eitaa logo
هم افزایی شهدایی
155 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5هزار ویدیو
72 فایل
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🔸️بهترین حس یعنی؛ با شهدا رفیق باشید. 🔸️ما را مدافعان حرم و مدافعان وطن آفریدند. 🔸️رفیق شید،شبیه شید،شهید شید. امام سجاد(ع) فرمودند:کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست. 🌱کپی از مطالب آزاد برای عاقبت بخیری مون دعاکنید
مشاهده در ایتا
دانلود
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را 🦋 💔 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می‌کند:عزت‌الله نسبت به حرام و حلال و رزق و روزی حلال، حسّاسیّت خاصّی داشت.خاطرم هست در سفری که به مشهد رفته بودیم، آقای سلیمانی ماشین را در پارکینگی پارک کرده بود و۵۰۰تومان هزینه پارکینگ را کمتر داده بود. حدود۱۰۰کیلومتر از مشهد دور شده بودیم که متوجه این موضوع شد و دوباره به مشهد برگشتیم و پول پارکینگ را پرداخت کرد. 🌷او به خمس و زکات هم بسیار اهمیت می‌داد.زمانی که در جمع خانواده بودیم، تاکید داشت که خمس‌مان را پرداخت کنیم تا مال‌مان حلال باشد.او حتی برای انجام کارهای خیر نیز پیش‌قدم بود. 🥀🕊دیر یا زود فرقی ندارد لایق شهـــادت کہ باشی هـر زمان کہ باشد خریدارت میشوند 🌹 الله_سلیمانی 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
29.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمے دانم آخر این دلتنگی ها بہ کجا خواهد رسید دنیا پُر شدہ از قاصدکهایی که راهشان را گم میکنند نه میتوانی خبری بدهی و نه خبری بگیری ...💫 🌹 🦋 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
38.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر بگویی؛ چقدر دوستم داری؟ می‌گویم: به اندازه‌ی اَنار، از بیرون، تنها " من" دیده می‌شوم در درونم، هزاران" تو " فرو می‌ریزد . . . 🌹 ❤️🌹 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته‌ای ، اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت  من که دلتنگ توام امروز ، فردا بیشتر زندگی تلخ است ، از وقتی که رفتی تلخ‌تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر  🌹💔😭 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
https://digipostal.ir/cvbdcu8 کارت پستال تولد فرمانده
وقتی شنیدم اسم «حسین قمی» روانتخاب کرده دلم لرزید و می دونستم حکایت ارادتی که به حضرت معصومه س داره باعث شده «قمی» رو بعنوان فامیل برای خودش انتخاب کنه... بهش می گفتم مرتضی جانم آخرش این عشق وعلاقه کاردستت می ده.  باخنده میگفت: مامان جان تودنیاهیچی شیرین تراز عشق به اهلبیت ع بخصوص حضرت معصومه س نیست... هیچی نمی تونستم بگم.  خنده ورضایتش از کار و راهی که انتخاب کرده بود زیباترین نقشی بود که به تاروپود دلم می نشست.  من هیچ وقت خیالم راحت نبود. همیشه چشمم به در بود.  یادگاری که انگاراز پدر به پسر رسیده بود.  ازوقتی که مرتضی این اسم روانتخاب کرده بود هربار می رفتیم حرم بیشتراز قبل بیقرار می شد.  این محبت ذره ذره به کام مرتضی نشسته بود.  حال واحوال دلش درست مثل بچه ای بود که قد کشیده، مرد شده و حالا بهش لباس خادمی دادن  .   تابحال به کار خادمهای حرم دقت کردی؟  لباس خادمی که می پوشن فارغ ازاسم وعنوانهای خودشون می شن.  همه ی افتخارشون اون برچسب خادمی می شه که به سینه شون می چسبه.  متواضع هستن.  هرکاری برای زائرین رو خدمت به حضرت می دونن.  برای همین از سر ارادت و عشق و باتواضع انجامش می دن.  مراقب همه ی اعمال و رفتارشون هستن که ازروی ادب واحترام باشه.  مرتضی باانتخاب اون اسم ، لباس سربازیش رو متبرک به خادمی اهلبیت ع بخصوص حضرت معصومه س می دونست. ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم وقتی انیس لحظه تنهایی‌ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام توئی
