه اش شدند و آن جنس را خریدند. بعد از مدتی، شخص دیگری آمد و اجناسی را برای فروش به او داد. به این ترتیب، در زمان کوتاهی، مرد سرمایه ای به هم زد و کارش رو به راه شد. 📕استعاذه ( شهید دستغیب رحمه الله ) ص 197 های بیشتر به اضافه یه عالمه 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
‏شعار میدادن ما آریایی هستیم عرب نمی پرستیم! حالا منبع خبری که بهش استناد میکنند شده عنترنشنال سعودی!!! اون کوروش بزنه به کمرتون)) ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگه برای هرچیزی راهی وجود داره، فقط باید راهش رو پیدا کنی... الان دارم فکر میکنم با چندتا تخم مرغ و گوجه چطور میشه "قرمه سبزی"درست کرد..... 😕😒 @hal_khosh
دیگه چه خبر چیست؟ آخرین تلاش های دو نفر که هیچ حرف مشترکی برای ارتباط برقرار کردن با هم ندارن 😂😂 @hal_khosh
ﻣﺮﺩ : ﺧﺎﻧﻢ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﺷﭙﺰﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ! ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺨﺘﺖ ﺧﻮﺑﻪ، ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ!!! ﺯﻥ : ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ همه فوتبال میبینی کنار مسی ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ!!! یه طوری قانع شدم چهارگوشه تلویزیون رو بوسیدم و تا الان فوتبال ندیدم😂😳 @hal_khosh
سوار تاکسی شدم گفتم : وای چقدر شهر عوض شده 😳 آدماش چقدر عوض شدن 😳 خونه ها چقدر عوض شده 😳 مغازه ها! همه چی تغییر کرده 😳 راننده تاکسی پرسید: ببخشید شما خارج از کشور بودید؟ ✈️ گفتم : نه بابا! اینترنتم قطع شده اومدم بیرون از خونه...🙌 😅😂 @hal_khosh
مواظب باشین زمین نخورین!!! این روزها به جای اینکه دستتونو بگیرن عکستونو میگیرن @hal_khosh
خسیسه میره مسافرت. بچه هاش میگن بابا برامون از سفر چی آوردی؟ میگه تشریف @hal_khosh
✅هیچ مگو لقمان حکیم، پسر را گفت امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندی بنویس. شبانگاه، همه آنچه را که نوشتی بر من بخوان؛ آنگاه روزه ات را بگشا و طعام خور. 🍀شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. 🍀روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. 🍀روز سوم باز هر چه گفته بود نوشت و تا نوشته را برخواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. 🍀روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته ها بخواند. پسر گفت امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم. 👈لقمان گفت پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت آنان که کم گفته اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری. 📚 منبع: نورالعلوم شیخ ابوالحسن خرقانی، عبدالرفیع حقیقت، صفحه ۷۷ @hal_khosh
🌺🍃 در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی؟ 🔹 جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ 🔸 آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم... های بیشتر به اضافه یه عالمه 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
نگا تهش دومتره گدا ، پولدار ، بقال ، وزیر ، نماینده ، رئیس جمهور یا هر کس دیگه ای باشی تهش دومتره !! پس کاری نکن وقتی گذاشتنت اون تو همینم کوچیکتر بشه بهت فشار بیاد !!! حق الناس هم خیلی موثره ، مثلاً حق ۸۰ میلیون نفر آدم ~~~~~✦✦✦~~~~~
تو تاکسی نشسته بودم خانمی آمد گفت چرا باید این چادری ها رو تو تاکسی تحمل کنیم؟ منو راننده همو نگاه کردیم و سکوت کردیم. موقع پیاده شدن به رانندگی تاکسی گفتم چقدر تقدیم کنم گفت: امروز برا چادری ها رایگان به سلامت دخترم خودتون حال اون خانم رو تصور کنید.😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مزدور چیست؟ نوعی موز که در نواحی دور یافت میشود... @hal_khosh
یه همسایه داشتیم به خانمش میگفت منزل. خانمش اومده بود خونه ما پیش مادرم . اومد دنبالش. برادرم در رو باز کرد؛ آقاهه گفت «منزل ما اینجاست؟» 😎 . برادرم گفت «نه! منزل شما ته کوچه است». 😐 . بنده خدا در همه خونه‌ها رو زده بود. 😂 @hal_khosh
کاش بانک‌ها یه فکری بحال موجودی دستگاه های خود پردازشون بکنن... این سومین دستگاهیه که میگه : "موجودی شما کافی نیست"😏😕😂 @hal_khosh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیشب به یه پیرزن کمک کردم از خیابون رد بشه. گفت«مادر اینجا که کسی نبود کار خیرتو ببینه، چرا کمکم کردی؟» گفتم«نگران نباش مادر، عکس گرفتم گذاشتم ایتا😂 @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینهمه زحمت ميکشیم هفته رو تموم میکنیم، دوباره یکی دیگه شروع میشه 😑 @hal_khosh
چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها فیلم میگیرن میذارن فضای مجازی!!! @hal_khosh