eitaa logo
حلقۀ رندان
337 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
755 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــــــــــ سفر به سرمه به صحرا، ختن ختن هيجانم خروش خشم دو دريا، گريخت از ضربانم مقام عشق به غار و مكان عشق به پستو سفر به منزل آخر، سفر به پلك پرستو صدای چهچهه سودای ِ بال سيل پَری ‌شد درخت نعره زد و از صدای خود سپری شد درخت شِرشِره بسته به شمع‌دان شكوفه و خاك، سبزه به دندان گرفته‌بان ِ شكوفه به سينه‌ريزی الماس ، دُور گردن قرآن قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن دلم به رسم ادب نه، دلم به شرط شهادت دوباره نذر جنون شد الی لقاء قيامت به هفته‌های هوايی بگو بهانه گرفتم كه هفت مرتبه اين تير را نشانه گرفتم كه هفت ركعتْ مغربْ اشاعه می‌دهد او را كه هفت بابِ بهشتی به چشم می‌نهد او را كه هفت‌سين ِ بهاران گرفته رنگ عبايش كه هفت پيكر، جامی گرفته‌اند برايش عبای سبزه در ابريق مَرغ‌زار مبارك قدم به منبر شاهانه ی بهار مبارك ركابِ هجرت خورشيد، سمت صبح فروزان حريم امن الهی‌ست غار ثُور، هنوز آن ـ دو بال گرم كبوتر به عنكبوت تنيده حصار محكمی از اين دو تار سُست كشيده به سينه‌ريزی الماس ، دور گردن قرآن قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن هلال ماه مبارك ... نماز فطر فلسطين ... قسم به تين و زيتون، قسم به تون و زيتين چهل ز چلّه برآمد، گل از گلاب شمارا بگو به ساقی باقی كه اين شراب شما را حرا حرارت ما شد بساط عشق مهيّا و مَهلاً اِقراءُ اِقراءْ، و اِقراءْ اِقراءُ مَهلا نگار من كه به مكتب نرفته چلّه ی صد شد نود زبانه اوستا در اين كرانه رَصَد شد صفا به سعی خودش راه برد بر عرفاتش مِنا دو مروه ی دل‌دادگی شد از اثراتش ببين كه ماه فرو مانده از جمال محمّد و هيچ سرو نرويد به اعتدال محمّد هزار سعدی اگر عاشقی كنند و جوانی بگو كه عشق محمّد بس است و آل محمّد دوازده حجر‌الاسود است چشم سياهش هزار شمسه ی شمسی‌ست روی دختر ماهش چقدر سوره ی قرمز در اين انار رسيده هزار لب، صد و بيست و چهار بار رسيده منم كه پای خودم را به پای دار كشيدم منم كه سرمه به چشمان انتظار كشيدم نه مشركی كه بتش را هزار بار بخواند نه دختری كه بخواهد هنوز زنده بماند اگرچه حاجت، بی حجّ و بی‌بهانه روا شد چهار ركعت انگور، در نماز به‌پا شد عطش به چهچهه آمد از آن ادامه ی انگور چهار ركعتِ واجب در اين اقامه ی انگور اذان بگو كه به مستی وضو گرفت شرابم بخوان اقامه ی می را ! بنوش ! مست وخرابم اذان بگو كه شراب دلم به جوش درآمد بگو اقامه ی گلبانگ مِی به نوش درآمد پياله‌‌گاه نگاهت ‌... بريز و مست‌ترم كن به نام نامی آتش، وطن‌پرست‌ترم كن وطن دلی‌ست پر از تو، پر از تجلّی سرمد فروغ آتش دل چيست جز ولای محمّد هوای چشم تو ما را به صلح و جنگ كشيده و مهر ِ روی تو خورشيد را پلنگ كشيده بيا كه وزن سماعم هوايی نفست شد بهل كه دف هوسش سر به ضرب لنگ كشيده به كشتگان بلا كشتی شراب بنوشان كه موج، دست به پيشانی نهنگ كشيده جنون بريز در احوال سركشان طريقت كه كار سوره ی باران به وحی سنگ كشيده عروج كن در افلاك ماسِوای رسولان قدم بنه بر چشمان لوليان غزل‌خوان حروف دل را ترتيل كن به ابجد مستی برآور از بغلت دست دين باده‌پرستی تو آمدی كه بنوشند راهبان نفست را دليل دير‌نشينان كنند كار و كست را تو آمدی كه علاج و سراج باديه باشی برای خون گران ِ مقرّبان ديه باشی تو آمدی كه جهان در ضلال يأس نميرد و هيچ‌كس كامی جز به نام عشق نگيرد سپاه ابرهه تعجيل كرده قبل ابابيل بگو ببارد باران، بگو ببارد سجّيل به نخل‌های مسلمان بگو جوانه بريزند برای رشته ی تسبيح، دام و دانه بريزند اگرچه پای خودم را به پای دار كشيدم اگرچه سرمه به چشمان انتظار كشيدم چقدر كوه اُحُد باشم و چقدر بسوزم چقدر جامه برای نفاق شهر بدوزم بگو به شرح فراق تو سينه‌سينه بگريم پر از بقيع ببارم، پر از مدينه بگريم الا به گرد صدايت پياله‌های حرايی « الا مسافر صحرا خدا كند كه بيايی » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
45.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(میثم) 💐السّلام ُعلیکَ یَا قُرَةَ عَینِ الرَّسُوُل💐 🖋به قلم: حاج غلامرضا سازگار(میثم) حاج محمود کریمی 🗣 با نوای: حاج محمود کریمی 🏷گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
47.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐السّلام ُعلیکَ یَا أیُّها العشق💐 🖋به قلم: حاج محمّد صمیمی 📕از کتاب: إئتلاف صبر و سکوت 🗣 با نوای: حاج محمود کریمی 🏷هرچند که مستی خراسانی پاسخگوی مستیِ امشبمان نیست امّا مستانه تر نیافتیم❤️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
شب میلاد تو حتی منِ عاصی شادم... خار این بادیه در فصل طرب می‌روید
....آن گاه فرزدق در لحظه ای از لحظات تجلی ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می گرفت، با حماسه های افروخته و آهنگی پرشور سیل آسا بر زبان راند و گفت: هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ هَذَا ابْنُ خَیرِ عِبَادِ اللَّهِ کلِّهِمُ هَذَا التَّقِی النَّقِی الطَّاهِرُ الْعَلَمُ إِذَا رَأَتْهُ قُرَیشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَی مَکارِمِ هَذَا ینْتَهِی الْکرَمُ ینْمَی إِلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ عَنْ نَیلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ یکادُ یمْسِکهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکنُ الْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یسْتَلِمُ یغْضِی حَیاءً وَیغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا یکلَّمُ إِلَّا حِینَ یبْتَسِمُ بِکفِّهِ خَیزُرَانٌ رِیحُهَا عَبِقٌ مِنْ کفِّ أَرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِیمُ وَالشِّیمُ ینْجَابُ نُورُ الْهُدَی مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ کالشَّمْسِ ینْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ کنْتَ جَاهِلَه بِجَدِّهِ أَنْبِیاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ جَرَی بِذَاک لَهُ فِی لَوْحِهِ الْقَلَمُ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِیاءِ لَهُ وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ عَمَّ الْبَرِّیةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ عَنْهَا الْغَیابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ کلْتَا یدَیهِ غِیاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا یسْتَوْکفَانِ وَلَا یعْرُوهُمَا الْعَدَمُ سَهْلُ الْخَلِیقَةِ لَا تُخْشَی بَوَادِرُهُ یزِینُهُ اثْنَانِ حُسْنُ الْخُلْقِ وَالْکرَمُ.. وقتی قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسی که از خوابی گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت: چرا چنین شعری تاکنون در مدح ما نسروده ای؟ فرزدق گفت: جدّی بمانند جدّ او و پدری همشأن پدر او و مادری پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم. هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند.( البدایة والنهایة ابن کثیر، ج۸، ص۲۲۷)
