eitaa logo
حال خوب...
261 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
115 فایل
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(رعد- 28) یا صاحب الزمان لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی چه حکایتی تو و سرزدن به خیال ما، چه ترحمی چه عنایتی! برآنیم تا قدمی در زمینه سازی ظهور برداریم ان شا الله... ارتباط با مدير کانال @ramaziii
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 نواب صفوی 📝 روحانی مبارزی که آرزوی رفتگری حکومت اسلامی داشت! 🖋 عباس بابائی؛ 🔸 نه خدمی داشت، نه حشمی؛ نه خاندان هزارفامیلی که از او حمایت کنند؛ نه شاگردان و مریدان فراوانی که دورش را بگیرند و ترویجش کنند؛ نه در میان مدیران زورگو و فاسد رژیم پهلوی طرف‌دارانی؛ اما وقتی برای آزادی یکی از یارانش به ملاقات شاه رفت، چنان دستش را بر میز کوبید و او را امرونهی کرد، که خود شاه به وزیرش گفت: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت می‌کند، با من صحبت کرد و اصلاً انگار نه انگار شاهی وجود دارد! ⁉️ نواب صفوی چه کرد که نام او در تاریخ با عظمت یاد می‌شود؟! ✅ نواب در غربت و مظلومیت دوران رژیم منحوس پهلوی فریاد رسای اسلام و مستضعفان بود؛ آن‌چه برایش اهمیت داشت اسلام بود و آن‌چه که برایش پشیزی نمی‌ارزید، اخم شاه و درباریان و کنایه‌ی مذهبی‌های عافیت‌طلب گوشه‌نشینِ متحجر؛ همان‌ها که وقتی حکم اعدامش را شنیدند، گفتند: لباس روحانیت از تنش بیرون کنید که به مقام روحانیتش اهانت نشود! 🔹 چه چیزی در وجود نواب شعله می‌کشید، که ده‌ها سال قبل «چراغ تولید ایران» را بر سر دست می‌گرفت و آن را به‌عنوان تولید ملی ترویج می‌کرد؟! 🔹 کدام ویژگی باعث شده بود که او در هر مکانی قرار می‌گرفت، تبدیلش می‌کرد به میدان جهاد؛ جهاد تبیین. او مگر چگونه فریاد سر می‌داد که اولین جرقه‌ی انقلابی‌گری را در دل «بزرگ‌ترین رهبر انقلابی عصر حاضر» ایجاد کرد؟! 🔹 او چه کرده بود که چنان دل از امام راحل برده‌بود که وقتی دستور اعدامش صادرشد، خودش را برای نجات او به آب و آتش زد؟! ⁉️ نواب چه داشت که عده‌ای از ما نداریم؟! ✅ مهم‌ترین ویژگی این مرد الهی تاریخ معاصر ایران «غیرت» بود؛ همان صفتی که اگر در وجود انسان شعله کشید، او را نسبت‌ به دیانت و ملت و مملکت حساس می‌کند و اگر در کسی نبود به انسان ذلیل و بی‌خاصیتی تبدیل می‌شود که نه علمش او را فایده رساند و نه معنویت و نه خاندان و نه حزب و گروهش. ➖ مدیر اگر غیرتمند شد، برای حل مشکلات مردم شب و روز نمی‌شناسد؛ ➖ معلم اگر غیرتمند شد، در برابر انحراف فکری و رفتاری شاگردانش آرام نمی‌گیرد؛ ➖ پزشک اگر غیرتمند شد، نداری و فقر مریض، دست و پایش را نمی لرزاند؛ ➖ اگر غیرتمند شد، ذره‌ای بی‌حرمتی بر مقدسات را بر نمی‌تابد و برای روز و شب نمی‌شناسد؛ ➖ پدر اگر غیرتمند شد، حریم حرمش را با عفاف و حجاب محافظت می‌کند؛ نظامی اگر غیرتمند شد، می‌شود «حاج‌قاسم». ❇️ رحمت و رضوان الهی بر نواب عزیز که هم نسبت به دیانت، غیرت داشت و هم ملت و هم مملکت. او از سلاله‌ی پاکی بود که جدش فرمود: «كانَ إِبراهيمُ أَبى غَيورا و َأَنَا أَغيَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا يَغارُ مِنَ المُؤمِنينَ؛ پدرم ابراهیم (علیه‌السلام) مرد غیرتمندی بود، لکن من غیرتمندتر هستم؛ و خداوند بینی مسلمانی را که غیرت ندارد به خاک ذلّت می‌مالد.» ❇️ همان غیرت علوی‌اش باعث‌شد تا با تمام وجود سخنی را برای همه‌ی دلدادگان انقلاب به یادگار بگذارد و حجت را بر همه‌ تمام کند: «آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل بشود و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابان‌هایش باشم.» 🇮🇷 كانال حال خوب...👇 https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob
قبول قطعنامه 598 و حال و هوای رزمندگان در آن ایام 🖋 موسی قمرزاده؛ جانباز دفاع مقدس و استاد سطوح عالی 🔸 تیرماه ۱۳۶۷، یکی دو هفته بود در آبادان مستقر شده بودیم و مقدمات کار شناسایی و دیدبانی را فراهم می‌کردیم، قرارگاه لشکر تازه داشت مستقر می‌شد. یک سوله بزرگ که وسطش یک راهروی نسبتا طولانی داشت و دوطرف این راهرو سنگرهای بزرگ بتونی قوسی‌شکل قرار داده بودند. هر چند سنگر برای یکی از واحدهای ستادی بود که کم‌کم مستقر می‌شدند. هوا خیلی گرم بود و مردادماه خوزستان و آبادان و خرماپزان؛ داخل سوله ولی خنک بود و آرام. روزها خیلی معمولی در حال گذشتن بود و بچه‌های اطلاعات هم مشغول عمدتا دیدبانی در حاشیه اروند بودند. 🔹 یک روز (۲۷ تیر) وقتی رسیدم قرارگاه، نزدیک ظهر بود، حال و هوای عجیبی بر سنگرها حاکم بود! ❗️هنگام ورود به راهرو، صدای گریه رزمندگان داخل سنگرها، فضا را پر کرده بود! لابلای گریه‌ها بعضی بلندبلند و با فریاد حرف‌هایی می‌زدند؛ از اینکه «خبر دروغ است، این خدعه دشمنان است، امکان ندارد، این اتفاق افتاده باشد حتما یا کودتا شده یا امام را ...، مگر می‌شود امام باشد و چنین اتفاق و تصمیمی گرفته شود؟!» ♨️ هیچ‌یک از این پرسش‌ها پاسخی نداشت، برای همین گریه و ناله‌های سنگین بود که جایش را می‌گرفت. تازه متوجه شدم خبر چیست: «قطعنامه‌ی ۵۹۸ را امام پذیرفته و جنگ تمام شده است!» التهاب همراه با ابهام همه را گرفته بود و بی‌تابی برای شنیدن اخبار ساعت ۱۴ رادیو در آن روز وصف‌ناشدنی بود. انتظار رنج‌آوری بود تا اینکه ساعت اخبار رسید و گوینده خبر، خبری که همه انتظار تکذیبش را داشتیم تأیید کرد! ناله و صدای گریه‌های بچه‌ها فرصت شنیدن ادامه خبرها را نمی‌داد، باوجود اعلام رسمی خبر، ولی اکثرا بازهم باور به راست‌بودن آن نداشتند، گاهی جر و بحثی هم سر این قضیه می‌شد، دو روزی که از اعلام خبر تا انتشار پیام امام گذشت، برای ما به اندازه دو سال بود؛ ولی وقتی پیام امام خوانده شد خیلی فرق کرد. این‌بار جوهر گریه‌ها و ضجه‌ها خیلی متفاوت بود: «یعنی جنگ تمام شد و ما شهید نشدیم؟!» اخبار ساعت ۱۴ مورخ ۲۹ تیر ۱۳۶۷ نیز حال و هوای دیگری داشت، با «جمله‌جمله پیام امام» که توسط گوینده‌ی رادیو خوانده می‌شد موج گریه و ناله و ضجه بالا می‌گرفت و از عمق جانشان اشک‌های حسرت سرازیر می‌شد، برخی نیز سر در گریبان داشتند و ترجیح می‌دادند با خلوت و سکوت در گوشه سنگر همنشین باشند. ✅ عصر همان روز در محوطه قرارگاه با یکی از دوستان میان نخلستان قدم می‌‌زدیم جمله‌ای گفت که دلم را تا حدودی آرام کرد. گفت: «خدا را شکر که تا پایان جنگ زیر نظر و فرماندهی امام پای جنگ ایستادیم و لحظه‌ای شک و تردید نکردیم.» 📌 قسمت‌هایی از پیام امام راحل در فرسته‌ی بعد تقدیم می‌شود👇🏻 🇮🇷 كانال حال خوب...👇 https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob