💠#داستان
👈حاج آقا قرائتی
در خيابان هاى مدينه قدم مى زدم كه يكى از ايرانىها نظرم را به خود جلب كرد.
او با يكى از كاسب هاى مدينه حرفش شده بود.
بحث بر سر جنگ ايران و عراق بود.
مرد كاسب مى گفت: قرآن مى گويد: (والصلح خير) حالا كه صدام پيشنهاد صلح داده، چرا شما صلح را نمى پذيريد؟
زائر ايرانى نمى توانست او را قانع كند.
زائران ايرانى نگاهشان كه به من افتاد گفتند: آقاى قرائتى! بيا جواب اين آقا را بده.
💥من به يكى از ايرانىها گفتم: يكى از طاقه هاى پارچه را بردار و فرار كن.
او همين كار را كرد.
صاحب مغازه خواست فرياد بزند، گفتم: (والصلح خير)! خواست ايرانى را تعقيب كند گفتم: (والصلح خير) !
گفت: پارچهام را بردند.
گفتم: حرف ما هم با صدام همين است. دزدى كرده و خسارت زده، مى گوئيم جبران كند، بعد صلح كنيم.
گفت: حالا فهميدم.
📚کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
طرف میره وام بگیره دو تا سوال ازش میکنن:
۱) وقت شام که گرسنه هستی سفره رو تو میندازی یا خانمت؟
میگه: خودم!
۲) تموم که میشه کی جمع میکنه؟
میگه: خودش!
وام به شما تعلق نمیگیره چون خرت که از پل بگذره قسطاتو نمیدی!!! 😂😂
#خندیدنی
@hal_khosh
#برگی_از_خاطرات📑
میخواستند عکسیادگاریبگیرند..
#حاجقاسم از ماشینپیاده شد..
یک خانم؛با حجابنامناسب خواستعکس بگیرد..
با او همعکس گرفت..
گفت: باور نمیکردمبا من هم عکس بگیرید..
از امروز سعیمیکنم حجابمرا درست کنم..
#شهید_حاجقاسمسلیمانی❤️
#حجاب
#خواندنی
@hal_khosh
🔵" صلوات نامه" مشهور مردم ایران زمین که در گذشته، کودکان در مکتب خانه ها بعد از فراگیری قرآن می خواندند؛
اول خوانیم خدا را
رسول انبیا را
علی مرتضی را
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
صلوات را خدا گفت جبرئیل بارها گفت
در شان مصطفی گفت
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
شاه نجف علی است
سرور دین علی است
شیر خدا علی است
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
یا رب به حق زهرا
شفیع روز جزا
یعنی که خیر النساء
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
بعد از علی حسن بود
چون غنچه در چمن بود
نور دو چشم من بود
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
بوی حسین شنیدیم
چو گل شکفته دیدیم
به مدعا رسیدیم
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
زین العباد دانا
سجاد است و بینا
می گفت وقت دعا
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
باقر امام دین است
نور خدا یقین است
فرزند عابدین است
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
جعفر صبح صادق
هم نور و هم موافق
تاج سر خلایق
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
موسای با سعادت
با ذکر و با عبادت
می گفت در اسارت
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
هشتم رضا امام است
از ضامنی تمام است
شاه غریب بنام است
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
ما شیعه تقی ایم
خاک ره نقی ایم
محتاج عسکری ایم
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
مهدی به تاج و نورش
با پرچم رسولش
نزدیک شد ظهورش
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
یارب به حق زهرا
شفیع روز جزا
بخشا گناه ما را
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
ای مردمان بدانید
این ذکر را بخوانید
تا در بلا نمانید…
*صل علی محمد صلوات بر محمد*
امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به حرمت چهارده معصوم (ع) شراین ویروس و مشکلات را در کلیه جهان بردارد و مشکل همه ی دوستان برطرف گردد
الهی آمین
🍃🌹
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
ﺗﻠﻮﺯﯾﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻔﺘﻪ 17ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫﺴﺘﯿﺪ...
ﺑﻨﺎﻡ ﺧـــﺪﺍ
ﯾﮏ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫشتم😐
ﻫﺮ ﺭﻭژ بیشت شاﻋﺖ ﺍژ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍشتفاﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺑﻘﯿﺸﻢ ﺧﻮﺍﺑﻢ ...
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺗﻔﺮﯾﺤﯽ ﻣﯽ ژﺩﻡ..😂😂
#خندیدنی
@hal_khosh
صبح: الان بخوابم که عصر بتونم درس بخونم.
عصر: الان بخوابم که شب بتونم درس بخونم.
شب: الان بخوابم که صبح بتونم درس بخونم.
#خندیدنی
@hal_khosh
💠#داستان
👈 خدایا همه کارهایت درست است!
.
.
🔸روزی مردی زیر سایه درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدوتنبل هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
.
خدایا! همه کارهایت عجیب و غریب است!
کدوی به این بزرگی را روی
بوته ای به این کوچکی می رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی
درخت به این بزرگی !
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت بر سرش افتاد .
مرد بلافاصله از جاجست و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخشای!
دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو ، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی بر سر من آمده بود
#خندیدنی
@hal_khosh
🔹#داستان
👈حاضر جوابی پیرمرد روستایی 😂😂
پیرمرد با الاغش جلوی بانک ایستاده بود مردی با کت و شلوار همراه دوستش برای دست انداختن پیرمرد میگن: آوردی براش حساب باز کنی؟ 🐴🐴🐴
یخواید وام بگیرید آوردمش ضامن شما بشه که به اعتبارش به شما وام بدند😂😂
#خندیدنی
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقام تو هواپیما 😂
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
💠#داستان بسیارخواندنی
👈#دزدی_که_داماد_حاکم_شد
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد ..
سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....
ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ،
و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .
و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ،
سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم !
اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
قدیما طرف خونه کرایه میکرد بهش میگفتیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو بخری
الان جوری شده که بهش میگیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو تمدید کنی😢
#خندیدنی
@hal_khosh