#حاجقاسم
#مردمیدان
#خائن
#نامردمیدان
نترس ای دل غم دیده روزگار این است
اگر چه تلخ ولی انتهاش شیرین است
نترس آینه ما ترک نخواهد خورد
بدون فتنه که ایمان محک نخواهد خورد
بایست کوه صلابت میان دوران ها
نترس سرو رشید از خروش طوفان ها
اگر چه دفتری از داغ بر جبین ها هست
نترس در دل تاریخ بیش از این ها هست
دریغ و درد که جان از میان پیکر رفت
ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت
دلا بسوز بسوز و همیشه روشن باش
به سوگواری فرزندهای میهن باش
دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد
میان سینه ما داغ روی داغ افتاد
به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم
نترس باید از امروز دل قوی داریم
اگر چه غرق عزاییم گرم پیکاریم
اگر بنای عزا هست ما عزاداریم
بدان که دشمن این خاک فکر جنجال است
اگر چه ظاهر غمگین گرفته خوشحال است
خداست آگه از این ها چه در درون دارند
که در مصیبت این داغ جشن خون دارند
اگر چه هیچ مجال نفس کشیدن نیست
وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست
دقیق باش که از پشت سر کمین نخوری
به مکر دم به دم دشمنت زمین نخوری
ببین رفیق که در جبهه مقابل کیست
مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست
همان که بر شرف و خاک ما تهاجم کرد
سپس به سیلی حق دست و پاش را گم کرد
به وعده های الهی رفیق شک نکنی
به گوشه گیری خود ظلم را کمک نکنی
اگر چه داغ از این سینه صبر برده عزیز
خداست یاور دینش خدا نمرده عزیز
به باغ ما غم پژمردگی است هرگز نیست
کنون زمانه سرخوردگی است هرگز نیست
برای ما و تو بی امتحان نبوده شبی
ز دامنت بتکان گرد عافیت طلبی
اگر چه داغ بزرگ است و سینه سنگین است
ز شرم و غم سر سردار اگر چه پایین است
بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند
سلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند
مباد آن که ز خاطر بریم آن ها را
به سنگ کینه نکوبیم قهرمان ها را
بگو که دشمن دلسوز ماست هرگز نیست
میان جنگ که تضعیف دوست جایز نیست
چو کوه پیش روی فتنه ها مقاوم باش
از این به بعد برادر تو حاج قاسم باش
از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست
بگو برادر من انتقام سخت تو چیست
چو لاله باش به دامان صخره ها گل کن
اگر که سنگ شود فتنه ها تحمل کن
بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد
نترس مومن اگر فتنه ها پیاپی شد
میان معرکه از شعله ها زبانه بگیر
دقیق قلب هدف را ببین نشانه بگیر
بلند شو که زمان خروش طوفانی است
که در وجود تو یک قاسم سلیمانی است
ز حاج قاسمِ نفست غبار را بتکان
و گرد غفلت از این روزگار را بتکان
ز هر که غیر خدا نا امید باید بود
برای فیض شهادت شهید باید بود
شهید ما پر از این حال بود بندگی اش
شهید بوده خودش در تمام زندگی اش
شهید ما که جهان را پر از تحیر کرد
به خون پر ثمرش نان دشمن آجر کرد
همان که ثانیه ای از جهاد خسته نشد
مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد
همان که بود زبانزد به غیرت خاصش
جهان به لرزه درآمد از اوج اخلاصش
همانکه وقت شهادت به قطره قطره خون
نوشته بود من المجرمینَ منتقمون
شاعر: محمد رسولی
نمیدونم چه حکایتیه امّا از پارسال وقتی هر دفعه حکایت #خیانت یا #خائن رو می شنوم این شعر #محمدرسولی تویه ذهنم مرور میشه.
گفتم به اشتراک بذارم شاید برا شما هم مرهم بود...
#خائن
#نامردمیدان
بنی امیّه امام و رئیس جامعه را
عبا به دوش ولی تاجدار می خواهد
بنی امیّه سیاستمدار بی خطری
که با یزید بیاید کنار می خواهد
#مهدیجهاندار
#خائن
#نامردمیدان
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
#سیفبرغانی
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خائن
#نامردمیدان
#محمّدمهدیسیّار
#حاجمیثممطیعی
شطرنج بازان سیاست را بگویید
تا کی اسیر حرص و ترس و آرزوید؟
تا کی چنین در قید و بند رنگ و نیرنگ؟
فردا چه خواهد ماند، از این نام جز ننگ؟
جز رنج از این شطرنج مردم را چه حاصل؟
کافیست سعی بی صفا، این سعی باطل
کافیست جنگ زرگری، بازی تمام است
تا کی چنین پرده دری؟ بازی تمام است
تا کی در این کشور نفوذی ها بتازند؟
هر دم به رنگی خلق را آشفته سازند؟
تا کی بماند حرف مردم زیر آوار؟
تا کی بماند درد مردم بی پرستار؟
از بردن نام شهیدان شرمتان باد
چون طشت رسوایی تان از بام افتاد
مردم صفای مرد میدان را که دیدند
از وعده های بی عمل ها دل بریدند
شاعر: محمدمهدی سیار