#دلنوشته"📜''🌷''📜"
''🏴''زنان#مهدوی رادست کم نگیرید؛ زنان مهدوی اگرنتوانندمانند حضرت زهرا (س) سربازامام زمانشان باشند.مانند حضرت#ام_البنین مربی سربازان امام زمان(عج) می شوند...
''🎥''گُزارش#تصویری"⬆''🔺''🔻''⬇"
''🌟''مراسم سخنرانی و#مرثیه سرایی بانوان#بسیجی پایگاه رضوان #یک"امروز یک شنبه به مناسبت شهادت #بانوی_ادب حضرت ام البنین در مسجد امام هادی(ع)برگزار گردید. لازم به ذکر می باشد این مراسم نورانی به کلام سرکار خانم#امینی و با نوای خواهر #یاقوتی مزین گردید...
#حوزه_حضرت_خدیجه_س"🌷"
#پایگاه_رضوان_یک"🏴"
#عزاداری_بانوی_ادب"🌷"
#ساوه"🏴"
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۳
السلام علیکِ یا عزیزة الحسین .
●•°حضرت رقیه غم و غصه اش و بیقراری اش بخاطر گرسنگی و تشنگی و کتک خوردن هایش نیست. اینها که برای بچه های ماهاست. بچه های ماها بیقرار میشوند با این چیزها ، نه بچه ی سیدالشهدا. او سه ساله ش است ولی پیر راه . او بیقراری اش از آن سری است که روی نیزه دارد میبیند.
میفهمید همه چیز را ولی در خودش همه چیز را میریخت و می سوخت.
❀•° اما یک جا بود که دیگر نتوانست تحمل کند ، در مجلس یزید بود که سر مقدس در تشت بود، وقتی آن نانجیب مشروب می خورد و نیم خورده ی شرابش را می ریخت در تشت و با چوب می زد، این طفلک پشت سر عمه جانش سرک می کشید که چه خبر است ؟
✿•° مرحوم محدث قمی در نفس المهموم میگوید : از اینجا بود که رقیه دیگر افتاد. ازینجا بود که تب کرد. تب کرد. از اینجا بود که مریض شد در خرابه ی شام. و آنوقت وقتی که سر را برایش آوردند ، هنوز سر را داشت دنبال میکرد دیگر ؛ در یک نقلی دارد که اصلا حرف نزد فقط سر را نگاه کرد . یعنی سکته کرد شوک شد این سر را فقط نگاه کرد
●•°شما بچه کوچک دارید؟ دختر بچه دارید ؟ خواهر کوچولو دارید؟ دختر مظهر رحمت و مهربانی آنهم نسبت به پدر ، آنهم یک همچین پدری مثل سیدالشهدا ، این سر را نگاه کرد یک چند لحظه افتاد.
❀•°در بعضی از نقل ها دارد که دو سه جمله هم گفت که باباجان چرا اینجوری شدی چرا رگ های گردنت افتاد؟ پدر اینجا یک پدر بود که آمد دخترش را امانتش را از خرابه گرفت و برد.
●•° ختم مصیبتم. یک پدری هم از امیرالمومنین وقتی داشت دخترش را در قبر میگذاشت ، پیغمبر. وقتی امیرالمومنین داشت حضرت زهرا را در قبر میگذاشت ، رسول خدا گفت علی جان دخترم را به من بده. امانتم را به من بده.
در شب سوم #محرم #حجاب گنه بیفکنیم
هدیه به لبخند امام زمان عج
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🏴✿⃟#مرثیه ۱۲
السّلا علیک یا اباالفضل العباس، السّلام علیک ایّها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله.
●•°شب نهم #محرم ،مجلسی مینویسد: «أنَّ العَبَّاسَ لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتَى أخَاهُ وَ قَالَ يَا أخِي هَل مِن رُخصَةٍ» ابوالفضل وقتی دید حسین تک و تنها مانده، آمد خدمت برادر و عرض کرد حالا اجازه میدهی من به میدان بروم؟ «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ امام حسین سخت شروع کرد به گریه کردن؛ بعد به او گفت: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ تو علمدار منی؛ کجا میخواهی بروی؟
❀•° حضرت عبّاس به برادر عرض کرد: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ»؛ برادر، سینهام تنگی میکند و از زندگی بیزارم. اجازه بده به میدان بروم. #امام_حسین(علیهالسلام) فرمود: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا که چنین است، پس برو یک مقدار آب برای بچهها تهیه کن...
✿•°حضرت ابوالفضل آماده شد؛ مشک را برداشت و سوار مَرکب شد. مینویسند چهار هزار مأمور اطراف شریعه را گرفته بودند. امّا عبّاس هر طور بود خودش را رساند و وارد شریعه فرات شد.
کربلا کعبة عشق است و منم در احرام
شد در این قبلة عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
❀•° آقا حسین جان همه ی نمازها رکوع دارد اما نماز ابوالفضل رکوع ندارد . چرا رکوع ندارد ؟ دارد آن چنان عمود آهنین بر فرق نازنینش زدند فَسَقَطَ العبّاسُ بِوَجهِ، دیگر عباس دست در بدن ندارد تا حائل کند . عباس به رو به زمین افتاد . چه کردند نانجیبها ؟ نیزه دار با نیزه می زند ، شمشیر دار با شمشیر می زند.)
✿•°این جا بود که امام حسین را برادر صدا زد: یا اخا، ادرک اخاک
بلافاصله اباعبدالله آمد....
دیده واکن که طبیب سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بر هم منه ای سرو به خون غلتیده
تا نگویند که حسین داغ برادر دیده
●•°صدا زد: برادرم، الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی.
❀•° تا دیشب بچه های من راحت می خوابیدند ولی دیگر آرام ندارند.
هدیه به لبخند امام زمان عج