ݥــــَـــجݩــۅݩ أݪـځـــــُـــښینٍْ؏_۲۰۲۱_۰۸_۱۹_۰۸_۱۵_۰۶_۴۹۳.mp3
5.22M
🔳«السَّلامُ عَلَيكَ يا ابا عبدالله الحسین»🔳
⚫ روضه گودال قتلگاه
یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
4_5913364286561846181.mp3
5.39M
🎙نواهنگ «شبیه مادر ...» به زهرایی شبیه مادرم من
ویژه شب شام غریبان حسین
گوشهٔ مقنعهٔ حضرت زینب سلاماللهعلیها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرحوم سید محمد باقر سلطان آبادی نقل میکند که در بروجرد به چشمدرد شدید مبتلا شدم و زخمی در چشمم ایجاد شد و ورم کرد. هر چه مداوا کردم، خوب نشد. آمدم سلطان آباد و به اطباء مراجعه کردم؛ ولی روزبهروز درد شدیدتر شد. بعضی از پزشکان میگفتند «این مرض علاج ندارد.» بعضی میگفتند :«به مدت شش ماه معالجه میکنند، اگر خوب شدنی باشد، معلوم می شود.» روز به روز دردم بیشتر شد؛ به طوری که سیاهی چشمم گرفته شد و از شدت درد شبها خواب نداشتم. چند روز بعد، یکی از رفقای من برای خداحافظی آمد. راهی کربلا بود. تا گفت میخواهم به کربلا بروم، من هم پیش خود گفتم: تا کی با این درد بسازم؟ بنابراین بروم پیش طبیب حقیقی، سر قبل امام حسین علیهالسلام شاید خداوند به برکت ابیعبدالله علیهالسلام نظر عنایتی کند و بیماری برطرف شود.
سید به وظیفهاش در مراجعه به طبیب عمل کرده بود، احساس میکرد دیگر از اسباب مادی کاری ساخته نیست و باید به در خانهٔ کسی برود که تربتش شفاست و فوق همهٔ داروها و درمانها عمل میکند. برخی ایشان را از رفتن به سفر منع میکردند و میگفتند اگر حرکت کردی، تا منزل دوم کور میشوی؛ اما سید تصمیم خود را گرفته بود و آنها نمیتوانستند منصرفش کنند.
آقا سید محمد باقر میفرمود: اگر مردنی باشم، چه بهتر در این راه بمیرم. قافله حرکت کرد. به منزل اول رسیدم. درد شدید شد. همه تصمیم گرفته بودند شماتت کنند و گفتند برگرد. اهل دلی که در میان کاروان ما بود. به من گفت:« خوب کردی آمدی راه همین است. شفا بر سر قبر حسین علیهالسلام است. من نه سال گرفتار مرض قلب بودم. آخرش رفتم سر قبر حسین علیهالسلام و از خدا شفا گرفتم.» به منزل دوم رسیدم، درد شدیدتر شد، ورم زیادتر شد و اصلا خوابم نمیبرد. نزدیک سحر دردم آرامتر شد. در عالم رویا حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها را دیدم که گوشهٔ مقنعهاش را به چشم من کشید. از خواب بیدار شدم، دیدم هیچ دردی ندارم. با کمال آرامش به رفقا گفتم :«راحت شدم و چشمم خوب شد.» اهالی کاروان باور نکردند. حرکت کردیم و در بین راه دردی احساس نکردم. پیش خود گفتم :« کاش روی چشمم را باز می کردم تا به دیگران ثابت کنم که شفا پیدا کردم.» روی چشمم را که باز کردم، همه فهمیدند که چه عنایتی شده است.
کتاب منبر «ازدحام تنها اجتماع دلها»
مجلس یازدهم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دلتنگی_های_عصرجمعه!
خون پاک شهدا منتظر توست بیا!
سرِ مصباحِ هدا منتظر توست بیا!
وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا!
صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد
روز ما و شب ما منتظر توست بیا!
بر سر گنبد زرین حسین ابن علی
پرچم کرب و بلا منتظر توست بیا!
علم و مشک و لب خشک جگرسوختگان
دستِ افتاده جدا منتظر توست بیا!
فرق بشکسته زینب، سر خونین حسین
که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا!
بر سر نی سر جدّت به عقب برگشته
طفل افتاده¬زپا منتظر توست بیا!
آفتابی که چهل جا به سر نی تابید
در دل طشت طلا منتظر توست بیا!
آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد «یا ابتا»، منتظر توست بیا!
بر ظهور تو دعا بر لب «میثم» تا کی؟
تو دعا کن که دعا منتظر توست بیا!
▫️غلامرضا سازگار
✍️ رهبرمعظمانقلاب درگذشت استاد حکیمی را تسلیت گفتند
🔻متن پیام:
◼️بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم و متفکّر برجسته جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّساللهنفسه را دریافت کردم. ایشان دانشمندی جامع، و ادیبی چیرهدست، و اندیشهورزی نوآور، و اسلامشناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود بهجا نهادند.
بهرهگیری از محضر پر فیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیرهئی از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار میداشت.
اینجانب فقدان اندوهبار این رفیق دیرین را به خاندان مکرّم حکیمی و بازماندگان بویژه برادر بزرگوار ایشان و نیز به همهی دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱ شهریور ۱۴۰۰
✅ سه مشکل بزرگ دنیا ...
مردی به محضر امام سجاد (علیه السلام) آمد و از حال و روزگار دنیای خود شكایت كرد.
امام در پاسخ این مرد فرمود: «بیچاره انسان كه در هر روز، دستخوش سه مشکل است كه از هیچ یک عبرت نمی گیرد؛ در صورتی كه اگر عبرت می گرفت، مشکلات دنیا برای او آسان می شد.
🔸اول آنکه هر روز كه از عمر او می گذرد از عمر او كاسته می گردد، در صورتی كه اگر از مال او چیزی كاسته می شد قابل جبران بود، ولی كاهش عمر قابل جبران نیست.
🔸دوم اینکه هر روز، رزقی كه به او می رسد اگر از راه حلال باشد حساب دارد و اگر از راه حرام باشد عقاب دارد و این حساب و عقاب در دادگاه الهی در انتظار او است.
🔸مشکل سوم از همه بزرگ تر است و آن اینكه هر روز كه از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند كه رهسپار بهشت است یا دوزخ؟
✅ برگرفته از کتاب داستان دوستان اثر استاد محمدی اشتهاردي
🔻 میزان رای وزرای کابینه رئیسی به ترتیب رای
✅وزارت دادگستری: رحیمی 277 رای
✅وزارت دفاع: آشتیانی 274 رای
✅وزارت خارجه: امیرعبداللهیان 270 رای
✅وارت راه و شهرسازی: رستم قاسمی 267 رای
✅وزارت کشور: احمد وحیدی 266 رای
✅ وزارت میراث فرهنگی: ضرغامی 262 رای
✅ وزارت ارتباطات: زارع پور 256 رای
✅وزارت اقتصاد: خاندوزی 254 رای
✅ وزارت کشاورزی: ساداتی نژاد 253 رای
✅وزارت اطلاعات: خطیب 222 رای
✅ وزارت نیرو: محرابیان 220 رای
✅وزارت بهداشت: عین اللهی 214 رای
✅وزارت علوم: زلفی گل 210 رای
✅وزارت صمت: فاطمی امین 205 رای
✅ وزارت نفت: اوجی 198 رای
✅وزارت کار: عبدالملکی 191 رای
✅وزارت ارشاد: اسماعیلی 181 رای
✅وزارت ورزش: سجادی 165 رای
🔻 وزارت آموزش و پرورش: باغگلی 76 رای ( عدم رای اعتماد)
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ
🌹حاج محمود کریمی
صدا زد علی که بیرون برن؛ بمونن کنارم بنی فاطمه…
فقط این میون کسی که باید با اینها بمونه؛ علمدارمه!
ابالفضل من علمدار من؛ توان سپاه حسین و حسن…
بیا مه جبین کنارم بشین؛ بده جان بابا یه قولی به من…
بذار دستات و تو دست حسین؛ همه هستی توست هست حسین
تو تنهایاش تو اون تشنگیش؛ امیدش به دست تو بسته حسین…
ابالفضل من علمدار من؛ امیدم به دست توئه پهلوون!
یادت باشه کار به هر جا رسید؛ تا آخر کنار حسینم بمون…
ابالفضل من علمدار من؛ نذاری به عشقت جسارت کنن
نذاری یه وقت تا تو زنده ای؛ همین کوفیا خیمه غارت کنن!
ابالفضل من علمدار من؛ یادت باشه آب آبروی توئه!
یادت باشه که خود فاطمه؛ تو اون لحظه ها روبروی توئه…
حسینم بدون تو اون خاک و خون؛ تو آتیش به قلب خدا میزنی
یه روزی میاد غریب غریب؛ توی خاک و خون دست و پا میزنی
بگو دخترات محیا بشن؛ که کعبه نی از دشمنا میخورن…
تو اون ازدحام میاد خواهرت؛ سرت رو جلوش از قفا میبرن!