eitaa logo
حماسه هیأت‌ها
1.7هزار دنبال‌کننده
672 عکس
130 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️این نمایشگاه فاطمی رو بانوان مجموعه‌ی بیت‌الزهرا درست کردند یه نمایشگاه زیبا از مکان‌هایی‌ که برای ما شیعیان نماد هست و باهاش یکسری روضه برامون به تصویر کشیده میشه ... و در کنار پنجره‌های بقیعش برای ثانیه ای میشه تصور کرد که زائر بی زائرهای مدینه هستیم ...🖤 🏴هیأت بیت‌الزهرا ◾️برپایی نمایشگاه فاطمی با شعار از فاطمیه تا ظهور 📍لرستان، الشتر ، شهرستان سلسله 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
هیأت نرجسانه دل‌هارو بدجور هوایی کرد ... با یا سرود کودکانه ... با یه روضه در و دیوار ... با یه تئاتر زیبا از زندگی مادران شهدای مفقود‌الاثر ... با استقبال از شهید گمنام... مجلس اشک بودو اشک ... پر از معنویت پر از حضور پر از خلوص ‌و پر از عشق ... 🏴هیأت نرجسانه ◾️اجتماع دختران حاج ق.ا.س.م ، نمایش و استقبال از سبک‌بالان گمنام 📍همدان 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat
خوابم نمیبرد! چشمهایم خیره‌مانده روی سقف. صبح تقسیم کار کرده بودند! محمدجواد گفته بود چای و قوری و کتری می‌آورد! بهزاد لیوان یکبار مصرف، سعید هم چادر مامانش. تنها چیزی که مانده بود قند بود. نگفتم قند را میبرم. سکوت کرده بودم صدای موتور بابا را شنیدم ! مامان منتظرش بیدار نشسته، آرام میگوید «خسته نباشی ! شامت رو داغ کنم؟»بابا بسته‌های اسکاچ را می‌اندازد روی فرش! همانطور که جورابش را در‌می‌آورد،میگوید: «نمیخورم! امشب هیچی کاسبی نکردم، اشتها ندارم» من در سکوتم مصمم میشوم! رویم نمیشود بگویم پول میخواهم «بچه‌ها من توی روضه ها کفش های جلوی در رو جفت میکنم، هرکسم کفشش کثیف بود با این تمیزش میکنم» همزمان با اینکه اینها را میگویم واکس را از جیبم در میاورم . سعید و بهزاد میگویند ایول! مینشینم جلوی در اتاقک! از کفش سعید شروع میکنم. صدایی میشونم: پسر! آقا پسر! پیرزنی سرش را از در بیرون‌آورده. میدوم به طرفش از پشت چادر گلدارش ظرف قندی را بیرون می‌آورد: مادرجان این قندا باشه برای روضه‌تون ! فقط بگو ماله خودمه! باشه مادر؟ 🆔 @HamaseHeyat ‌🌐HamaseHeyat.org 🔰instagram.com/hamaseheyat