و‌قـسـم بـه‌چـشـمانـی‌کـه حـرف‌مـی‌زنـنـد... _یادمان‌نخواهدرفت‌علت‌امنیت‌و‌اقتدار‌امروزایران‌را.. 🌹🦋 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
‹ 🕊› شفاعتت‌می‌‌کندآن‌شھیدی‌که‌ موقع‌گناه‌میتوانستی‌گناه‌‌کنی.. امابه‌حرمت‌رفاقتت‌ بااو؛گذشتی 🦋 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀⃟🌧 هر شہـید، نشانےست از یک راه ناتمامـ، یک فانوس کہ دارد خاموش مےشود! و حالا؛ تو مانده‌اے و یک شہید و یک راه ناتمام… فانوس را بردار؛ و راه خونین شہید را ادامہ بده♥️✨ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◇💌◇ تـــــولــــدت مــــعــــراج دســــتــــھـاے مــــن اســتــــــ وقــــتــے کـــــھ عــــاشقانــــه تـــــولــــدت را شـــــکـــــر مے‌گـــــویـــــم♡ ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐ویژگی بارز محمدحسن شوخ طبعی او بود؛در تمام جمع‌ها شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند. تمام خاطرات ما از محمدحسن به خنده و شادی است؛ حتی بچه‌های دوستان و همسایگان به او "عمو خنده"می‌گفتند.تمام عکس‌هایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده و آن به خاطر این است که در مراسم عزای اباعبدالله الحسین(ع) بوده است. 🌾وقتی از سر کار می‌آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده می دانست و در هر ساعتی که بود بچه‌ها را به پارک داخل مجتمع می‌برد؛یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه می‌کردیم،می‌دیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی می‌کنند. 🌷محمدحسن ارادت ویژه‌ای به حضرت فاطمه معصومه(س) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود؛با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی می‌کرد خود را جیره‌خوار آن حضرت می‌دانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود. 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
جز تو، تمام جهان از حوصله‌ی من خارج است... 🌺 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
1698672196143.jpg
744.8K
سلام سفارش داداش مرتضی
32.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید شُدݩ یڪ اتِفــاق نیست.. بـایَد خـونِ دݪ بُخورۍ دَغدغه هاۍِ هیأت دَغدَغه هاۍِ کار جَهادۍ دَغدَغه هاۍِ تـَرڪِ گُناه دَغدَغه هاۍِ شهادت وَ تَفریحِ ساݪِم شَهیدانه زیستَن سَخت اَست 🦋 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
﷽ 🏴اِنّا لله وَ اِنّا إلَیهِ راجِعون 💠عبدالحسین جمشیدی، پدر بزرگوار شهید مدافع حرم علی جمشیدی به فرزند شهیدش پیوست! 🔹شهید مدافع‌حرم علی جمشیدی ۱۵ آبان ۱۳۶۹ در شهرستان نور چشم به جهان گشود. این شهید عزیز پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری و حضرت رقیه سلام‌الله‌علیهما به این کشور رفت و در ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ در منطقه خان‌طومان سوریه به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش بعد از حدود ۴ سال به میهن بازگشت. ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
مـــــهــــر تــــــو در دلــــــمــــــ تامحشـــــر ..... 🥀 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐محمد باشهیدان قربانی و کردانی در آزاد‌سازی نبل و الزهرا همرزم وهمسنگر بود.میگفت که من جامانده‌ام ورفقای شهیدم من را فراموش کرده‌‌اند.شهید قربانی وکردانی به محمد قول داده بودند او را هم به جمع خود ببرند اما یک مقدار که بین شهادت آن بزرگواران و شهادت محمد فاصله افتاد محمد گله میکرد. همسرم یک بار خواب شهید جاوید‌الاثر نظری را دیده بود.شهیدنظری به محمد قول می‌دهد ومیگوید هر گره‌ای که باشد من خودم باز میکنم.اصلاً نگران نباش خودم ضامن شده ومیبرمت. 🌷دوماه گذشت وخبری نشد. محمد میگفت:انگار از سر ناراحتی یک خوابی دیدم وخبری هم نشد.آنروز که بامن تلفنی در مورد خواب صحبت میکرد عملیاتی نشده بود.محمد میگفت چند روز دیگر میمانم.گویی هنوز به آن خواب و وعده شهیدنظری دلخوش بودوامید داشت.کمی بعد هم یعنی۸آبان۹۵خواب محمد با شهادتش تعبیر شد.محمد نقش تعیین‌ کننده‌ای در عملیات آزاد‌سازی نبل و الزهرا داشت و از اولین فرماندهانی بود که پس از فتح وارد این شهر شده بود. ✍راوی:همسرشهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢_ به یاد مدافع امنیت و " " ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐به نظرم تمام زندگی‌ آقا حمیدرضا با شهدا گذشت.زمان جنگ سنش کفاف نمی‌داد که وارد جبهه شود.وقتی جنگ تمام شد تمام فکر و ذکرش شهدا بود. 🌷الگوی زندگی‌ا‌ش را شهدا قرار داده بود و در همه زمینه‌ها مثل برگزاری و یادمان‌ها در سطح استان خوزستان فعالیت می‌کرد.به نوعی اگر در سطح استان برای شهدا یادواره و یادمان برگزار می‌کردند برادرم مسئولیتی بر عهده‌ داشت.در برگزاری یادمان‌های شهیدان موسی_اسکندری،علی_هاشمی و حاج حمید_رمضانی یکی از فعالان بود و نقش اصلی را در برگزاری مراسم‌ها داشت.  ✍به نقل از:برادر شهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐همرزمان شهید تعریف میکنند:که هنگامی که میخواستند به منطقه بروند شهید بشیری و شهید محسن فانوسی بر سر اینکه کدام یک برود بحثشان میشود، محسن اسلحه حسین بشیرےرا میگیرد و میگوید حسین من باید بروم،من نمیتوانم بمانم.لذا روز چهلم محسن بود که شهید بشیری وقتی پوتین‌هاےمحسن را آورد. گفت:خانم فانوسی بنده وقتی به محمد مهدی و فاطمه زهرا نگاه میکنم خجالت میکشم،من از شما میخواهم دعا کنید تا به سالگردمحسن نرسیده من شهید شوم، و مدتی نگذشت که او نیز به محسن پیوست؛لذا اینکه گفته شده کار شهدا به یکدیگر گره خورده،درست است.این دو شهید اجر کارشان را از حضرت زهرا(س) گرفتند. 🌷و اما راجع به شهادت آقامحسن باید بگویم وقتی ایشان مشغول به پاکسازی منطقه بودند،تیری توسط یک تک تیرانداز به پیشانی اوشلیک شده و به شهادت میرسد،یکی ازدوستانش میگفت:محسن لحظات آخر به آسمان نگاهی کرد،لبخند زد به پهلو خوابید.😭 🥀🕊ای شهید دستی بر آر ، نفْس ما را هم تخریب کن تا معبرِ آسمان به ‌روی ما هم باز شود . . . 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌴فرزند شهید نقل می کنند:پدرم سال ۱۳۶۱ عضو سپاه پاسداران شده بود.بار‌ها به جبهه رفته و جانباز ۲۵ درصد بود. شیمیایی هم بود اما پیگیر پرونده جانبازی‌اش نمی‌شد.موج‌گرفتگی هم داشت.وقتی اثرات موج بروز می‌کرد آن لحظه معلوم نبود چه کار می‌کند.هیچ‌چیز یادش نمی‌ماند.نمی‌گذاشت این صحنه‌ها را ببینیم.بعد از اینکه حالش خوب میشد، می‌گفت:ببخشید شما را ناراحت کردم. 💐از مهم ترین ویژگی‌‌های بابا یکی این بود که دائم‌الوضو بودند؛هیچوقت بدون وضو بیرون نمی‌رفتند.نماز📿اول وقت را هم ترک نمی‌‌کردند و سحرگاهان ما با صدای قرآن ایشان از خواب بیدار می‌شدیم.هرروز بعد از نماز صبح سوره اَلرّحمن را قرائت می‌‌کرد.هنوز هم صدایش در گوشم هست. 🥀🕊دیر یا زود فرقی ندارد لایق شهـــادت کہ باشی هـر زمان کہ باشد خریدارت میشوند 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾یکی از روزهای سختی که در حال انجام عملیات بودیم.یه فرصت مناسبی پیدا کردیم.من با یه نفر از دوستانم به دیدگاه شهید سید سجاد حسینی رفتیم که با چند تا از بچه های دیدبان آنجا بودند.اما سید آنجا نبود.داشتیم از دوربین دیدبانی منطقه را نگاه می کردیم که دیدم.سید مثل همیشه با لبخندی بر لب آمد.چند روزی بود او را ندیده بودم. همدیگر را در آغوش گرفتیم و احوال پرسی کردیم.و بعد از اون سید کل منطقه را برامون توضیح داد. 💐وقت نماز📿شد یکے از بچه ها جلو ایستاد و قرار بر این شد که نماز را به جماعت بخوانیم.شهیدسیدسجاد حسینی همیشه تاکیدزیادی روی نماز اول وقت و نمازجماعت داشت.سید از ما خواست که نماز جماعت رابا هم بخوانیم.اماما خیلی دیرمان شده بود.برای همین خداحافظی کردیم و رفتیم.این آخرین دیدارے بود که با شهید سیدسجاد حسینی داشتم.وقتی خبر شهادتش را شنیدم.حسرت نماز جماعت درکنار یک مرد آسمانی براے همیشہ به دلم ماند. مردے که جز خوبی چیزے از او به یاد ندارم. ✍به نقل از:همرزم شهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 🌾بعضی از روزها که با سرویس به پادگان می رفتیم در کنار صندلی شهید محمد زهره وند می نشستم،می دیدم که او خم شده کتابی در دست گرفته و زمزمه می کند.زمزمه های محمد که به گوشم می رسید،می فهمیدم که زیارت عاشورا می خواند و من هم در کنارش آرام با او زمزمه می کردم.محمد میگفت: امروز  توفیق نداشتم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخونم.در ماموریت هایی که با هم بودیم هیچ وقت بعد از نماز صبح زیارت عاشورایش ترک نمی شد خودش روضه می خواند و دل شکسته  برای مظلومیت اهل بیت پیامبر آرام اشک می ریخت.😭 💐در ماموریت سوریه،اولین شبی که به الحویز رسیدیم تقریبا نیمه شب بود همه خسته در گوشه ای به خواب رفتند.پاسی از شب نگذشته بود که صدای زیارت عاشورای محمد بلند شد زمزمه می کرد  و اشک می ریخت همین زیارت ها و روضه خوانی یک نفره محمد بود که او را از ما جدا کرد. ✍به نقل از:همرزم شهید 🥀🕊دلاوری که شبـی اقتدا بہ مولا کرد قسم به عشـق ؛ که در زینبیه غوغا کرد ... 🌹 وند 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊 💐چسبیده به دیوار خانه ما،درخت پرتقالی بود که شاخه‌هایش ازخانه همسایه به داخل خانه ما آمده بود؛وقتی میوه میداد شاخه‌های داخل حیاط ما هم پر از پرتقال میشد.بعضی شاخه‌ها آنقدر سنگین میشد که تا دسترس ما پایین می‌آمد و آماده چیدن میشد منظره‌ای بسیار دیدنی و چشم‌نواز!محمد خیلی کوچک بود و شاید ده سال هم نداشت؛می‌دیدم بعضی از وقتها محمد به سمت همان گوشه حیاط میرود اما من هرگز ندیدم حتی یک پرتقال از شاخه آن‌درخت چیده باشد! 🌷یکروز دقت کردم که ببینم آن گوشه‌ی حیاط،کنار شاخه‌های درخت پرتقال چه میکند!دیدم پرتقال‌هایی که از شاخه جدا شده و داخل حیاط ما برزمین افتاده را جمع کرد و بُرد انداخت آن طرف دیوار سمت زمین صاحب درخت.محمد اتابه را صدا کردم و گفتم:چرا این کار رو کردی؟چرا از پرتقالها را نخوردی؟محمد با لحن کودکی‌اش جواب داد:از کجا معلوم که صاحبش راضی باشد!اگه راضی نباشه این پرتقال‌ها حلال نیست داداشی! ✍راوی:برادر شهید 🌹 🕊 ╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮ @hamafzaeieshohadaei ╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