38.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐السّلام ُعلیکَ یَا سَیِّدَ العَابدین💐 🗣 با نوای: حاج محمود کریمی 🏷چه این دنیا چه آن دنیا کنار حضرت زهرا سر ایرانیان بالا بوَد در غصه و شادی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید... به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی! به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی! بلغ‌العلی به کمال تو، کشف‌الدجی به جمال تو به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی زد اگر کسی در ِخانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی! نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
همه زخمی و همه مرهمی همه شادی و همه ماتمی تو که هم زيادی و هم کمی، تو مگر چه کاره ی عالمی؟! تو نشسته ای و من آنطرف، تو بدون پيرهن آنطرف تو مرا صدا بزن آنطرف که بيا بيا که تو محرمی و بیُمنِه رُزِق الوَری؛ وَ هو الشهیدُ بِکربلا به که گویم اینهمه ماجرا که خدا و بنده ی توأمی! تو قيام عشق و شهامتی همه قدّی و همه قامتی تو بيا که صبح قيامتی تو بيا که ظهر محرّمی
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدنِ مدام را شلوغ شد دلِ من از برو بیای هر کسی ولی دوباره یادِ تو شکست ازدحام را منم که از تو دورم و صدای تو نمی رسد وگرنه که تو می‌دهی جوابِ هر سلام را نشانه‌های آخرالزمان رسیده پشت هم و کرده است جا به جا حلال با حرام را کم از جهاد نیست انتظارِ تو در این زمان نه ساده نیست هر کسی ندارد این مقام را به این رسیده‌ام فقط که دیدنت ملاک نیست جهان مگر ندیده بود یازده امام را ؟ تو روزی عدل و داد را اقامه می کنی و من ز نامِ قائمت فقط بَلَد شدم قیام را بعید نیست عاقبت فقط به خاطرِ حسین تو زودتر بیائی و بگیری انتقام را بیا بخواه خونِ آن ذبیح را که ذبحِ او به کربلا تمام کرد حجِ نا تمام را شنیده‌ام که می‌روی تو در میانِ مجلسی که از عموت بین روضه می برند نام را کنارِ نهرِ علقمه شکست قامت حسین کسی نمانده که دگر کمک کند امام را بلند شو ز خاک غیرت خدا پناهِ‌ من که دوره کرده‌اند این حرامیان خیام را ز داغ عمه ات و یا ز حال زین العابدین خودت بگو ز روضه ها بخوانمش کدام را ز دیر راهب و تنور کوفه روضه خوان شوم و یا که بازگو کنیم شام شام شام را تمام اختیار هر دو تا جهان به دست اوست اگرچه بسته ریسمان دو دست این امام را شکست قلب عمه زینبت شبیه قامتش در آن دمی که خیزران شکست احترام را
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در حالت سجده جمع اضداد شدم ویرانه ترین خانه آباد شدم سجاده نشین خام و سستی بودم از فرط ریا، ساجدِ شیاد شدم شیطان شده لیلی، شده شیرین، من هم مجنون شده، خسرو شده، فرهاد شدم یک بار پی ام دویده، صیدش بودم یک بار پی اش دویده، صیاد شدم یک عمر دچار قبض بودم، اما از شادی بسطِ سجده، ناشاد شدم با دست خودم به جان خود افتادم مقتولِ خودم بودم و جلاد شدم القصه"دو" تا نبود شیطان با من با او همه جا " یکی" و همزاد شدم تا این که دلم به یاد مردی افتاد از او که مدد گرفتم آزاد شدم تا غرق خجالت شدم از سجده خود مجذوبِ غمِ امام سجاد شدم در کوره جذب خود که او ذوبم کرد سستی دلم سوخت و فولاد شدم شاگرد دبستان غمش شد قلبم در مکتب درد و داغ استاد شدم شوریده تر از شمس شدم در تبریز آشفته تر از جنیدِ بغداد شدم تا آخر عمر سر نهادم بر خاک سجاده نشین رفته بر باد شدم
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یُولَد مرّةً أخری یقین روح محمد رفته در جسم علی اکبر اگر ما می پذیرفتیم مفهوم تناسخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را سپاه شمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش سوار اسب خود، وقتی نمایان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد چنانکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd