#دلنوشته
چشمانم می سوزد.
از خیرگی بیش از حد این روزهای من روی صفحه گوشی اینطور شده.
یا گوشی به من چسبیده یا من به گوشی...
گروه هزار نفره دانشجویی را مدام چک میکنم ، طوریکه یک پیام نخوانده در گروه ها پیدا نمیکنم وقتی هم پیامی نباشد پیام ها را به عقب میبرم...آنقدر عقب که تو را ببینم .
از خودم میپرسم یعنی از همین الان ما رو میبینی...؟
با من هم ارتباط میگیری یا فقط دل بعضی ها را به خودت وصل میکنی...؟
سوالات را درست و غلط بی جواب میگذارم.
خواب به چشمان پر سوزم آمده .
در خواب ساختمان دو طبقه ای میبینم، حاج آقایی با عمامه سفید مشغول روضه خوانی است. من در طبقه زنانه که طبقه پایین هست قرار دارم.
هنوز زمان زیادی از روضه نگذشته که صدای انفجار در ساختمان میپیچد ، دود سپیدی مرا به بیرون می اندازد.
چشم می مالم، عجب خوابی...در خواب هم لیاقت شهادت نداشتم😭
آه میکشم .
گوشی را برمیدارم، دنبالت میگردم.
تمام کانالها خبرهایشان کم و بیش شبیه هم شده،اما من از تو بیشتر میخواهم بدانم.
میخواهم مسیر را با تو جلو بروم معلم نسیبه ای من🖤
هر چه از تو میخوانم و میبینم ، همه اش کار است و کار و کار...
اصلا مگر چقدر وقت داشتی که این همه کار را سر و سامان بدهی دختر جهادی ما؟
ما بیست و چهار ساعت هم کفاف زندگی مان را نمیدهد، تو چه میکردی که اینقدر خوب برای این انقلاب و رهبرت جان فدا در هر صحنه ای که توان دخترانه ت اجازه میداد حضور داشتی؟
مادر و پدر دلتنگ نبودنت نمیشدند؟😞
نمی گفتند فائزه یکم استراحت کن ، کار همیشه هست، مگه از این کارها پول در میاد ؟ بچسب به زندگی و درست؟!!!!!....
کلا اولویت هایی زندگی ت را دوست دارم ، هر چند همه شان را نمیدانم اما میدانم نخ تسبیح همه اولویت هایت لبخند رضایت رهبرت بود . مگر نه اینکه عشق به ولایت مثل پیچکی در افکارت ریشه دوانده بود ؟
کاش میدانستم شهیدی که با آن انس داشتی چه شهیدی بود.
کاش میدانستم در خادمی ایام فاطمیه و محرم هربار چه در زیر لب زمزمه میکردی؟
این اخلاصی که داشتی چطور در صندوقچه قلبت جمع شده بود؟
خانم معلم پرورشی من،
سوال های ما زیاد است
اما اکنون دست تو برای پرورش دادن همه ما باز است .
کمک مان کن غم نبودنت ، میان روزمرگی هایمان بی جان و کمرنگ نشود.
از سیزده دی سال ۱۴۰۲ تا لحظه ای که ردای معلمی بر تن داریم هرگاه که به رنگ قرمز پرچم ایران نگاه میکنیم یاد خون تو بیفتیم که مظلومانه بر زمین ریخته شد .
آرمان ما این باشد که هر کلاسی کلاس معلمی تو بشود و نسل هایی رشد کنند که راه مقاومت را از تو خوب آموخته اند.
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
سلام فائزه...
وقتی بهت سلام میدم حس میکنم الان توبغل امام علی ای وداری بهم لبخند میزنی،وفکرمیکنی،به تموم گناهایی که باعث شد من پیش تونباشم...
بحث بحث یکروز بود،۲۴ ساعت...
بقول شهید حججی دکتر تویه سانت میبینی،اونیکه میخواست شهادتو امضا کنه یه کوه گناه دیده...
شایدم صلاح براین بودکه بمونیم ولزتوبه شاگردامون بگیم،نمیدونم...
ماکه لیاقت نداشتیم بیایم مراسمت ولی بقول یکی از هم دانشگاهیام حاج حسین یکتاگفتن:رفت ببینه کسی جانمونده باشه...حالا وقتشه فریاد بزنم:من اینجا...من جاموندم....بد جاموندم،اونقدری که حتی نتونستم به مراسمت برسم...
دارم فکرمیکنم توچیکارکردی که شهیده شدی...توبین مابودی،روصندلی هایی که مانشستیم نشستی،غذایی که ماخوردیمو خوردی وتخت بغلی ما خوابیدی...
بین تموم غرغرهامون رشد کردی...
توپرکشیدی وماهنوزم داریم به شرایط غرمیزنیم...
فائزه،وقتی بحث غیبت پیش میومد توچیکارمیکردی...؟
فائزه،اینروزا خیلی دلم گرفته...
سرسفره شهدا نشسته ایم وحواسمان به شمانیست...حواسمان نیست که تواز زمان دهه۶۰ وجو فراگیر دفاع مقدس نبودی،تودر زمانی پر زدی که دنیا پر از گناه بود،تابه ماثابت کنی راه شهادت هنوز هم بازاست وباز هم میشود خدارا عمیقا درآغوش گرفت...
اینروزها هرکه مرا میبیند شوخی جدی میخندد ومیگوید لیاقت نداشتی...
اشایددراین دنیا گناه قلب هایمان را پوشانده وچشمانمان را نابینا کرده،اما،دلخوشم...
به صدای استادم که درگوشم میپیچد...
شاید قراراست بمانی ونسلی تربیت کنی چون شهدا...توقلم بردستم بده و حرف بر زبانم جاری کن،
بگذار شاگردانم زیباتر،
نام معشوقت را صدابزنند...!
به قلم:رها...:)
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
داغ به روی داغ می نشیند
حالا سخت تر نفس میکشیم
از سنگینی داغ هایی که به روی دل داریم
حالا بلند تر گریه خواهیم کرد
این حجم عظیم غم
این حجم عظیم از دست دادن
جایی و راهی باقی نمی گذارد برای داشتن حال خوب
نباید شاد بود هرگز نباید لبخند به لب آورد پس از این داغ
اما ما بسیار داغ دیده ایم از سال ها قبل
ما سالهاست عادت به خنجر های دشمن داریم
او همین را می خواهد
نشستن و گریستن و دست از همه چیز کشیدن
اما این چنین نخواهیم کرد
سخت نفس خواهیم کشید و بلند تر گریه خواهیم کرد
اما
لبخند های دردناک خواهیم زد
محکم تر خواهیم ایستاد
قوی تر پیش خواهیم رفت
برای کرمان برای ایران
برای جبران از دستت دادن های متداوم
حالا باید قوی تر بود برای دخترانی با گوشواره های قلبی
و به جای دانشجو معلمی که می خواست تربیت را به دست بگیرد
ما باید چون او تدریس را برای تربیت به دست بگیریم
و بسازیم دانش آموزانی آن چنان غیور که حالا صندلی هایشان خالیست
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته 🍁
سلام ...
نمیدانم چه صدایت کنم؟ چون نمیدانمت آنقدر زیاد نمیشناسمت فقط در این حد که رفیق دوستانم هستی.... همین
اما نمیدانم چرا از زمانی که نامت را شنیدم دلم آرام نگرفته.
راستش را بخواهی فائزه خانم از یک روز قبل از دیدار شما و همه همسفرانتان با مادرمان حضرت زهرا، دلم آرام آرام از گوشهای بیقرار بود. دقیقا مثل همان بچهای که مادرش گم شده باشد. هر چه کردم آرام نشد. هر کاری کردم نشد که نشد.
شاید احساس نزدیکی با دوستانتان اینقدر مرا به شما نزدیک کرد. نمیدانم...
تنها چیزی که مشخص است این است من دلم بیقرار است و مضطرب. حقیقتش حال دلم هوای همان جمعهای را دارد که خبر شهادت سردار دلها را شنیدم.
همان است هیچ تغییری نکرده... فائزه خانم خوشحالم که به طریق واسطهای شما را شناختم.
به مادرمان حضرت زهرا و سردار دلهای بیقرار سلام مرا برسان ...
نمیدانم با چه نامی صدایت کنم بهترین نامی که به ذهنم میرسد زائر سردار است که خودت همرنگ اسمت شدی عزیزدل
🍃تمنا
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
✍🏻⌝و این صدای قلب هاست که می تپد تا به سکوت آید.
و این تنفس زمان است که می گیرد.
و این ماییم که می رویم.
دنیاست، می گذرد و ما را همراه با خود می برد تا به پل مرگ می رساند.
این پل؛ مقدمه ای است برای عاقبت جاودان ما.
این ماییم که باید خود را نیکو برسانیم به این جاودانگی.
و تو چه خوب رفتی.
شهادت؛ واژه ای که حسرت آن در دل هایمان مانده و تو خودت را با آن عجین ساختی.
پایان خوبت، مایه مباهات تو و مایه غبطه های ماست.
نه! من اشتباه میکنم، این پایان تو نیست، این شروع توست؛ شروع درس جدید، شروع زندگی جدید، شروع زنده کردن دل های فسرده.
تو به دست آمدی، چون شهادت به دست آوردنی و شهید، به دست آمدنی است.
راستی! کتابت هم کامل کردی، کتابت را در یک لحظه تمام کردی، موضوع کتابت حسرت شهادت بود و خودت به درجه شهادت نائل آمدی.
تو نیز اسوه ای، تو رفته بودی تا الگوی حسنه بودنت اثبات شود. تو حال معلمی ات را ثابت کردی و برای تمام این دنیا معلمی. حال شاگرد باید شاگردی کند و درس را خوب فراگیرد. ⌞
#شهیده_دانشجومعلم_فائزه_رحیمی
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
#زنگ_شهادت
#شهیدان_معلمند
✍🏻رفیق بی نهایتی من
هر دو مسافران سفر بی نهایت بودیم، اما شما این سفر را چه زیبا به پایان رساندید و بالاترین امتیاز را در درس زندگی کسب کردید و شدید دانشجویی که اکنون استاد ماست.
ما در حالی که در نوشتن دیکتهی شهادت لنگ میزنیم و سرشار از غلط املایی هستیم و فاصله ی ادعایمان تا عمل قابل اندازه نیست و جملهی《با ولایت تا شهادت 》ورد زبانمان هست اما کو آن عملی که ما را به شهادت برساند ، شما نهایت عشق و ایمان را به نحو احسن نشان دادید و نماد گفتهی عزیزی شدید که فرمودهاند: لازمه ی شهید شدن ، شهیدانه زندگی کردن است.
چقدر به زندگی ام در این چند سال افسوس میخورم که همه هیچ است و هیچ.
و اکنون میخواهم از محضرتان، رخصت بطلبم.
معلم اجازه؟!
آیا میشود زندگی تان را سرمشقمان قرار بدهیم و از روی تک به تک واژگانش تقلب کنیم؟!
ما هم همانگونه باشیم که شما بودید؟
تقلب جایز است؟
تا شاید ما هم با این بار گناه بر دوش و روسیاهی بتوانیم راه تان را ادامه دهیم. راهی که به شهادت ختم شده است و چه زیبا فرموده اند استاد مطهری : اطراف کلمه شهادت را هالهای از قدس و تعالی احاطه کرده است.
و اکنون نام زیبایتان مقدس و متعالی هست و مزین شده به کلمهی زیبای 《شهیده》 و سرشار از نور و روشناییست و به زندگی سیاه ما نور میبخشد.
نامتان تا ابد جاودانه خواهد ماند و در کلاس های درسمان برای دانش آموزانمان داستانتان را تعریف خواهیم کرد که: دختری در اوج جوانی ، به شوق دیدار مزار حاج قاسم راهی کرمان شد و در نیمه راه به همنشینی با آن بزگوار نائل گردید. و در روز مادر لقب《 مادر شهید》 را به مادرش هدیه داد و چه هدیه ای ارزنده تر از این که مادر شهیدی باشی که دانش آموخته ی مکتب حاج قاسم و معلم درسِ خوب زیستن هست.
دختری که خود نویسندهی داستان 《در حسرت شهادت》 بود و اکنون نقش اول داستان ماست.
شهیده فائزه رحیمی، که به برکت نامش به رستگاری رسید.
✍🏻 به قلم معصومه ذبیحی
دانشجو معلم پردیس بنت الهدی صدر اردبیل
📌 تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #اردبیل
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
✍🏻⌝همه میدانند کودکان ایران؛
با "عهد میبندم حاج قاسمت بشم" بزرگ میشوند.
با سرود مردمِ میدان زمزمه میکنند:
"کلنا قاسم سلیمانی"
و دلتنگِ عمو قاسم هستند
آماده میشوند؛
کاپشن صورتی را تن میکنند؛
برای پدر و مادر دعا میکنند؛
برای آخرین بار آغوش مادر و ...
.
.
.
صدای انفجار؛ بوی خاک و خون
ای وای پدرم؛
ای وای پسرم؛
مادر غرقِ خون؛
ترکش توی سر؛
از که بگویم؟
دخترک کاپشن صورتی قصه؟
او که روحش شاد؛ همبازی رقیه(س) است!
آنجا را ببین؛
پسرکِ گمشده، همان که احتمالاً امیرعلی بود؛
حال در آغوش حاج قاسم پیدا شده؛
حاجی مُهرِ سرباز کوچولو را به پیشانی او میزند...
زنگ تفریح تمام میشود؛
خانم معلم رحیمی وارد کلاس میشود؛
مریم با خوشحالی به سمتش میرود و میگوید: فائزه جون؛ من وصیت نامه حاج قاسم رو حفظ شدم. بخونم براتون؟
فائزه چشمکی میزند: ببینم دوست داری برای خودِ حاج قاسم بخونی؟
قبل از اینکه مریم جوابی بدهد؛ حاج قاسم وارد کلاس میشود.
بچهها بر پا میگویند؛
حاجی با دست اشاره میکند که بنشینند.
مریم وصیت نامه را با تشویق بچهها به پایان میرساند و چیزی نمانده است که کلاس امروز به پایان برسد.
مثل همیشه نوبت سبحان رسیده تا دعایی کند؛ و بچهها از ته دل آمین بگویند:
خدایا؛ ظهور امام زمان را نزدیک بگردان...
آمین...⌞
#شهیدان_معلمند
#زنگ_شهادت
✍🏻سیدهفاطمهموسوی؛ از دانش آموزان استان مرکزی
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #مرکزی
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری
🕯️یادبودی برای خواهر شهیدمان🕯️
📍پردیس امام جعفرصادق(ع)
#دلنوشته
✍🏻⌝مینویسم برایت
هرکه دستش به جایی نمیرسد، به قلم میرسد...
میخواهم حالت را بپرسم:)
آن طرف حالِ تو خوب است؟
هنوز هم دغدغه داری؟
یا به معشوقت رسیدی و آسایش یافتی!
زخم هایت که درد نمیکند؟
آخر شنیدم که درد پهلو، عجیب دردیست...
نه تسکینی دارد و نه مرهمی
روضه نمیخوانم...💔
این روزها راستش را بخواهی، حال همه ما خوب خراب است... گمشدهایم در خود، در دنیای فریبندهٔ تعلقات، در ناکامی ها و آرزوها...
متحیریم از دنیا
حقیقت را بگویم، گول خورده ایم...
ما گول وابستگیها و تعلقها را خورده ایم
گول نفسمان را...
آخر هم نگفتی که، تو چه کردی؟!
چگونه بنای وجودت را ساختی که به این زودی عاقبت بخیر شدی، و دنیایت را فرستادی بیخ ریش دنیاطلبانِ بخت برگشته🥀
ای کاش خواهرم
دستِ مای درمانده را بگیری
از دنیای سیریشِ مادیاتمان جدا
و وصلمان کنی به همانی که هدایتش، آخر تورا عزیز و سربلند کرد :)
بدرود خواهرم، بدرود⌞
✍🏻س.م
#شهیدان_معلمند
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #ایلام
🖇کنگره ملی شهدای دانشجومعلم
🆔️@halif_media
#دلنوشته
✍🏻⌝تو با ولایت بودی و تا شهادت جهاد کردی اری تو مانند همگان تنها دعای قنوتت طلب شهادت نبود تو برای رسیدن به قرب الهی جنگیدی و در جنگ نابرابر با نفست پیروز شدی
خوشا به سعادتت ای شهیده ...⌞
📌تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجومعلم؛ دبیرخانه استان #تهران
🖇کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
#دلنوشته
✍🏻⌝تو با ولایت بودی و تا شهادت جهاد کردی اری تو مانند همگان تنها دعای قنوتت طلب شهادت نبود تو برای رسیدن به قرب الهی جنگیدی و در جنگ نابرابر با نفست پیروز شدی
خوشا به سعادتت ای شهیده ...⌞
📌 تهیه شده در کنگره ملی شهدای دانشجو معلم؛دبیر خانه استان #تهران
📍کنگره ملی شهدای دانشجو معلم
🆔 @halif_media
╭•⊰◄‹☫🕊🍃›••⊱─━─━─━•─┈· · ·
♦️|‹ #دلنوشته |‹ دانشجومعلم مکتب حاج قاسم
🔸 ⌝زمستان رسید...🌨
حاج قاسم آن بزرگ مرد جبهه های نبرد مهمان داشت....
مهمانانی که از میان صدها دلداده و دلبستۀ شهادت گلچین شده بودند.
از قضا یکی از این مهمانها همسنگرِ مخلص و شفیق من و شما بود.
که تحقق رسالت خود را جز در جبهه های درس و مدرسه نمیدید.
شهادت اتفاقی نیست و او
منتخب شد که قلوب بسیاری را از چشمه های هدایت سیراب کند.
گویا برگزیده شده بود که جان تازه ای به سنگرهایمان ببخشد.
تو به ما آموختی در جوار خدا بودن اولین شرط معلم بودن است.
و دل را باید به حریم عشق الهی سپرد تا در مسیر انبیا ثابت قدم بمانیم.
دومین شرط دغدغه هدایت دیگران را داشتن است.
مگر امکان دارد که یک معلم نسبت به عاقبت دیگر انسان ها بی تفاوت باشد؟
یک معلم برای عاقبت بخیری و نشان دادن راه سعادت به دیگر همنوعانش کوتاهی نمیکند.
فعالیتت در پویش فرشتگان سرزمین من جلوه ایی از تحقق این مهم را نشان میدهد.
سومین شرط، راکد نبودن است.
معلم نباید در میانه ی راه متوقف شود و دست از تلاش بردارد.
یک معلم همه جا معلم است و فعال بودن جزء جدایی ناپذیر اوست.
معلم، در هر زمینه ای که به رشد شخصیتی او میانجامد باید فعالیت کند.
شکی در این نیست که عرصه های فرهنگی، سیاسی و اعتقادی نباید خالی از معلمان دلسوز و فداکار باشد.
و تو چه خوش درخشیدی در جنب و جوش تلاش های روزمره ات برای سامان دادن هر چه بهتر هر یک از این عرصه ها.
شهادت اخرین درس معلم های عاشق است و تو کمال معلمی را به تصویر کشیدی.
به راستی از عشق تا شهادت راهی نیست.
و شهادت چه خوش فرجامی است برای عاشقان مذهب دلدادگی...⌞
✍🏻 نویسنده: دانشجومعلم؛ مهسا نجفی
⌝ #شهیدان_معلمند ⌞
|‹ #حلیف_مدیا |‹ #استانها |‹ #اصفهان
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞
‹فضایمجازی کنگره ملی شهدای دانشجومعلم›🍃
@halif_media
╭•⊰◄‹☫🕊🍃›••⊱─━─━─━•─┈· · ·
♦️|‹ #دلنوشته |‹ دانشجومعلم مکتب حاج قاسم
🔸 ⌝ما تو را خوب میفهمیم فائزه جان!
باجعبه ای از آرزو و امید غول کنکور را شکست میدهی و میشوی دانشجومعلم! مثل ما...
نزدیک شهادت حاج قاسم است...
تو هم کبوتر دلت از تهران تا کرمان پر میکشد و هوای بهشت مزار حاج قاسم را میکنی!
همان هوایی که بوی نرگس و نیلوفر و اسپندهای معروف خان جون، دست به دست هم، مهمان خوش خواندهی نفس هایمان میشوند...
بسم الله سفر را بلند میگویی! و یاعلی خداحافظی را بلندتر!
چه بسم الله پرماجرایی! و چه یاعلی پر ماجراتری..!
میروی به مزار حاج قاسم برای عرض ارادت
حاج قاسم که مهربان میگوید همهی ما دخترانش هستیم...
هنوز خستگی راه کامل از تنت رخت برنسبه؛که مهمان خود حاج قاسم میشوی! نه فقط زائر مزارش...
رقص عقربه های ساعت نمایانگر ساعت 3 عصربود! ترور صورت گرفت
فائزه جان! هنوز ازدانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل نشده بودی!
اما با رفتنت خدا تو را از دانشگاه اخلاص با ممتازترین معدل؛ یعنی شهادت فارغ التحصیل کرد.
فائزه جان؛ما هم خواهرانت!
دستمان رابگیر؛ نگذار در این آشفته بازار روزگار و هیاهوی پست و جایگاه، گم کنیم خودمان را...!
بخر حالمان را...⌞
✍🏻 نویسنده: دانشجومعلم؛ کوثر آدینه پور
⌝ #شهیدان_معلمند ⌞
|‹ #حلیف_مدیا |‹ #استانها |‹ #هرمزگان
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞
‹فضایمجازی کنگره ملی شهدای دانشجومعلم›🍃
@halif_media